عايشه و غيبت صفيه

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

عايشه و غيبت صفيه

قبل از ورود در بحث، لازم است چند روايت درباره غيبت و اثرات آن بياوريم:
1 - «عن أبي هريرة انّه قيل يا رسول اللّه! ما الغيبة؟ قال: «ذكرك أخاك بما يكره» قيل: افرأيت إن كان في أخى ما أقول؟ قال: «إن كان فيه ما تقول فقد إغتبته وإن لم يكن فيه ما تقول فقد بهتّه».

ابوهريره مى‏گويد: كه كسى از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از غيبت پرسيد فرمود: درباره برادرت چيزى بگوئى كه او خوشش نيايد. گفته شد كه اگر در او آنچه كه مى‏گويم باشد (يعنى دروغ نگفته باشم) فرمود: غيبت همين است و اگر دروغ باشد تهمت است. (كه از غيبت -كه به نص قرآن به منزله خوردن گوشت مرده برادر است- شديدتر است).
2 - «عن أنس بن مالك قال: قال رسول اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم : «لما عرج بى مررت بقوم لهم أظفار من نحاس يخمشون وجوههم وصدورهم، فقلت: من هؤلاء يا جبريل؟ قال: هؤلاء الذين يأكلون لحوم الناس ويقعون في أعراضهم».
انس بن مالك مى‏گويد كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: در معراج به گروهى گذشتم كه ناخنهائى از مس داشته و با آن به صورت و سينه هايشان چنگ مى‏زدند. گفتم اى جبرئيل اينها چه كسانى هستند؟ گفت: اينان كسانى هستند كه گوشت مردم را مى‏خوردند (يعنى غيبت مى‏كردند) و با آبروى آنان بازى مى‏كردند.
3 - «عن أبي هريرة قال: قال رسول اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم : «كل المسلم على المسلم حرام، ماله وعرضه ودمه. حسب امرى‏ء من الشر أن يحقر أخاه المسلم».
رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: مال و جان و آبروى مسلم محترم است. از بدى يك انسان همين بس كه برادر مسلمانش را كوچك بشمارد.
4 - «... من رمى مسلما بشى‏ء يريد شينه به حبسه اللّه على جسر جهنم حتى يخرج مما قال».
رسول گرامى اسلام فرمود: اگر كسى مسلمانى را به چيزى نسبت دهد و هدفش اين باشد كه او را نزد ديگران بد جلوه دهد، خداوند او را بر جسر جهنم (كه همان پل صراط باشد) حبس مى‏كند تا از عهده آنچه كه گفت، برآيد.
اينها و نظاير آن از رواياتى كه در مذمت غيبت وارد شده كافى است كه عظمت آن و اثرات هولناك آن را در قيامت بدانيم و از آن بپرهيزيم. حال مى‏خواهيم بدانيم آنچه را كه انس و ديگران دانستند، عايشه هم دانست و از آن پرهيز كرد؟
«عن عايشه قالت: لما قدم رسول اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم المدينة وهو عروس بصفية بنت حيى جئن نساء الانصار فأخبرن عنها. قالت: فتنكرت وتنقبت فذهبت فنظر رسول اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم إلى عينى فعرفنى. قالت: فالتفت فأسرعت المشى فأدركنى فاحتضضنى فقال: كيف رأيت؟ قالت: ارسل. يهودية وسط يهوديات».
عايشه مى‏گويد: وقتى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله همراه صفيه (از خيبر) برگشت زنان انصار به من خبر دادند. من خود را پوشاندم (كه كسى مرا نشناسد) و رفتم. رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از چشمهايم مرا شناخت خواستم بگريزم مرا گرفت و گفت: چگونه است؟ گفتم: مرا رها كن. او (صفيه) يك يهودى بين يهوديان است.
آيا پيامبرى كه با صفيه در مسير برگشت از خيبر ازدواج كرده و وليمه آن را داده بود، با زنى يهودى ازدواج نمود؟ آيا تعبير اصحاب كه صفيه يكى از امهات مؤمنين مى‏باشد و در حجاب قرار دادن او دليل بر اسلام او نيست؟ پس چرا عايشه او را يهودى دانست؟ آيا اين عمل عايشه از مصاديق غيبت است يا از مصاديق تهمت؟
«عن عايشه: قلت للنبى صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم : حسبك من صفية كذا وكذا... تعنى قصيرة. فقال: لقد قلت كلمة لو مزجت بماء البحر لمزجته قالت: وحكيت له انسانا فقال: ما أحب أنى حكيت انسانا وأن لى كذا وكذا»
عايشه مى‏گويد: به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله گفتم: صفيه كوتاه قد است. فرمود: حرفي زدى كه اگر با آب دريا آميخته گردد آن را تباه مى‏كند. (و نيز) از كسى حكايتى كردم. فرمود: اگر هر چه به من بدهند دوست ندارم از كسى حكايتى كنم.
اينها آن چيزى است كه عايشه خود اقرار كرده است. وقتى او بگويد كه صفيه كوتاه قد است اين همه آلودگى در اين كلام باشد كه دريا را تباه كند، آنگاه كه او را (از راه حسد) يهودى بداند (در حالى كه مسلمان شده بود) گناه آن چيست، خدا مى‏داند.
آرى اين است تقواى كسى كه او را در بهشت همنشين پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏دانند!