يکي از صلحاي نجف اشرف به نام (سيد مرتضى نجفي) که محضر شيخ جعفر کبير (کاشف الغطاء) را درک کرده، سالها ملازم سيد محمد باقر قزويني بوده،(27) ودر نزد علما به تقوا وپرهيزکاري مشهور بود، گفت:
در مسجد کوفه با جمعي از اهل دل بوديم، وقت مغرب فرا رسيد. درصدد بر آمديم با يکي از علماي برجستهاي که در آن جا حضور داشت، نماز مغرب وعشاء را به جماعت برگزار کنيم.
در آن ايام در وسط مسجد کوفه در محلّي که به (تنّور) معروف بود، مقدار اندکي آب بود که از محراي قنات مخروبهاي ميآمد وراه تنگي داشت که گنجايش بيش از يک نفر را نداشت.
براي تجديد وضو به محل تنور رفتم، شخص جليل القدري را در آن جا ديدم که جامهي عربي بر تن داشت وبا متانت تمام در کنار آب نشسته مشغول وضو گرفتن بود.
من عجله داشتم که به نماز جماعت برسم واو همچنان با متانت وضو ميساخت، لذا به ايشان گفتم: آيا شما نميخواهيد در نماز جماعت شرکت کنيد؟ فرمود: (نه، زيرا آن شيخ دُخُني است).(28)
منظور ايشان را از اين جمله متوجه نشدم، منتظر ماندم تا وضوياش تمام شد، آنگاه من وضو گرفتم وبا آن عالم معروف نماز خواندم.
بعد از پراکنده شدن مردم، جريان را به آن شيخ گفتم. حالاش متغير شد، رنگ از چهرهاش پريد ودر فکر عميقي فرو رفت.
آنگاه به من گفت: تو حضرت حجت (عليه السّلام) را ديدهاي ولي نشناختهاي. زيرا آن حضرت از چيزي خبر داده که جز خدا، احدي از آن آگاه نبود.
من امسال در (رحبه)،(29) ارزن کاشتهام؛ چون به نماز ايستادم به فکر آن زراعت افتادم که جايش امن نيست. اين انديشه به کلّي فکر مرا به خود مشغول ساخت واز حالت نماز بيرون برد. ولذا آن حضرت از اعماق دل من خبر داده است.(30)
- پاورقی -
(27) العبقري الحسان، ج 1، ص 109.
(28) دار السلام، ج 2، ص 200.
(29) دُخن به دانهي ارزن ميگويند (لسان العرب، ج 4، ص 310).
(30) رحبه، نام محلّي در يک منزلي کوفه است (معجم البلدان، ج3، ص 33).
سيد مرتضى نجفي:
- بازدید: 694