در اين قسمت از سه مبحث سخن به ميان مىآوريم. فصلى از آن در بيان زندگى فاطمه (س) است و راه و روشى را كه او در زندگى برگزيد. در آن پس از ذكر مقدمه اى از وضع زندگيش در خانه پدر، در حيات مشترك باعلى (ع) و از برنامه دارى او بحث به ميان مى آوريم.
سپس از اصول مورد رعايت او در حيات و از زندگى ساده توأم با فقر و زهد قناعت او در عين انس و صفا و احياناً تجمل هدفدارش سخن گفته و توجه او را به حيات جاودانه مطرح خواهيم ساخت .
فصل دوم آن در مورد مشى اقتصادى فاطمه (س) است. در آن نخست از تلقى فاطمه (س) از دنيا و موضع او در قبال آن سخن گفته. و كارهاى او را بر خواهيم شمرد. آنگاه از مسأله بحثانگيز فدك سخن به ميان آورده و سعى خواهيم داشت مخصوصاً از ديد برادران اهل سنت راجع به آن بررسى كوتاهى داشته باشيم .
فصل سوم آن در رابطه با ترجيحات فاطمه (س) است و در آن مىخواهيم عرضه بداريم چه چيزهائى در نظر فاطمه (س) ارجح بحساب مى آيند. و سعى كردهايم بخشى از ترجيحات او را در جنبه هاى مربوط به مذهب، در جنبه راحتطلبى، در جنبه حيات خانوادگى، در اخلاق و حيات اقتصادى عرضه داشته و ريشه و اساس اين ترجيحات را بيابيم .
فاطمه (س) و زندگى
ما در اين جهان حضور داريم و زندهايم. اما اينكه زندگى مىكنيم و يا اداى آن را در مىآوريم مسألهاى است كه هر كس براى يافتن پاسخ آن بايد به دنبال معيار علم و عقل و يا مكتب مورد قبول رود. اما آنچه را كه مهم است اين است زندگى نخست تعريفى را مىطلبد و به دنبال آن هدف و فلسفه اى، محتوا، و برنامه اى، شيوه اى و روشى، مربى و راهنمائى، ارزيابى و سنجشى در هر روز و ماه و سال تا معلوم گردد از كجا آغاز كردهايم و اينك در كدام نقطهايم سرانجام مىخواهيم به كجا برسيم.
اينكه چنين فلسفه و اغراضى را از كجا بايد گرفت براى آن پاسخهاى متعددى است. گروهى آن را به عقل و درك بشر حوالت داده اند. جمعى آن را از صاحبان مكاتب و فلسفه ها مىجويند، عده اى آن را از علم و دانش، و سرانجام گروهى هم به خواست ها، توقعات، و چشمداشت هاى اجتماعى چشم دوخته اند.
از نظر ما هيچكدام از آنها براى حياتى سعادتمندانه و انسانى كفايت لازم را ندارند. نه عقل بشر آن كفايت را دارد كه همه جوانب و ابعاد حيات را ببينند، نه خرد و انديشه هيچ فيلسوفى مىتواند به كنه چنين معرفتى دست پيدا كند بدين سان باور ما اين است كه در اين مقصد بايد بسراغ كسانى رفت كه با فلسفه و مقصد آفرينش، و با عالم محيط بر كون و حتى علم آفرين ارتباط دارند يعنى با خداوندى كه بگفته اينشتاين، زيرك است ولى حسود نيست .
براساس اين فرض و باور است كه فلسفه پذيرش مذهب و تعاليم دينى محقق مىگردد و هدايت الهى بايد مورد استفاده و استناد بشر قرار گيرد. باور مذهبيون اين است كه رمز و راز حيات بدست آفريدگار اين جهان است و تبعيت از تعاليم اوست كه مىتواند عامل سعادتمندى بشر باشد.
اولياى الهى و راه زندگى
پيامبران كه همگىشان در مقام علم و دانش كثير و اهل و عصمتند از جانب خداوند اعزام مىشوند كه براى بشر قانون بياورند، از فلسفه زندگانى آگاهشان سازند، راه و رسم كمال و رشد را به انسانها بياموزند و به او تفهيم كنند كه او كيست و چيست؟ از كجا آمده و به كجا مىرود و مقصد و مقصود او از اين سير و حركت چيست؟ چرا زنده است؟ چرا كار مىكند؟ چرا ازدواج؟ و چرا مىميرد؟ چرا جنگ؟ چرا صلح؟و...
آنها آمداند به ما انسانها بگويند ما موجوداتى هيچ و پوچ نيستيم و بيهوده آفريده نشده ايم (افحسبتم انما خلقناكم عبثاً) [1]و ما را بازيچه نيافريده اند (و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما لا عبين) [2]. خداوند را در آفرينش ما غرضى و غايتى بوده است .
آنها آمدهاند كه به بشر بگويند ما انسانها مكلفيم، متعهديم، مسؤوليم و در برابر سرمايه اعتبارى جان و مال و سلامت، معادى و حسابى داريم. آنچنان نيست هر كس به هرگونه اى كه خواست بتواند زندگى كند و كسى را با كسى كارى نباشد. شأن خدا اجل از آن است كه مخلوق خود را بخود واگذارد.
بدين سان بحكم عقل ضرورى است ما بدنبال آنان برويم، از منجيات و مهلكات حيات خود توسط آنان آگاه شويم آفات و موانع رشد را از ميان برداريم و دريابيم كه چگونه بايد زيست و چگونه كوشش و تلاش كرد و سرانجام چگونه بايد مرد؟
نگاهى به حيات فاطمه (س)
بررسى و آگاهى از زندگى فاطمه (س) براى همه انسانها، بويژه آنها كه اسلام را مكتب خود قرار دادهاند درسآموز است. در مطالعه تاريخ حياتش به اين نتيجه مىرسيم كه عظمت و مقام در سايه تحمل مشقات، گذشتها، و از خود رها شدنهاست با شكمپارگى، نازمنشى و لميدنها كسى به سرورى و عظمت نمىرسد. ما در طول تاريخ حيات بشر در ميان آن همه زنان و مردان زندگى كردند ومردند كسى را نمىشناسيم كه در سايه اشرافيت، تن پرورى، و ناز و نعمت به مقام و رتبتى دست يافته و شخصيت قابل ذكرى كسب كرده باشد
انتخاب الگو براى رهيابى به راز و رمز زندگى مهم است و چه بسيارند سردرگمىها، غمهاو غصه ها، در خود خزيدنها كه ناشى از غفلت در اين راه و گزينش عوضى الگوهاست بر اثر اين غفلت است كه با وجود آن همه بانوان عظيم و درخشان اسلام به دنبال الگوهاى وارداتى مىروند و مقصد و مقصود خود را در پيروى از راه و رسم غرب و شرق، مخصوصاً امريكا و فرانسه و ژاپن جستجو مىكنند.
بعد الگوئى فاطمه (س)
فاطمه (س) الگوست براى هه آنها ئى كه مىخواهند انسان باشند و در جنبه رشد و حركت در دستيابى به مقام و رتبت سر بر آسمان بسايند. اين امر از آن بابت است كه فاطمه (س) زنى جامع و در بردارنده همه كمالات و مقاماتى است كه آدمى مىتواند بدان دست پيدا كند .
اوالگوى يك زن اسلامى و نمونه مكتب اسلام در رابطه با زنان است. الگوى كار است، الگوى كدح و تلاش است الگوى هدفدارى است، الگوى صبر و استقامت است، الگوى عشق و پرستش معبود است. همه چيز و جودش شگفتانگيز است تكّون جنين او، ولادتش، رشدش، تلاش و كوشش و... و همه چيز فاطمه (س) درسآموز است: محبتش، خشمش، مبارزهاش، حق خواهيش، همسر داريش، تربيت فرزندانش، عبادتش، زهد و تقوايش...
بدست آوردن آگاهى در نحوه زندگى و هدفدارى فاطمه (س) از كارهائى است كه درباره آن تلاش زيادى صورت نگرفته است و اگر هم باشد در حد بيان وضع خور و خواب و استراحت و گرسنگى و فقر اوست. ضرورتى است كه تصويرى داشته باشيم از ساده زيستى او، از اقناع و عزت نفس او، از فقر و اختيارش، از توجه او به دنيا بعنوان وسيله و از تلاشگرى فاطمه (س) كه مصداق كامل اين آيه قرآن: انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه. [3]
او الگوست بدان خاطر كه در صحنه زندگى اين جهان را مدرسه، ميدان آن را ميدان كار و تلاش و هدفدارى و خود بعنوان قهرمان در اين ميدان قرار گرفته است. او دنيا را با همه وسعتش مدرسه و دارالتكميل ساخت و همه ساعات و دقايق آن را در كلاس آن هشيارانه گذراند.
