احترام به رسول خدا صلى الله عليه وآله و رعايت ادب در مقابل آن حضرت، بلكه در مقابل بزرگان، مسأله اى است كه هر انسان عاقلى آن را مىفهمد و نياز به تعليم ندارد. در بررسى «خلفا در صحاح» گذشت كه وقتى ابوبكر و عمر صداى خود را در مقابل رسول خدا صلى الله عليه وآله بلند كردند آيات اول سوره حجرات نازل شد و اين نشان مىدهد كه بايد آنها مى فهميدند كه در مقابل آن حضرت حتى صداى خود را نبايد بلند كنند. حال مىخواهيم بدانيم كه آيا عايشه احترام حضرتش را نگه مىداشت؟ به مواردى كه صاحبان صحاح نقل كردند توجه فرمائيد:
1 - «عن أنس: كان للنبى صلى الله عليه وآله تسع نسوة فكان إذا قسم بينهن لا ينتهى إلى المرأة الأولى إلاّ في تسع. فكن يجتمعن كل ليلة في بيت التى يأتيها. فكان في بيت عايشه فجاءت زينب فمدّ يده إليها فقالت هذه زينب. فكفّ النبى صلىاللهعليهوسلم يده فتقاولتا حتى إستخبتا و أقيمت الصلاة. فمرّ ابوبكر على ذلك فسمع أصواتهما فقال: أخرج يا رسول اللّه إلى الصلاة و احث في أفواههن التراب. فخرج النبى صلى الله عليه وآله فقالت عايشة: الآن يقضى النبى صلى الله عليه وآله وسلم صلاته فيجىء أبوبكر فيفعل بى ويفعل. فلما قضى النبى صلى الله عليه وآله وسلم صلاته أتاها أبوبكر فقال لها قولا شديدا وقال أتصنعين هذا؟!»(1).
خلاصه ترجمه: انس مىگويد كه رسول خدا صلى الله عليه وآله 9 زن داشت... هر كه نوبتش بود در آن شب همه زنها آنجا جمع مىشدند يك شب كه نوبت عايشه بود زينب وارد شد. پيامبر دستش را به سوى او دراز كرد. عايشه گفت: اين زينب است! (يعنى شبى كه نوبت من است چرا به زنى ديگر دست مىزنى!) حضرت دست باز داشت. گفتگوى آن دو (پيامبر و عايشه) بالا گرفت و صدا بلند شد. وقت نماز شد. ابوبكر از آنجا گذشت و صداى آن دو را شنيد و گفت: يا رسول اللّه بيا نماز و بر دهانشان خاك بريز. پيامبر خارج شد. عايشه گفت: الآن پيامبر نماز را تمام مىكند و ابوبكر مىآيد و با من برخورد مىكند. چون پيامبر نمازش تمام شد ابوبكر آمد و سخن تندى به او گفت و (در ضمن آن) گفت:
آيا اينگونه (با پيامبر) رفتار مىكنى؟!
شايد لازم به توضيح نباشد كه وقتى پيامبر دست از زينب باز داشت چه كسى شروع به پرخاشگرى كرد. چرا بايد عايشه آنچنان رفتارى داشته باشد كه ابوبكر با او چنان برخورد تندى داشته باشد؟ با آنكه ابوبكر خود در حضور رسول خدا صلى الله عليه وآله صدا بلند كرده بود و نتيجه آن نزول آيات اول سوره حجرات بود. ممكن است گفته شود كه ابوبكر چون مىدانست كه نبايد با رسول خدا صلى الله عليه وآله چنين كرد و إلاّ تمامى اعمال خوب انسان ضايع مىشود؛ اين بود كه با دخترش تندى كرد. در پاسخ گوئيم: با اين حساب اين جريان بعد از نزول آيات سوره حجرات بود و عايشه با علم به اينكه نبايد در حضور رسول خدا صلى الله عليه وآله صدا بلند كرد چنان كرد كه گفتيم. بنابراين بايد گفت همه اعمال خوب او ضايع شد.
