مرحوم نهاوندي توسط ميرزا هادي از شيخ علياکبر روضه خوان تبريزي نقل ميکند که گفت: شبي در مسجد کوفه در مقام امام صادق (عليه السّلام) از شدت گريه خسته شدم، پوستي بر صورت خود انداخته، به ديوار مسجد تکيه دادم. ناگاه در آن شب تار متوجه نوري شدم که در چند قدمي من فضاي مسجد را روشن کرده است.
چون دقت کردم ديدم شخص جليل القدري آنجا ايستاده ونور از او به اطراف پخش ميشود؛ گويي چراغ پر نوري زير عبا دارد.
هر چه نگاه کردم، فقط نور ديدم؛ گويي سرپوشي از نور بر فراز سرش نهاده وجامهاي از نور بر تن پوشيده است.
محو تماشاي جمال بيمثالش شدم؛ ولي هر چه دقت کردم چيزي جز يک شبح نديدم.
پس از مدتي حرکت کرد واز کنار من عبور کرد وبه سوي پشت سر من رفت. چون برگشتم، احدي را نديدم. به سمت صحن حضرت مسلم دويدم. اثري از ايشان نديدم. به سمت حرم هاني رفتم باز اثري نديدم، به صحن مسجد برگشتم ونشاني از او نيافتم. از شدت حسرت وافسوس، نالهي جانکاهي از اعماق دل کشيدم. مادرم از حجره بيرون آمد وپرسيد: چه شده؟ داستان را براي او نقل کردم.(26)
- پاورقی -
(26) دکّه القضا، محل داوري امير مؤمنان (عليه السّلام) در دوران خلافت ظاهري آن حضرت بود.
شيخ علي اکبر روضه خوان:
- بازدید: 846