زندگى در خانه پدر
او درس زندگى را عملاً از پدرى چون پيامبر آموخت و از مادرى چون خديجه. آن گاه كه خديجه از دنيا رفت پيامبر (ص) با سوده ازدواج كرد و سپس با ام سلمه - ولى امر سازندگى و رشد فاطمه (س) را خود بر عهده داشت و در تربيت، او را به مقامى رساند كه ام سلمه گويد به خدا قسم من دخترى با ادبتر و داناتر از فاطمه (س) نديدهام. [4]
فاطمه (س) شرايط و كيفيت حيات را از پدر و مادرش ديده و مزده آنها را چشيده و نسبت به آن بينش يافته است. بدين نظر نيكو مىداند كه در جنبههاى حيات فردى و اجتماعى، در جنگ و صلح، در فشار و آرامش، در فقر و غنا چگونه موضع بگيرد. بويژه كه رسول خدا (ص( مراقب است و ترك اولاى او را هم به او تذكر مىدهد و سعى دارد او را الگوى بى نقصى از مكتب خود بپروراند.
پيامبر لمّ امور را به فاطمه (س) ياد مىدهد و فاطمه (س) با شمّ خاصى كه دارد از پيامبر (ص) درسها و نكتهها مىآموزد و بدين نظر فردى پخته و كار آزموده مىشود و بعدها خواهيم ديد كه در عين كمى سن هم چون قهرمانى سالخورده در برابر شرايط ناموزون جامعه مىايستد و نيك مىداند چگونه مبارزه كند.
در زندگى مشترك با على (ع)
آن روز كه زندگى مشترك خود را با على (ع) آغاز كرد باز هم بر اساس همان فلسفه آموخته از پدر، زندگى را ادامه داد. زندگى ساده و بى دغدغهاى را آغاز كردند كه به زيبائى همه صفاهاى روى زمين قيمت داشت. انديشه شان فراتر از حد زينت زندگى و تهيه ساز و برگ آن بود. وسايل و ابزارى تهيه كرده بودند بسيار ساده و محدود كه ما قبلاً در فصل مربوط به ازدواج آنها ليستى از آنها را ارائه كردهايم .
اصل را در زندگى مشترك وصول به فضايل و كسب ملكات مىدانستند نه آنچه را كه عامه مردم بدان سرگرمى و دلخوشى دارند. خداوند دعاى پيامبر را در حين رؤيت مهريه شان كه فرموده بود: خداوند زندگى را بهمه كسانى كه چنين ساده و آسان مىگيرند. مبارك گرداند، اجابت كرده بود. زيرا در كنار هم احساس خوشبختى و سعادت مىكردند و عمرى را در امن و آسايش فكرى نسبت به هم گذراندند .
از آن گذشته چه ميمنت و مباركى از اين فراتر كه خانهشان خانه قدس باشد، فرزندان آنها، گلهاى سر سبد بوستان انسانى و در طريق هدايت بشر، مزارشان مطاف انسانهاى وارسته است .
تقسيم كار
بناى زندگى اين دو مبتنى بر تقسيم كار است و اين تقسيم توسط پيامبر (ص) در شب عروسى على (ع) و فاطمه (س) صورت گرفت كه كارهاى داخلى خانه مربوط به فاطمه (س) و كارهاى خارج از آن على (ع) [5] و فاطمه (س) از شنيدن اين ،آنچنان خوشحال شد و فرمود كسى نمىداند كه براى اين امر چه سرور و شادابى براى من حاصل شد. لا يعلم ما ادخلنى من السرور لهذا الامر الا الله [6] و خداى را شاكر شد.
از ديد فاطمه (س) اداره خانه و مسوؤليت آن كار كوچكى نيست كه فاطمه (س) از آن گريزان باشد و يا مادى و تربيت نسل كارى ناچيز نيست كه فاطمه (س) ازآن احساس حقارت داشته باشد. حقارت براى آن كسى است كه براى كسب شهرت و عنوان خداى را فراموش مىكند و ازمردم سراغ عزت را مىگيرد و در نتيجه نسل خود را ضايع مىسازد.
فاطمه (س) ازاين تقسيم كار چنان راضى است كه مىگويد جز خدا كسى از آن خبر ندارد. و اين خود بايد درسى باشد براى ديگران تا در يابند لذات در سايه چگونه كار و تلاشى براى زن حاصل مىشود. كار بيرون زن چيزى بدى نيست ولى بهتر از آن، رسيدگى به سنگر خانواده است، مگر آنگاه كه ضرورتى براى جامعه باشد .
برنامه دارى در زندگى
زندگى امرى هدفدار است و حركتها و تلاشها نمىتوانند بى هدف باشد. براى انسان ضرورى است براى هر كار و تلاشى كه انجام مىدهد قصدى و نيتى باشد. ولتكن لكم فى كل امر نيّة [7] و قصد و نيت بدان مقدار مىارزد كه ارزش شخصيتى انسان به آن وابسته است لكل امرى مانوى [8].
براى زندگى برنامهاى و محتوائى لازم است. و فاطمه (س) از زنانى بود كه زندگيش را با برنامهدارى همراه كرده بود. همه ساعات و دقايقش از روى حساب بود. اوقات شبانه روزش به اين صورت مىگذشت .
- انجام كارهاى خانه كه او زنى با چند فرزند بود و رسيدگى به امور آنها آن هم در آن روزگار كارى آسان نبود.
- برنامه عبادت كه بخشى مهم از اوقات زندگى او را تشكيل مىداد.
- كمك به كارهاى على (ع) همسرش حتى در امر جنگ و پيكار و مشاورت .
- كمك به بينوايان در تهيه غذا و ابزار و لباس و زندگى آنها .
- جلسهدارى و امر هدايت زنان و بانوان كه تازه وارد اسلام شده بودند.
- برنامه تلاوت قرآن كه با خون و جان او در آميخته بود .
- احقاق حقها و مبارزهها و مناشدهها مخصوصاً پس از ايام وفات رسول الله (ص).
- و تازه اگر دقايقى فراغت مىيافت به بافندگى و پشم ريسى مى پرداخت، هم براى تهيه لباس فرزندان و هم براى فروش در بازار و تأمين هزينه بخشى از كارهاى ضرورى خانواده .
- در عين حال كارهاى شخصى پيامبر بر عهده او بود اگر چه رسول خدا (ص) همسرانى متعدد داشت.
صولى در زندگى فاطمه (س)
زندگى فاطمه (س) بر مبانى و اصولى استوار است كه همه آنها نشأت گرفته از اسلام محمدى (ص) است. براى ما بسى دشوار است كه همه اصول و مبانى مورد نظر را در اين قسمت عرضه بداريم ولى آنچه را كه در اين قسمت بعنوان نمونه هاى قابل ذكرند عبارتنداز:
- اصل هدفدارى در هر كار و برنامه و اقدام در زندگى .
- اصل ايمان و باور داشت به آنچه كه از جانب خدا بعنوان دستورالعمل زندگى صادر شده.
- اصل تطابق عمل فاطمه (س) با تعاليم و دستورات اسلام .
- اصل تقوا، زهد و ورع در همه امور و فعاليتها .
- اصل اعتدال در امور بگونهاى كه از دو مرز افراط و تفريط دوروبر كنار باشد.
- اصل صالح بودن عمل و انجام كارى كه مذهب صلاحيت آن را تأييد كند.
اصل اتقان و محكم كارى در اموربگونهاى كه از هرگونه خلل و فرجى دور باشد.
- اصل خير بودن عمل و رعايت منافع و مصالح عامه مسلمين .
- اصل اعمال اراده از سوى خود تا كارى كه انجام مىدهه و در خور حساب و كيفر و پاداش باشد .
- اصل مشاركت اجتماعى و دورى از انزواجوئى و رهبانيت .
- اصل مقاومت و پايدارى و ثبات در رأى تا سر حد وصول به هدف.
- اصل صبر و تحمل در مصائب و دشوارى هاى ناشى از حركت به سوى اهداف .
- اصل اعتماد واطمينان به خدا و ياد و ذكر او در كارها .
- اصل جرأت و شجاعت نشأت گرفته از ايمان و وابستگى به خدا.