سؤالى كه در اينجا مطرح مىباشد اين است كه آيا او بعد از اين جريان توبه كرد؟ به اين روايت توجه فرمائيد:
2 - «عن النعمان بن بشير قال: إستأذن ابوبكر على النبى صلى الله عليه وآله وسلم فسمع صوت عايشة عاليا فلما دخل تناولها ليلطمها وقال: ألا أراك ترفعين صوتك على رسول اللّه صلىاللهعليهوسلم ! فجعل النبى صلى الله عليه وآله وسلم يحجزه. فخرج ابوبكر مغضبا. فقال النبى صلى الله عليه وآله وسلم حين خرج ابوبكر: كيف رأيتنى أنقذتك من الرجل؟ قال فمكث ابوبكر أياما، ثمّ إستأذن على رسول اللّه صلى الله عليه وآله وسلم فوجدهما قد إصطلحا. فقال لهما: أدخلانى في سلمكما كما أدخلتمانى في حربكما. فقال النبى صلى الله عليه وآله وسلم : قد فعلنا قد فعلنا»(1).
خلاصه ترجمه: نعمان بن بشير مىگويد: ابوبكر اجازه خواست كه بر پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شود. صداى عايشه را شنيد كه بلند است. چون داخل شد خواست او را بزند و گفت: چرا بر سر رسول خدا صلى الله عليه وآله فرياد مىزنى؟ پيامبر صلى الله عليه وآله مانع از كتك خوردن عايشه شد. ابوبكر با غضب خارج شد. پيامبر صلى الله عليه وآله به عايشه گفت: من ترا از كتك خوردن نجات دادم. چند روز بعد ابوبكر اجازه ورود خواست. آن دو آشتى كرده بودند. گفت: همانگونه كه هنگام جنگ شما به من اجازه داديد هنگام صلح نيز اجازه دهيد و پيامبر صلى الله عليه وآله دوبار فرمود: اجازه داديم.
ممكن است گفته شود از كجا مىگوئيد كه اين جريان بعد از جريان قبلى بود تا بگوئيد كه عايشه از عمل قبلى خود توبه نكرد؟ در جواب مىگوئيم چه فرق مىكند يا اين قبل از آن بود و يا آن يك قبل از اين، در هر حال عمل ابوبكر نشان مىدهد كه او مىدانست نبايد در حضور پيامبر صلى الله عليه وآله صدا بلند كرد و عايشه با آنكه يكبار توبيخ شده بود باز هم تكرار كرد و اين نشان مىدهد كه او زنى پرخاشگر بود و ما سراغ نداريم كه او توبه كرده و مطيع خدا و رسولش بوده و از پرخاشگرى و مخالفت با پيامبر صلى الله عليه وآله و ايذاء آن حضرت دست كشيده باشد.به نمونه هاى ديگرى از اين قماش توجه فرمائيد:
3 - «عن عايشة: كنت أنام بين يدى رسول اللّه صلى الله عليه وآله وسلم ورجلاى في قبلته. فإذا سجد غمزنى فقبضت رجلى فإذا قام بسطتهما...»(2).
عايشه مىگويد: من در مقابل رسول خدا صلى الله عليه وآله دراز مىكشيدم (يعنى آنگاه كه آن حضرت به نماز شب مشغول بود) هرگاه به سجده مىرفت پايم را فشار مىداد من آن را جمع مىكردم و چون برمىخاست دراز مىكردم.
سؤال ما اين است كه آيا اين از مصاديق رعايت ادب است كه پيامبر صلى الله عليه وآله در حال نماز باشد و عايشه پايش را به طرفش دراز كند به طورى كه اگر او پايش را جمع نمىكرد نمىشد سجده كند؟ آيا محل ديگرى نبود كه دراز بكشد؟ آيا حجره او آنقدر تنگ بود كه جاى ديگر نمىيافت؟ اينان مىگويند كه محل دفن پيامبر صلى الله عليه وآله و دو خليفه اول در حجره عايشه بود و او كما كان در آنجا زندگى مىكرد.
4 - «عن عايشة: إلتمست رسول اللّه صلى الله عليه وآله وسلم فأدخلت يدى في شعره فقال: قد جاءك شيطانك فقلت أمالك شيطان؟ فقال: بلى ولكن اللّه أعاننى عليه فأسلم»(1).
عايشه مىگويد: با دستم رسول خدا صلى الله عليه وآله را جستجو كردم به موهايش اصابت كرد. حضرت فرمود: (باز هم) شيطان تو به سراغت آمده است. (يعنى پنداشتى كه من حق تو را به ديگرى واگذار كردم و در نوبت تو نزد همسرى ديگر رفتم). گفتم: آيا براى تو شيطان نيست؟ فرمود: هست؛ ولى خدا مرا كمك كرد و او مسلمان شد (!).
