ابو سلمه علاوه بر امام صادق(ع)، براى عبدالله محض هم نامه نوشت. اين كار او دليل اين است كه وى در دعوت خود صداقت نداشت.
زيرا اگر نامه او به امام صادق(ع) براساس ايمان و اعتقاد به آن حضرت بود، چگونه از فرد ديگرى نيز دعوت كرد؟
جواب امام صادق(ع) روشنگر همين جهت است. وقتى حامل نامه، محمدبن عبدالرحمن بن اسلم به امام صادق(ع) نامهاى از طرف شيعه شما،ابوسلمه آورده ام. آن حضرت فرمود: «و ما انا و ابوسلمه وابوسلمه شيعه لغيرى»; مرا با ابو سلمه چه كار؟ او از شيعيان من نيست. نامه رسان تقاضاى جواب مى كند. امام صادق(ع) نامه را آتش مى زند و مى فرمايد: جواب نامه همين است. سپس آن حضرت شعرى از كميت بن زيد خواند:
ايا موقدا نارا لغرك ضوءها و يا حاطبا فى غير حبلك تحطب اى روشن كننده آتشى كه ديگرى از نورش استفاده مى برد! هيزم جمع كرد ه اى اما روى ريسمان ديگرى ريخته اى و ديگرى جمع مى كند ومى برد. (12)
شهيد مطهرى در اين باره مى نويسد: «قدر مسلم اين است كه اين شعر مى خواهد منظره اى را نشان دهد كه يك نفر زحمت مى كشد واستفاده اش را ديگرى مى خواهد ببرد. حال يا منظور اين بود كه اى بدبخت ابوسلمه! اين همه زحمت مى كشى استفاده اش را ديگرى مى برد وتو هيچ استفاده اى نخواهى برد و يا خطاب به مثل خودش بود اگردرخواست ابوسلمه را قبول كند يعنى اين دارد ما را به كارى دعوت مى كند كه زحمتش را ما بكشيم و استفاده اش را ديگرى ببرد.» (13)
ابومسلم در نامه اى به امام صادق(ع) نوشت: من مردم را به دوستى اهلبيت پيامبر(ص) دعوت مى كنم. كسى براى خلافت بهتر از شما نيست.
امام صادق(ع) در پاسخ نوشت: «ما انت من رجالى و لا الزمانزمانى»; نه تو از ياران من هستى و نه اين زمان، زمان من است. (14)
امام صادق(ع) بدين وسيله عدم صداقت آنان را گوش زد نمود و بى اعتمادى خود را نسبت به آنان اعلام داشت. در سخن ديگرى از آن حضرت نيز همين مطلب آمده است. معلى ابن خنيس مى گويد: در زمانى كه پرچم هاى سياه بر افراشته شده بود و هنوز بنى عباس به خلافت نرسيده بود، نامه هايى از عبدالسلام ابن نعيم،سرير و تعداد ديگرى خدمت امام صادق(ع) بردم. آنها نوشته بودند:
«قدقدرنا ان يول هذالامر اليك فما ترى قال فضرب بالكتب الىالارضثم قال اف اف ما انا لهولاء بامام»; ما موقعيت را براى خلافت شما مساعد مى بينيم. نظر شما چيست؟ امام صادق(ع) نامه ها را به زمين كوبيد و فرمود: زهى تاسف و افسوس! من امام و پيشواى آنها نيستم. (15)
- پاورقی -
12- همان.
13-سيرى در سيره ائمه اطهار(ع)، ص127.
14- الامام الصادق(ع)، اسدحيدر، ج 1، ص43.
15- وسائل الشيعه، ج 11، ص37، باب13، جهادالعدو.
الف ) عدم صداقت و خلوص پيشنهاد دهندگان.
- بازدید: 1139