- اصل شكر گزارى در اموربخاطر امكاناتى كه خداوند در اختيارش قرار داده است .
- اصل اقتدا به صالحان و پاكان و نيكان و در رأس آنها رسول گرامى اسلام .
- اصل ترجيح رضاى خالق بر مخلوق در همه امور.
- اصل حفظ كرامت و جلال و شوكت انسانيت كه انسان ذاتاً از احترام برخوردار است .
- اصل اطمينان و اعتماد به خدا كه بندهاش را در تنگناها بخود رها نمىكند.
-...
و فاطمه (س) مجموعه اين اصول را مورد رعايت و عمل قرار مىدهد و از اين باب الگو و سرمشق زنان است .
سادگى زندگى
از عواملى كه در سعادت انسان مؤثر و سبب خوب انديشيدن و توان تصميمگيرى نيكوست، سادگى زندگى و دورى انسان از قيد وبندهاى اسارت آفرين است. چه بسيارند وسايل و ابزارى كه به ظاهر عامل رونق زندگى بحساب مىآيند ولى در نهايت فكر و انديشه ما را براى تهيه و حفظش مشغول مى دارند. زرق و برقها در مواردى بلاى جانند و ما را به پاسبانى و خدمتكارى خود مىخوانند.
اصل اين است ابزار زندگى در اختيار و در خدمت ما باشد نه ما در خدمت ابزار. ماشين بايد مايه راحت ما باشد و نه ما در خدمت ماشين. و زندگى فاطمه (س) و على (ع) اين چنين بود. آنها خود را در بند قيود مادى اسير نكردند و براى ابزار زندگى بنده و برده نشدند.
خانه فاطمه (س) از نظر ظاهر و از ديد وسايل و ابزار، خانه محرومى است و در آن چند وسيله ساده بچشم مىخورد. فرشى از ليف خرما در آن گستردهاند و چند كاسه گلين و احياناً مسى در گوشه و كنار است كه در حد رفع ضرورتهاى اساسى تهيه شدهاند .
آنها مى توانستند براى خود خانه و وسايل اشرافى تهيه كنند ولى تكيه گاهشان را آرمان الهى قرار دادند نه اشرافيت مادى، در اين خانه زن و شوهر براى وصول به منتهاى اوج رشد خود زندگى مىكنند و حتى لباسشان وصلهدار است. خانه از شرايط عادى هم محدودتر است ولى همتها بلند و انديشه ها در كمال است. توقع زن از شوهر محدود و حيا مانع آن است از همسر چيزى بطلبد شوهر هم بزرگ منش و غيرتمند و مراقب آنكه شأن فاطمه (س) را نيكو رعايت كند.
فقر اختيارى
زن و شوهر فقيرند ولى فقرشان اختيارى است نه اضطرارى تنها در آمد سالانه شان از فدك بيش از 80 هزار دينار بود (البته برخى كمتر و گروهى مقدار آن را بيشتر نوشتند) ولى آن را در راه مردم صرف مىكردند نه زندگى شخصى خودشان - زندگى خود آنها فقيرانه بود .
بگفته لامانس مستشرق فرانسوى: رسول خدا (ص) هم اين فقر را از آنان دور نكرد بلكه سعى داشت آنان را در همان فقر و قناعت نگه دارد. تشويق پيامبر به ايثار بود و آنها هم پذيراى آن. آنها در عين فقر ونادارى و در عين قناعت گاهى بخشش هاى كلان داشتند و گاهى دينار دينار بذل مىكردند .
جنگ خيبر غنائمى بسيار براى مجاهدان پديد آورد كه طبعاً على (ع) نيز از آن بى نصيب نبود. ولى در راه بذل آن چنان دست و دل گشود كه حتى سهمى براى خانوادهاش باقى نماند و البته فاطمه (س) هم بدان راضى بود و خود دست كمى از على (ع) نداشت. پيامبر با فردى وارد خانه فاطمه (س) شد و ديد فاطمه (س) تنها چادرش را هم به ديگرى بخشيده است. و ناگزير با ملافهاى سرخود را پوشانده و در برابر پيامبر قرار گرفت .
اينان فقير بودند ولى هرگز از فقر خود نناليدند و از بخت بدشان شكوه نكردند. بلكه بر عكس خداى را شاكر بودند و در عين نادارى و گرسنگى به عبادت و نيايش خالصانه مىپرداختند. بعبارت ديگر خداى را براى نان نپرستيدند كه پرستش تنها بدان خاطر است كه خداى در خور آن است .
كارهاى خانه
فاطمه (س) در خانه كارهاى متعددى دارد كه خود را موظف به انجام دادنش مىداند. از كشيدن آب از چاه و آوردن به خانه، تا رفت و روب و نظافت، از آرد كردن گندم و جو تا تهيه غذا و پختن آن، از وصله زدن لباس تا بافتن پارچه و تهيه پيراهن براى فرزندان. [9]
او بزرگترين بانوى اسلام، دختر خاتم الانبيا و همسر خاتم الاوصياء، ولى در تمام مدت عمر كوتاه خود بمانند بسيارى از زنان اشراف خانمى نكرد. حتى آن روز كه خدمتكارى به خانه آورد كارهاى خانه را با او قسمت كرد، يك روز از آن فضه و يك روز از آن زهرا (س).
درباره حد وميزان كارش بد نيست از زبان على (ع) سخنى را بشنويم. او روزى به شخصى از بنى سعد كه درباره فاطمه (س) و زندگيش سئوال كرده بود فرمود:
- الا احدتُك عنى و عن فاطمة الزهراء عليها السلام آيا دوست ندارى از خود و فاطمه (س) براى تو سخن بگويم ،
- انهاكانت عندى او روزگارى را در كنار من گذارند،
- فاستقت بالقربة حتى اثر فى صدرها آنقدر سقائى كرد و با مشك بخانه آب آورد كه روى سينهاش اثر گذاشت.
- و طحنت بالرحى حتى مجلت يدها آنقدر گندم آسياب كرد كه دستهايش پينه بست .
- و كسحت البيت حتى اغبرت ثيابها آنقدر خانه را رفت و روب كرد تا بر جامهاش خاك و گرد نشست.
و اوقدت تحت القدر حتى ر كنت ثيابها آنقدر زير اجاق در آتش دميد كه پيراهنش خاك آلود شد.
فاصابها من ذلك ضر شديد [10] و از اين بابت بر او صدمه سختى وارد آمد .
او در كارهاى خانه چندان گرفتار بود كه با يكدست آسياب را به گردش مىانداخت و با دستى ديگر فرزند خود را در آغوش گرفت و شير مىداد و پيامبر دلداريش مىداد كه دختر تلخى هاى دنيا را بچش تا در آخرت شيرين كام باشى.
زهد و قناعت او
فاطمه (س) زاهده است نه بمعنى تارك دنيا، بلكه بدان معنى كه دنيا نتوانست در او تصرفى كند و او را اسير و برده خود سازد. (الزهدان لا تملكك الدنيا و انت تملكه) [11]. مىكوشيد دنيا را در حد وسيله اى دوست بدارد ولى عاشق آن نشود.
در انصراف از جهان مادى و توجه به آخرت زنى را به مثل او نمىشناسيم. او در زندگى قانع بود، نه در كسب و تصرف بلكه در مصرف و آنچه را كه بدست مىآورد در راه خدا صرف مىكرد. او در زهد و قناعت و در ذخيره سازى براى كمك كارىهاى بزرگ جداً زنى الهى است .
كدام مادر است كه از قوت فرزندان، حتى با توافق و رضاى آنها حاضر باشد بكاهد تا در راه خدا صرف فقيران كند. و كدام زن است كه درد گرسنگى را تحمل كند و ديگران را دريابد؟ چنين شرايط و اوضاع را بايد در خانه افرادى چون فاطمه (س) و على (ع) جستجو كرد على (ع) از محل غنائم جنگى گردنبندى براى فاطمه (س) تهيه كرد. رسول خدا (ص) آن را ديد و فرمود: فاطمه جان! آيا راضى مىشوى كه مردم بگويند دختر پيامبر چون دختر پادشاهان و جبابره لباس مىپوشد و زينت مىكند؟ فاطمه (س) مطلب را دريافت، آن را فروخت و از محل آن بندهاى را آزاد كرد.