اينجا نيز ممكن است گفته شود كه منظور عايشه از آن سؤال اين بود كه مىخواست بداند اگر براى هر كسى شيطانى است، آيا براى رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز شيطانى است! در پاسخ گوئيم اولا: اينجا جاى آن سؤال نبود. چه آنكه رسول خدا صلى الله عليه وآله از او عملى شيطانى ديده بود و به او آن جمله را فرمود. (منظور ما از «عملى شيطانى» ترديد او بود نسبت به اجراى عدالت رسول خدا صلى الله عليه وآله نسبت به همسران، كه پنداشت حضرتش در نوبت او نزد همسرى ديگر رفت). آيا او هم از رسول خدا صلى الله عليه وآله عملى شيطانى ديده بود كه آن سؤال را از آن حضرت پرسيد؟ ثانيا: مگر در قرآن نيامده است كه شيطان قرين كسى است كه از ياد خدا غافل شود. (سوره زخرف آيه 36) آيا او پنداشت كه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله لحظه اى از ياد خدا غافل مىشود؟ در اينباره از آيات متعددى از قرآن مىتوان فهميد كه شيطان بر بندگان پاك خدا هيچگونه تسلطى ندارد و اگر قرار باشد كه بر پيامبران الهى مسلط باشد پس واى به حال سايرين!
5 - «عن عايشة: أن رسول اللّه صلى الله عليه وآله وسلم خرج من عندها ليلا قالت فغرت عليه فجاء فرأى ما أصنع فقال: ما لك يا عايشة أغرت؟ فقلت: وما لى لا يغار مثلى على مثلك؟ فقال رسول اللّه صلىاللهعليهوسلم أ قد جاءك شيطانك؟ قالت: يا رسول اللّه! أو معى شيطان؟ قال: نعم. قلت: ومع كل انسان؟ قال: نعم قلت: ومعك يا رسول اللّه قال: نعم. ولكن ربى أعاننى عليه حتى أسلم»(2).
عايشه مىگويد: شبى رسول خدا صلى الله عليه وآله از نزدم خارج شد. من حسادتم گل كرد. حضرت آمد و ديد من چه مىكنم (ديگر نمىگويد چه كرد ولى معلوم است كه اعمالى انجام داد كه حضرت متوجه گل كردن حسادتش شد) فرمود: ترا چه مىشود؟ آيا (باز هم) غيرت به خرج دادى؟ گفتم: چرا مثل من بر مثل تو غيرت به خرج ندهد؟ (يعنى من حق دارم كه چنين كنم چه آنكه ممكن است تو نزد همسر ديگرى بروى!) رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: آيا (باز هم) شيطانت به سراغت آمد؟ گفتم: يا رسول اللّه آيا با من شيطان است؟ فرمود: آرى. گفتم: با هر انسانى؟ فرمود: آرى. گفتم: آيا با تو هم؟ فرمود: آرى ولكن پروردگارم مرا كمك كرد تا آنكه اسلام آورد.
دقت در اين روايت به خوبى نشان مىدهد كه عايشه بيش از يكبار در عدالت رسول خدا صلى الله عليه وآله در شك بود و بى آنكه ادب حضور را رعايت كند از حضرتش مىپرسد كه آيا با تو هم شيطان است؟ و نيز معلوم است كه اين واقعه غير از داستان قبلى است و هر كدام از آنها كه زودتر اتفاق افتاده باشد سؤال مجدد عايشه از رسول خدا صلى الله عليه وآله بىمورد بوده است. گر چه ما سؤال اول را دليل بر ضعف ايمان او مىدانيم تا چه رسد به تكرار آن.
- پاورقی -
(1) صحيح مسلم، ج 2، ص 1084، كتاب الرضاع، باب 13، ح 46.
(1) سنن أبى داود، ج 4، ص 300، كتاب الأدب، باب ما جاء في المزاح.
(2) الف - صحيح بخارى، ج 1، ص 107 و 137، كتاب الصلاة، بابهاى: «الصلاة على الفراش» و «التطوع خلف المرأة»، و ج 2، ص 81، كتاب الجمعة، باب إستعانة اليد في الصلاة...، باب ما يجوز من العمل في الصلاة.
ب - سنن أبى داود، ج 1، ص 189، كتاب الصلاة، باب من قال المرأة لاتقطع الصلاة، ح 712 و 713.
ج - سنن نسائى، ج 1، ص 126، كتاب الطهارة، باب 120، ح 167 و 168.
(1) سنن نسائى، ج 7، ص 75، كتاب عشرة النساء، باب 4، ح 3966.
(2) صحيح مسلم ج 4 ص 2168 كتاب صفات المنافقين وأحكامهم باب 16 ح 70.
قسمت دوم - ادب عايشه
- بازدید: 658