نقد و بررسى برداشتهاى ياد شده

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

بادقت در مباحث طرح شده مى توان چنين ارزيابى كرد كه:
امام صادق (عليه السلام) در اين حديث شريف با ذكر عبارت «فاجعلوه بينكم» دستور دادهاند كسى را كه داناى به احكام ما باشد براى دادرسى انتخاب كنيد و بدين ترتيب اصل انتخاب حاكم را به اختيار طرفين دعوا قرار ندادند و نفرمودند كه «اذا جعلتموه بينكم» بلكه ابتدائاً فرمان به انتخاب گروه خاصى را به عبارت «رجل منكم يعلم شيئاً من قضايانا» را صادر فرمودهاند و از اين سخن به خوبى استنباط مى شود كه افراد خاصى هستند كه مورد نظر امام (عليه السلام) هستند و مردم بايد از ميان اين دسته، حاكم را انتخاب كنند و حق انتخاب ديگرى را ندارند و اين به خوبى معناى نصب را مى فهماند. آن گاه امام (عليه السلام) علت اين دستور را اينگونه مى فرمايد كه «من اين گونه افراد را قاضى قرار دادهام» و حرف «ف» در جمله «فانى قد جعلته» (فاء تعليل) است نه (تفريع) يعنى علت حكم را بيان مى كند نه اثر و خاصيت انتخاب را بنا بر اين حديث ابى خديجه هم دلالت بر ويژگى عالم بودن قاضى منتخب دارد و هم دليل بر لزوم انتخاب فرد صالح منصوب از طرف امام معصوم(عليه السلام) است.
2 ـ در پاسخ به گفته اين گروه كه علم را شامل علم ناشى از تقليد هم مى دانند بايد گفت كه عرفاً هيچ گاه به شخص مقلد، عالم به احكام گفته نمى شود همانگونه كه به كسى كه به امور طبى از طريق شنيدن و نه با عمق و تحصيل كافى مطلع باشد پزشك نمى گويند. ممكن است با گذشت زمان و به وجود آمدن مسائل جديد، نياز به توسعه و گسترش مقدمات علمى دانش احكام باشد ولى به هر حال موضوع «علم» و «عالم» به مقلد و كسى كه علمش ناشى از پيروى از ديگرى باشد اطلاق نمى شود.