و نيز شنيديد كه عروس بود و به خانه شوهر مىرفت، در بين راه به گدائى برخورد، همان جا در ميان ديوارى از زنان، پيراهن را از تن به در آورد و به فقير داد و خود با جامه كهنه به حجله عروسى رفت و كدام زن است كه چنين كند. جامه بهتر را به فقير مىدهد تا مصداق اين آيه قرآن قرار گيرد. لن تنالو البر حتى تنفقوا مما تحبون. [12]
وضع لباس و بستر او
سلمان بر او وارد مىشود، چادر وصلهدارش را مىبيند و تعجب مىكند. فاطمه (س) تعجب سلمان را به پدر گزارش مىدهد و مىگويد يا رسول الله (ص) ان سلمان تعجب من لباسى - فوالذى بعثك بالحق - مالى و لعلى منذ خمس سنة الا مسك كبش تعلف عليها بالنهار بعيرنا - و اذا كان الليل افترشناه [13].
اى رسول خدا (ص)سلمان از لباسم تعجب كرد - قسم به كسى كه ترا بر حق مبعوث كرد براى من وعلى (ع) كه پنج سال ازدواج كردهايم جز پوست گوسفندى كه روزها شتر ما بر آن غذا مىخورد و شبها آن را فرش بستر خود كنيم چيزى نداريم .
آنها حتى وسيله خوبى براى خواب و استراحت نداشتند. على (ع) فرمايد: پيامبر بر ما وارد شد، و ما روكشى داشتيم كه وقتى آن را درازا بر سر مىكشيديم پهلوىمان بيرون مىماند و وقتى از عرض بر خود مى كشيديم پاها و سرهاى ما بيرون مىماند - فاتى النبى (ص) و علينا قطيفة، اذا البسناها طولا خرجت منها جنوبنا - و اذا لبسناها عرضاً خرجت منها اقدامنا و رؤوسنا [14].
غنيمتهاى جنگى على (ع) مختصر گشايشى در كارها پديد آورده بود اما وضع مردم چنان نبود كه بخود واگذار شوند. فاطمه (س) و على (ع) براى اينكه در سفره مردم نانى باشد از نان خود مىگذاشتند و اين كار نه براى ابراز قدردانى مردم از آنان بود كه آنها آن را در راه خدا و براى محبت به او انجام مىدادند.
انس و صفا
اين زندگى سرد ناشى از فقر و محروميت را انس و صفاى زوجين گرم مىكرد. آنان با همدلى و همرازى، با هدفدارى و هماهنگى زندگى را رونق و صفائى مىبخشيدند. على (ع) خوشحال بود كه همسرى فهميده، با صفا و درد آشنا دارد همسرى كه متوجه شرايط زمانى است و على (ع) را نيكو درك مىكند. فاطمه (س) هم خرسند است كه مردى الهى دارد مردى كه عمرش را در راه خدا صرف كرده و از خواب و راحت خود كم مىگذارد تا خداى را از خود راضى سازد.
بدين سان زوجين براى يكديگر و در ديد هم نعمتى بحساب مى آمدند و در طريق رشد و تعالى هم مىكوشيدند اصولاً آنچه كه زندگى را شيرين مىسازد زرق و برق و وسايل و ابزار و امكانات و حتى خور و خوراك نيست كه نقش وحدت و هماهنگى در اين راه از همه چيز بيشتر است. اصل بر اين است كه زوجين زبان يكديگر را درك كنند و از لاك خود به نفع همسر بيرون آيند. و نيز مراقبت كنند كه دل يكديگر را نشكنند كه دل مؤمن مهبط عنايت و لطف خداوندى است .
از علل نكبت بارى زندگى در برخى از خانوادهها اين است كه مرد و زن دو دنياى كاملاً از هم جدا و متفاوتند در لاك خويشند و زبان هم را نمى فهمند. اگر منافع و لذاتى باشد آن را تنها براى خود مىطلبند نه همسر و در اين صورت است كه زندگى رنگ و هوائى نامطلوب پيدا مىكند.
تجملى هدفدار
فاطمه (س) هم چون زنان اشراف در جاهليت نبود كه خود را در وسايل آرايش آن روز غوطه ور سازد و يا هر روز برنگى در آيد و در اجتماع خود را عرضه نمايد - شأن فاطمه (س) از اين بسى بالاتر بود. اما آنچنان هم نبود كه نسبت به اينگونه مسائل بىتفاوت باشد.
او تجملى پائينتر از حد متوسط و آرايشى هم در همان سطح داشت و اين براى دل على، و هم براى اينكه درسى براى زنان در برابر همسر باشد. در روايتى آمده است كه در سال دهم هجرى على (ع) از يمن برگشت تا در مكه به رسول خدا (ص) ملحق شود. بر فاطمه (س) وارد شد و او را آرايش كرده يافت. فاطمه (س) لباسى رنگى پوشيده و براى على (ع) خود را خوشبو كرده بود. [15]
و اين امر نشان مى دهدكه اينگونه اقدام در اسلام، براى همسر نه تنها زشت نيست بلكه ممدوح است ولى بايد حساب همه چيز را جداگانه داشت و هيچ چيز را با ديگرى مخلوط نبايد كرد. در طريق هدفدارى يكى هم اين بعد زندگى است كه زن و مرد خود را طبق فرمان خدا براى يكديگر بيارايند و چشم دل هم را در آنچه به حيات مردانه يا زنانه است برسانند .
توجه به حيات جاودانه
فاطمه (س) از معدود زنانى است كه هرگز اسير زرق و برق دنيا نشد و زيبايهاى آن او را نفريفت و هوسهاى ناموزون در درون او پديد نياورد. دنيا براى او بزرگترين مقصد و منتهى نيست، بلكه وسيله و مزرعهاى است براى سعادت آخرت. در دعاى او اين جمله را مىبنيم كه فرمود: اللهم لا تجعل الدنيا اكبر همّى و لا مبلغ علمى [16] - يعنى خداوندا دنيا را بزرگترين هم و مقصدم قرار مده...
و هم دردعائى ديگر فرمايد خداوندا مرا تا آنگاه زنده بدار كه زندگى براى من مفيد و خير آور باشد و مرگ مرا زمانى مقدر فرما كه در آن زمان مردن براى من بهتر باشد. اللهم احينى ما عملت الحيوة خيراً و توفنى اذا كانت الوفاه خيراً لى [17].
در همه مناجاتهايش و سخنانش توجه به دين و دنيا و معاد دارد و باز هم در جملهاى ديگر از دعاى خود فرمايد: اللهم اصلح لى دينى الّذى هو عصمة امرى و دنياى اللّذى فيها معاشى و اصلح لى آخرتى اللتى فيها معادى و اجعل الحيوة زيادة لى فى كل خير. [18]
در درخواستهاى خود فرمايد: اى كسى كه هر روز نزد او جديد است و هر رزق و روزى در نزد او آماده، تو آن خداى دائمى كه روزگار كهنه و فرسودهات نسازد... خدايا بر كار من پرده بپوشان و مادام كه زنده ام مرا در عافيت (دين و دنيا) بدار - مرا بيامرز و بر من رحمت آور. (يا من كل يوم عنده جديد و كل رزق عنده عتيد انت الدائم اللذى لا تبليك الازمان...اللهم و استرنى و عافنى ابداً ما ابقيتنى و اغفرلى و ارحمنى...
سلام بر فاطمه (س)
آرى، فاطمه (س) اين چنين بود كه فقدانش براى على (ع) و هم براى بشريت اشك و آه و ناله آورد. على (ع) آن مردى كه خورشيد گريهاش را نديده بود و در ميدان نبرد در برابر دريائى از دشمن هرگز نلرزيده بود، از شنيدن خبر مرگش لرزيد و در كنار جسدش و قبرش گريست .
سلام بر تو اى فاطمه (س) كه وارث پاكان و نيكانى، سلام بر چهره خاك آلودت، سلام بر سجاده اشك آلودت سلام بر گوهرهاى غلطان چشمان تو كه از خوف و خشيت الهى فرو مىريخت، سلام بر دستهاى زخمين و پينه بستهات سلام بر پيشانى به خاك عبادت آغشتهتو، سلام بر صبورى و شكيبائيت.
مشى اقتصادى فاطمه (س)
از مسائل مهم حيات انسان در عرصه جهان، بويژه در عصر و دوره ما دلبستگى شديد به مال و ثروت دنيا و سعى در توليد بيشتر صرفاً براى مصرف بيشتر است. در ميان اغلب مردم حرص و ولع شگفتآورى است به كسب مال و برترى دادن خود بر ديگران از اين راه. كوشش آنهااين است كه با اسراف در مصرف و عدم رعايت مرز آن شرايطى را به ديگران عرضه نمايند كه در آن اثبات برترى آنهاست .
اين واقعيتى است كه در بسيارى از جوامع حضور دارد، به هنگامى كه آدمى از درون خالى باشد سعى دارد از بيرون خود را بيارايد وبا دلبستگى به زرق و برقها و آراستن خود بدان بر خلاءهاى درونى فائق آيد اين مسأله در بين مردان و زنان وجود دارد و خود نمائى و خود آرائى، فخر فروشى و بر ديگران برترى نشان دادن در زنان بيشتر است. اصولاً طبيعت زن طبيعت آرايش است و عرضه، و در اين راه هر قدر زرق و برق بيشتر خرسندى احساس و موفقيت زيادتر .
تلقى از دنيا
همگان مىدانند كه حيات چند روزه بشرى، روزى بسر مىآيد و آدمى ناگزير راهى سراى ديگر مىشود. و همگان در عمل نيكو در يافتهاند كه در رابطه با مال و ثروت، بويژه آنها كه غير منقولند، از خانه و باغ و مزرعه ،امانتدارانى بيش نيستيم. ملكى چند صباحى در اختيار ماست و فردا در اختيار ديگران و آنچه كه در جاى خود مىماند خانه و باغ و زندگى است و آن كس كه با آنها وداع مىگويد انسان است .
در عين حال نوعى احساس خلود و جاودانگى در آدمى وجود دارد كه بخاطر آن سعى دارد ثروت بيشترى را در اختيار گيرد و همه گاه نه بخاطر مصرف، بلكه تنها بخاطر در اختيار گرفتن و مالك بودن آن.
و اين همان رذيلهاى است كه زمينه ساز اسارتهاى ماست .
چه بسيارند كسانى كه هرگز دمى نياسودند و شب و روز را در كار و تلاش گذارندند و اندوختهاى براى خويش فراهم آورده و در آن خود را محبوس داشتهاند. مال و ثروت خوبست بشرطى كه در طرق خير و آزادى انسان و استقلال روحى او و رهائى او از قيدها وبندهاى اسارت بار مصرف شود و اين تزى است كه اسلام از آن دفاع مىكند .
فاطمه (س) و دنيا
فاطمه (س) زنى رشيده است، عوالم موجود و موقعيت انسان را در آن عوالم نيكو مىشناسد. خوب مىداند كه پديدهها سير فنائى واضمحلالى دارند و تنها خداست كه باقى و جاودانى است. سپردن امانت بدست هيچكس مفيد و سازنده و قابل برگشت نيست، زيرا كه آنها هم زوال پذيرند. تنها خداست كه امين خوبى است و آنچه بدو واگذار شود قابل برگشت است، بميزانى چند برابر .
او دنيا را دار فنا مى شناسد و عاقبت را دار بقا، دنيا را مزرعه مىشناسد و آدمى را در آن چون كشاورزى كه براى فصل ستايش بايد كار و ذخيره كند، ضمن آنكه همين امروز هم به نعمتها متنعم است. و نيز او دنيا را چون پل مىشناسد كه بايد از آن گذر كرد و بستر گشودن در روى پل جز به ضرورت روا نيست و تازه آن هم در حدى محدود.
در همه حال دنيا از ديد او متاع است، متاعى كه خداى آن را ناچيز معرفى كرده و سرگرمى به اين متاع را لهو و لعب كه كار كودكان است. مهم اين است سرگرمىها بايد موجبات خير و سعادتى را براى انسان فراهم سازند نه آنكه موجب بدبختى و تباهى او شوند .
موضع او در دنيا
او مىداند كه خداوند روزى را براى مخلوق خود تضمين و بين آنها به عدالت و مصلحت تقسيم كرده است و در اين راه هيچ موجود كوچك و ريزى را فراموش نكرده است. پرندگان و درندگان از آن بهره كافى دارند. (و قسمت الارزاق بين الحدايق فسويت بين الذرة و العصفور) [19].
بدين سان از خداى مىخواهد كه او را به آنچه روزى او كرده و مقرر ساخته است قانع سازد. (اللهم قنعنى بما رزقتنى) [20] و هرگز حرص بيش از حد نداشت و اين هوشمندى در او نبود كه ثروت بيشترى را انباشته سازد. سعى در اين داشت كه ثروت او در غناى درون باشد نه بيرون.
فكر و انديشه فاطمه (س) به جهانى ديگر معطوف است، مفتون زخارف دنيا و سرمستي هاى آن نيست ضمن اينكه كار مىكند و تلاش به توليد بيشتر دارد. او مثل پيامبر مىانديشد و درخواست دارد كه پروردگارا دوست دارم يك روز گرسنه باشم و يك روز سير. تا آن روز كه گرسنه ام ترا بخوانم وتضرح و عرض نياز كنم و آن روز كه سيرم شكرگزار نعمت تو باشم. [21]
كار فاطمه (س)
فاطمه (س) اهل كار و تلاش است نه تنها در مسير عبادت بمعناى آن بلكه در جنبه مادى و اقتصادى سعى داردبه توليد بيشترى دست يابد، در آمد زيادترى را تحصيل كند، نه بدان خاطر كه از آن براى رونق دادن زندگى و خريد تجملات و زينت آلات استفاده كند، بلكه براى دستيابى به توان بيشتر جهت خدمت به مردم .
با همه سرگرمى و اشتغالاتى كه دارد و با همه زحماتى را كه در رابطه با سرپرستى و اداره فرزندان متحمل مىشود، و با همه حال و شوقى كه به عبادت پروردگار دارد، مىكوشد دقايقى از اوقات خود را خالى كند تا در آن به كارى مولّد در آمد بپردازد. اين كار به تناسب توان فاطمه (س) و ذوق و علاقه اش، با شرط تائيد مذهب بود. شنيديد كه او نخ مىرشت، پارچه مىبافت و گاهى هم بصورت كار مزد براى ديگران گندم آرد مىكرد. طبيعى است كه تنظيم برنامه اى كه در آن او بتواند به همه كارها و برنامه هاى زندگى برسد كارى آسان نبود.
بى نيازى مادى او
اگر فاطمه (س) هم به مثل ديگران مىانديشيد، و اگر او هم خود را دخترى همانند دختران شاهان و سلاطين تصور مىكرد، و اگر او هم بناى زندگى را بدون قيد دين استوار مىكرد مىتوانست زندگى راحتى داشته باشد، و در آن صورت نه دستهاى او زخمين مى شدند، و نه بر چهره او غبار و گرد ناشى از رفت و روب مىنشست.
درآمد فدك براى او چيزى اندكى نبود او مىتوانست با آن براى خود كاخى مجلل بسازد و خدمهاى بسيار در دور و بر خود گرد آورد و خود خانمى كند. على (ع) هم مردى بيكاره و ناتوان و افتاده نبوده او هم با آباد كردن زمين ،ايجاد مزرعه، به راه انداختن چشمه و نهر درآمدهاى كلانى بدست مىآورد كه فاطمه (س) مىتوانست از آنها بهره گيرد.
غنائم جنگى هم رقم خوبى را در درآمد آنها تشكيل مىداد و على (ع) و فاطمه (س) مىتوانستند با ارتزاق از آن براى خود زندگى مناسبى را فراهم كنند. ولى فاطمه (س) اينگونه زندگى را خوش نداشت، اصل رابر كدح و تلاش گذارد تا در سايه آن رضاى خدا را جلب كند و براى روز واپسين و حساب، حجتى از دستهاى پينه بسته را عرضه بدارد.
مسأله فدك
از ممر عايدى خوب فاطمه (س) و على (ع) فدك بود، مسألهاى كه بحثهاى موافق و مخالف بسيارى را برانگيخته و عدهاى را جاهلانه به تكذيب يا تصديق واداشته است - بى مورد نيست كه در اين باره توضيحى داده شود. فدك مزرعهاى بود كه در سال 7 هجرى بدون جنگ و خونريزى توسط يهوديان در اختيار پيامبر اسلام قرار گرفت. برخى قائلند كه اين ملك توسط يك يهودى كه مسلمان شده بود به پيامبر هديه گرديد. [22] تازه اگر هم خلاف آن باشد چون بدون جنگ و خونريزى بدست آمد بصريح آيه قرآن [23] از آن پيامبر و از املاك خالصه اوست. هنگامى كه آيه شريفه و آت ذالقربى حقه نازل شد پيامبر فاطمه (س) را صدا كرد كه بيا حق ترا به تو بدهم وفدك را به فاطمه (س) بخشيد. [24] برخى هم نوشتهاند كه رسول خدا (ص) بشكرانه خدمات خديجه آن را به فاطمه (س) بازمانده او بخشيد. [25]
البته در برخى از روايات شيعى آمده است كه پيامبر، فاطمه (س) را خواست و فرمود خداى تعالى به من فرمان داده فدك را كه ملك شخصى من است به تو دهم و فاطمه (س) عرض كرد از شما و از خداى تعالى آن را پذيرفتم [26] و البته اسناد ديگرى هم در اين رابطه وجود دارد. [27]
پيامبر مالكيت آن را با خط على (ع) نوشت، رسول خدا (ص)، على (ع)، ام ايمن، و خادم رسول خدا (ص) بر آن شهادت دادند. [28] پيامبر فرمود از آن تو و اعقاب تست و پاداشى براى مادرت خديجه بحساب مى آيد. [29] و براى محكم كارى اين اصل مردم را جمع كرد و حكم قرآن و واگذارى فدك را به اطلاع آنها رساند. [30]
درآمد فدك:
در مورد درآمد فدك نقلهاى مختلفى وجود دارد. راوندى آن را بالغ بر 24 هزار دينار در سال نوشت [31]سيد بن طاووس آن را بالغ بر 70 هزار دينار در سال، و برخى هم بيشتر و گاهى كمتر از آن نوشتهاند و همانگونه كه ملاحظه مىشود رقم درشتى بحساب مىآمد كه اگر بناى مصرف براى يك خانواده باشد، زندگى شاهانه اى در سايه آن بوجود مىآيد.
اما على (ع) و فاطمه (س) از اين منبع استفاده شخصى نداشتند و هرگز از درآمد آن سير نخوابيدند زيرا مىدانستند در گوشه و كنار جامعه اسلامى آن گرسنگان بسيارند و ايتامى كه با شكم گرسنه سر بر بستر بگذارند اندك نيستند. بدين سان تمام درآمد فدك صرف فقرا و مستمندان مىشد و فاطمه (س) خود همانگونه كه مىدانيد با چادرى و جامهاى وصلهدار زندگى مىكرد، خوراكش نان خشك و بسترش پوست گوسفند بود و هم شنيديد كه فرزندان او اغلب در گرسنگى بسر مىبردند.
تصرف فدك
پس از وفات رسول الله (ص) فدك را از فاطمه (س) گرفتند و كار گزارانش را از مزرعه بيرون كردند و اين كار به وسوسه عمر صورت گرفت بدان ترس كه نكند شيعيانش خليفه را رها كنند و به طمع دنيا گرد او آيند و بر اين اساس بود كه ابوبكر مباشر فاطمه (س) را از فدك اخراج كرد. [32]
فاطمه (س) به طرح دعوا پرداخت كه فدك از آن من است. ابوبكر شاهد خواست، او على، حسينين، اسماء ام سلمه و ام ايمن راكه مورد تصديق رسول الله (ص) بودند شاهد آورد و ابوبكر ناگزير بود آن را بپذيرد. عمر شهادت آنها را رد كرد و گفت: على همسر اوست، حسنين هم پسران او و به نفع خود گواهى دادند!![33] و اسماء هم به سود بنى هاشم رأى می دهد! [34] ام سلمه هم فاطمه (س) را دوست مىدارد و طرفدار اوست. [35] ام ايمن هم زبانش مىگيرد و نمىتواند درست حرف بزند!! [36]
ابوبكر در برابر سخنان فاطمه (س) مجاب شده بود ولى اينكه فدك را تحويل ندارد بدان خاطر بود كه اولاً عقل منفصل او يعنى عمر نمىگذاشت، ثانياً ابوبكر ترس از اين داشت كه فاطمه (س) فردا حقوق ديگرى را طلب كند، از جمله حق خلافت على را، ثالثاً تسليم فاطمه (س) شدن نوعى اعتراف به اشتباه بود كه ابوبكر آن را براى خود نمىپسنديد. در كل او مالكيت فاطمه (س) را در فدك تكذيب نكرد ولى آن را تحويل فاطمه (س) هم نداد. [37]
موضع مقاومت فاطمه (س)
اينكه فاطمه (س) درباره فدك ايستادگى مىكرد و با ابوبكر محاجه مىنمود نه بخاطر رغبت مالى نسبت به فدك بود، بلكه مىخواست حق به حقدار رسد، بدعتى در جامعه اسلامى پا نگيرد، و خليفه مسلمين خلاف اسلام و قرآن رأى ندهد.
فدك مزرعه اى بيشن نبود و اگر دنيائى را براى فاطمه (س) جواهر مىكردند او هم چنان نسبت به آن بى اعتنا بود. او دلبستگى به مال نداشت تا براى فدك دست و پائى زند، مگر او نبود كه غذا و افطار خود را سه شب متوالى به نيازمندان داد؟ مگر او و همسر و فرزندانش نبودند كه مكرر در مكرر به ايثار پرداخته بودند؟ پس ديگر جاى چه بحث و سخنى است؟
ابوبكر هم مدعى بود كه مىخواهد در آمد آن را در راه خدا براى فقراى مسلمان خرج كند - در آن صورت جاى چه بحثى براى فاطمه (س) بود؟ پاسخ اين است كه اگر آنها قربةً الى الله چنين مىكردند و واقعاً حق را به حقدار مىسپردند فاطمه (س) گلهاى نمىكرد، ولى داستان فدك بعنوان يك حربه سياسى بود و آنها مى خواستند با استفاده از آن حربه على را فلج كنند و او را خانه نشين سازند و فاطمه (س) براى اين مسأله بود كه فرياد مىزد.
روح قناعت فاطمه (س)
فاطمه (س) در مشى اقتصادى خود اين شيوه را در پيش دارد كه در توليد كوشاست و در مصرف شخصى حسابگر است و انديشمند، سعى دارد. زياده روى نكند و هرگز از حد متوسط جامعه قدمى فراتر نگذارد والبته زندگيش در اغلب موارد پائينتر از حد متوسط بود.
آن همه درآمدى كه ازفدك نصيب او مىشد حتى از آن براى خود يك دست لباس تهيه نكرد و يا از جواهرات و زيورهاى دنيا چيزى براى خود تهيه نديد. آن همه غنائمى را كه على به خانه مى آورد در خانه بند نمى ماند و همه آنها در فرصتى اندك صرف مستمندان مىشد .
فاطمه (س) حتى گاهى از محل كار و درآمد شخصى چيزى براى خود تهيه مىكرد و يا على براى او وسيله زينتى رامى خريد آنهم سريعاً در راه خدا صرف مىشد. و شنيديد كه پيامبر از سفر برگشت و به نزد فاطمه (س) رفت و دستبند و گوشوارهاى در او و پرده اى بر در ديد و پس از توقفى كوتاه برگشت و فاطمه (س) مسأله را دريافت، آنرا براى پدر در مسجد فرستاد كه صرف فقيران كند. رسول خدا (ص) فرمود - پدرش فداى او باد - او آنچه را كه بايد بكند كرد .
- دنيا براى محمد و آل محمد نيست [38] و يا ديديد كه نو عروس بود و در راه رفتن بخانه شوهر در مسير خود جامه نور را به فقير داد و خود با جامه كهنه بخانه على رفت .
بخشش او
كسى كه اين همه در زندگى شخصى بر خود سختگير است در راه خدا دستى گشاده دارد. مشى او مشى دورى از بخل، پذيرش و قبول ايثار است اگر چه خود بدان نيازمند باشند. [39] او در زندگى شخصى با يك پيراهن و سرانداز قناعت مىكند تا زندگى فقيران را سر و سامان دهد، با شكم گرسنه مىخوابد تا در سر سفره يتيمان نانى باشد.
ميزان بخشش او گاهى رقمهاى درشتى را تشكيل مىداد. از جمله گردنبند خود را در عروسى كه هديه دختر حمزه سيدالشهداء به او بود به پيرى بخشيد كه درخواست غذا و لباس و خرج سفر از پيامبر كرده و رسول خدا (ص) او را به سوى فاطمه (س) اعزام داشته بود. و يا در مواردى تنها سراندازى خود را به مستمندى داده و خود در خانه مى نشست. گاهى دستبند خود را هديه مىكرد،زمانى گشوارهاش را، گاهى هديه هاى گرانقيمتى را كه براى او مىآوردند و رقمهاى نقدى بخشش او را برخى حيرت آور ذكر كردهاند. تا چهل هزار دينار [40] (كه البته با توجه به فقر عمومى در جامعه بعيد مىنمايد فاطمه (س) چنين رقمى را تنها به يك فرد اختصاص دهد)
ترجيحات فاطمه (س)
مطالعه در حيات فاطمه (س) و خاندانش نكته هائى را به آدمى مىآموزد كه با استفاده از آنها مىتوان زندگى را روح و معنى بخشيد. اين مسأله بدان خاطر است آنچه را كه فاطمه (س) مى انديشيد ديگران يا نمىانديشيدند و يا كمتر بدان عنايت داشتند. او نيك مىدانست كه سرورى و سالارى دو جهان در سايه چه كار و تلاشى پديد مىآيد .
او در بين مسائل گوناگونى كه در سر راه او قرار داشتند ترجيحاتى را در نظر مىگرفت و براساس آن به پيش مىرفت و بدين خاطر توانست رشد و كمالى را بدست آورد كه ديگران در اكتساب آن وامانده بودند واصولاً در كمال طلبى، توان و استعداد زن زياد است ولى توان موفقيت در آن كمتر است و اين بعلت وابستگىهاى بسيار، احياناً حسادتها، و دلبستگىهاى شديد مادى است. در روايتى آمده است:
كمل من الرجال كثيراً و لم يكمل من النساء الا مريم ابنة عمران، و آسية بنت مزاحم و امرة فرعون و خديجه بنت خويلد و فاطمة بنت محمدا (ص):[41]
مردان زيادى به درجه كمال رسيدند ولى از زنان جز چهار تن به مرحله كمال واقعى دست نيافتند و آنها عبارتند از مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم همسر فرعون، و خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد (ص) .
رمز و راز كمال
در رمز و راز كمال او موارد بسيارى را مىتوان ذكر كرد كه اساس همه آنها ترجيح دادن خدا بر ديگر افراد و امور است. فاطمه (س) بنده خالص خداست و هيچ كار و تلاشى را بدون رضاى او انجام نمىدهد. هيچ چيز در نزد فاطمه (س) عزيزتر از رضاى خداوند نيست .
او انسان است و به سائقه انسانيت ذوقها و تمايلاتى دارد ولى در اعمال اين ذوق و خواسته در پى آن است دريابد آيا خداى را هم بدان رضايت است يا نه؟ اصل را بر اين قرار مىدهد كه خواست و مشيت خود را با خواست خداوندى تطابق دهد و مصداق آيه و ما تشاؤن الا ان يشاء الله [42] باشد.
چه بسيار بودند شرايط و امكاناتى كه در زندگى فاطمه (س) پديد مىآمدند و دل به واقع هوس آن را داشت ولى آن هوس را فرو خوابانده و به دنبال مسير ديگرى رفت. اين خطاست كه فكر كنيم غذاى چرب و شيرين به كام فاطمه (س) تلخ مىآمد و يا او از لباس خوب نفرت داشته است. نه، مسأله چنين نبوده است - زيرا كه او انسان است و طبيعت و مذاق انسانى دارد. ولى او در سايه خودسازى و مديريت خود به درجهاى رسيد كه مىتوانست از آنها براى وصول به اخلاق بالاتر بگذارد.
دامنه ترجيحات او
ذكر همه آنچه را كه در اين مقاله قابل ذكرند از عهده ما خارج است بويژه كه ما در اين مجموعه اصل رابر رعايت اختصار قرار دادهايم تنها به عنوان فهرست مباحث عرضه مىداريم كه ترجيحات او در زندگى عبارت بودند از:
- ترجيح رضاى خداوند بر رضاى خود و ديگران
- ترجيح آخرت بر دنيا ضمن توجه به دنيا و مواهب آن
- ترجيح معنويت بر ماديت ضمن توجه به ماده
- ترجيح گرسنگى بر سيرى براى باز بودن در حاجت
- ترجيح سادگى بر تجمل ضمن پذيرش محدود آن
- ترجيحكار و تلاش مستمر بر بيكارى و تن آسائى،
- ترجيح سخنگوئى به حق در برابر سكوت
- ترجيح مبارزه بر سكوت در برابر بيداگرىها
- ترجيح پدر و همسر و فرزندان بر خود در حيات خانوادگى
- ترجيح جامعه بر فرد، و ديگران بر خود .
- ترجيح شب زندهدارى بر خواب و غفلت
- ترجيح سختگيرى بر خود در دنيا براى رعايت آخرت.
- و نمونه اين ترجيحات در زندگى فاطمه (س) بسيار بودند. او در اين زمينه چنان كار و اقدام داشت كه گوئى حتى خويشتن خود را فراموش كرده و مصداق فناى فى الله شده است. و حاصل چنين ترجيحاتى است كه فاطمه (س) را زنى اسوه و نمونه مىسازد.
ترجيحات در رابطه با مذهب
در آنچه كه به جنبههاى صرفاً مذهبى مربوط مىشود فاطمه (س) را مىيابيم كه در آن كمال رشد خود رانشان مىدهد. او مؤمن به مذهب است، عاشق پروردگار خويش است و در اين راه همه چيز را فدا كرده است جانش را، مالش را، عزت و آبرويش را، همتش را، پيكر و پهلويش را، بازويش را، قوت پايش را، فرزندان را و... مصداق اين آيه قرآن شد: قل ان صلوتى و نسكى و محياى و مماتى لله. [43]
براى او رنجها و دشوارىهاى بسيار در مسير زندگى پديد آمدند كه هر كدام در حدى بودند كه آدمى را ذوب مىكنند. از رنج نادارى، و فقر و گرسنگى فرزندان، و درگيرى با افراد ناباب و سرزنشها و جهلها و ناديده گرفتنها و... اما همه آنها قابل تحمل بودند، جز مصيبت دين .
او مذهب را بر همه امور ترجيح مىدهد، به همين نظر در دعاهاى او اين جمله مهم را مىيابيم كه اللهم لا تجعل مصيبتى فى دينى [44] خداوندا مصيبت مرا در دينم قرار مده اصل بر اين است آدمى سالم بماند و اگر خود در مسير آن دچار دشوارى شد مشكلى در سر راه نخواهد بود .
ترجيح تسبيح بر خادم
فاطمه (س) زنى جوان بود و در انجام وظايف زندگى و سرپرستى فرزندان و اداره كانون، مشقات بسيارى را متحمل مىشد. روزى على بر او وارد شد و ديد فاطمه (س) خيلى دچار رنج و زحمت شده، از يك سو سرگرم آسياب كردن و تهيه آرد است و از سوى ديگر سر گرم رسيدگى به فرزندان و شايد شيردادن يكى از آنها...
گفت: فاطمه ! خود را به زحمت انداختى، و دلم را بدرد آوردى. خداوند خدمتكاران بسيارى را نصيب پدرت كرد. چرا از او خادمى طلب نكنى؟ با على (ع) بنزد پيامبر رفتند. على (ع) از زحمات فاطمه (س) سخن گفت، و درخواست خادم كرد. رسول خدا (ص) خطاب به فاطمه (س) فرمود مىخواهى ترا به چيزى دلالت كنم كه از خادم بهتر باشد؟ فاطمه (س) گفت آرى، رسول خدا (ص) تسبيحات پس از نماز به او آموخت. [45]
در اهميت تسبيحات روايات بسيارى آمده كه از جمله آن اين روايت از امام باقر (ع) است: ما عبد الله بشيى افضل من تسبيح فاطمة كل يوم دبر كل صلوة - ولو كان شيى افضل منه لنحله رسول الله (ص) فاطمه (س)[46] هيچ چيزى بمانند تسبيحات فاطمه (س) كه در هر روز پس از هر نماز انجام مىشد خداى عبادت نشده است و اگر چيزى از آن برتر وجود مىداشت رسول خدا (ص) آن را به فاطمه (س) اهداء مىكرد.
آن تسبيحات شامل 34 تكبير (الله اكبر) 33 تحميد (الحمد الله) و 33 تسبيح (سبحان الله) است. فاطمه(س) از دريافت اين پيام خداى را سپاس گفت و فرمود: رضيت عن الله و عن رسوله...[47]از خداى و از رسول خداى راضى شدم .
در جنبه خانوادگى
فاطمه (س) در زندگى خود همه گاه پدر را بر خود ترجيح مىداد. ما در بحثهاى گذشته، از جمله در بحث فاطمه (س) و پدر [48] اشارات بسيارى در اين زمينه داشتيم و متذكر شديم كه او چگونه خود را سپرى بلاى پدر قرار مىداد. اسناد ما حكايت دارند كه او گاهى حايل بين خود و سنگ دشمن قرار مىگرفت، حاضر بود كه سنگ بر بدن او وارد شود ولى بر پدر وارد نشود.
رسول خدا (ص) بر او وارد شد و از او غذائى خواست. فاطمه (س) عرض كرد خانه از آذوقه خالى است و خود و فرزندانش گرسنهاند. پيامبر بر گشت، و لحظاتى بعد زنى دو نان و كمى گوشت بعنوان هديه آورد. فاطمه (س) در عين گرسنگى خود و فرزندان كل آن را براى پدر فرستاد.
او هم چنين على را برخود و فرزندان مقدم مىداشت. بسيارى از اسناد نشان مىدهند كه او گاهى در تنگناها و نادارىها، غذاى خود را براى على ذخيره مىكرد. [49] على بر او وارد شد و اظهار گرسنگى كرد. فاطمه (س) اظهار داشت غذائى ندارد و اين براى مدت دو روز است. و در اين دو روز مختصر غذا همان بود كه در اختيار او گذاشته بود. [50] دل على به درد آمد كه چرا از اين امر بىخبر بوده است .
در آن روز كه ماجراى سقيفه پديد آمد و فاطمه (س) را كتك زدند شك نيست كه در اثر آن ضربهها احساس درد مىكرد، و شنيديد كه به غشوه افتاد و فرزند خود را سقط كرد. ولى باور من اين است كه او بيش از اينكه از اين ضربهها براى خود ناراحت باشد براى على ناراحت است كه او از تماشاى اين صحنه چقدر ناراحت است - زيرا به حساسيت روح على كاملاً آگاه است .
در جنبه اخلاقى
ترجيحات فاطمه (س) در اين جنبه بسيارند. چه فراوانند حالات و روحياتى كه جزو ملكه فاطمهاند و او در هيچ شرايطى آن را ازدست نمىدهد. مثلاً در صدق و راستى كار او به جائى مىرسد كه عايشه همسر پيامبر درباره او مىگويد: پس از پيامبر كسى را از فاطمه (س) راستگوتر نديدم [51] و او صداقت را بر كذب مرجح مىداند .
- او اهل جرأت و رشادت بود و هرگز جبنى را در خود راه نداد از واقعهاى هر چند زحمت آفرين وحشتى بخود راه نداد آن روز كه خصم بر در خانهاش هجوم آورد، او دست از هدف بر نداشت، آن روز كه در مسجد دستگاه حكومت آن همه ارعاب و تهديد را روا داشت فاطمه (س) هرگز دم فرو نكشيد و حق سخن را ادا كرد .
در دعاى فاطمه (س) مىبينيم كه اين مناجات را دارد كه خداوندا عُجب و ريا، كيد و تجاوز، حسد و ضعف، شك و وهن، درد و مرض، خوارى و ذلت، مكر و خدعه، گرفتارى و فساد را از من دور ساز، و آنها را از چشم و گوش و جميع اعضايم بر كن زمام امور را بدست گير و بهر سوئى كه مورد محبت و رضاى تست ببر. [52]
او هم چنين زهد را بر دلبستگى به دنيا ترجيح مىداد و در طهارت روحى كارش به جائى رسيد كه چيزى نمىخواست، جز آنچه خدا بخواهد و دوست نمىداشت جز آنچه را كه خداى دوست بدارد. اخلاقش اسلامى و منبعث از قرآن و دستورات اسلام بود.
در حيات اقتصادى
در حيات اقتصادى فاطمه (س) هم ترجيحات فوقالعادهاى بچشم مىخورند. اصولاً مال و منال، دارائى و ثروت در پيش چشم فاطمه (س) آنقدر عزيز نيستند تا او به خاطر آنها از معنويت وطهارت چشم نپوشد. آنجا كه ماديات نتوانند وسيله وصول به معنويات باشند در برابر ديدگان فاطمه (س) بىبهايند.
به همين نظر است كه فاطمه (س) جامه كهنه را خود بر تن مىپوشد و در شب عروسى پيراهن نو را به فقيرى مستمند مىدهد و خود جامه وصلهدار مىپوشد و جامه حرير را براى ديگران در نظر مىگيرد. بررسيهاى تاريخى در مورد حيات اقتصادى نشان دادند او چگونه گرسنگى در راه رضاى خداوند را بر سيرى و شكمپارگى ترجيح داد و چگونه فقر را بر مالدارى ترجيح داد و چگونه شرافت اقتصادى و تقواى مالى را بر بيحسابى و بى بند و بارى، و لباس كهنه را بر نو [53]. كدام عروس است كه در شب عروسى چنين كند؟ آيا واقعاً فاطمه (س) از جامه نو بدش مىآمد؟ - آيا در اين عطا جز اين مىخواست كه انفاقش مصداق آيه ليس البر حتى تنفقوا مما تحبون [54] باشد؟ آيا عطاى دستبند و گردن بند و پرده براى پيغمبر كه در روايات آمده [55] و درخواست آن كه براى فقيران صرف كند براى اين بود كه دستنبد بر دست او سنگينى مىكرد؟
مىدانيد كه او هم از داشتن زيور بد حال نمىشد، بويژه كه نوجوان بود و همسر او هم جوان - مىتوانست براى خود لذتى و جمالى فراتر فراهم آورد و در سبك زنان اشراف باشد. اما او ترجيح داد كه سيد نساء العالمين باشد. - مىتوانست براى خود منصبى در جامعه فراهم آورد اما منصب آسمانى را بر آن ترجيح داد.
او چون همسرش على بود. زهد را بر دنيا پرستى رجحان داد، قناعت را بر اسراف در مصرف ترجيح داد، ايثار را بر بخود رسيدن، خدا بينى را بر خود - بينى، سيرى مستمندان را بر سيرى خود مرجح دانست و در كل در برابر زخارف دنيا قامت بر افراشت و به ديگران درس داد چگونه بايد با فضيلت شد.
ترجيحات او در رابطه با جامعه
حيات اجتماعى فاطمه (س) نيز از اين بابت درآموز است. با آن همه عشق و علاقهاى كه به عبادت و بندگى خدا دارد زندگى اجتماعى را بر رهبانيت ترجيح مىدهد. مىخواهد در جامعه باشد، از درد افراد جامعه سر در آورد، به امور مسلمين اهتمام ورزد.
اما در عين حضور اجتماعى سعى دارد او مردى رانبيند و مردى هم او را نبيند و مىداند كه اين خود يك تضاد است. پيامبر در منبر اين مسأله را طرح كرد كه بگوئيد چه چيزى براى زنان از همه چيز بهتر است (اخبرونى اىّ شى خير للنساء) و مردم ندانستند و فاطمه (س) فرمود مىدانم (ولكنى اعرفه) براى زنان اين بهتر است كه مردم را نبيند و مردم هم او را نبينند (خير للنساء ان لا يرين الرجال ولا يراهن الرجال) [56].
در حيات اجتماعى، او وجود ضوابط را براى روابط انسانى بر بىبند و بارى و آزادى بى قيد و شرط ترجيح مىدهد، اخلاق نشأت گرفته از مذهب را بر خوى طبيعى مرجح مىداند، اهتمام به امور مسلمين را بر بيغمى ترجيح مىدهد، داورى و قضاوت در راه خدا بر سهلگيرى و بى تعادلى ترجيح مىدهد، حقطلبى را بر ناديده گرفتن، تحرك را بر در جازدن، وحدت را بر تفرقه، مبارزه در برابر باطل را بر سكوت و خاموشى مرجح مىداند .
ريشه اين ترجيحات
همانگونه كه از تاريخ حيات فاطمه (س) آگاهيد ريشه و اساس اين ترجيحات جهان بينى فاطمه (س) است. اين جهان بينى كه از قرآن و تعاليم اسلامى نشأت مىگيرد و القاء شده از سوى پيامبر و مركز وحى است تلقىهائى خاص براى فاطمه (س) مىآورد كه حاصل آن چنان ترجيحاتى مىشود. نوع تلقىهاى او .
1- تلقى از دنيا : بعنوان سراى عاريت و امانت، صحنه كدح و تلاش، عرصه عمل، ميدان كشت، صحنه مبارزه، محيط آزمايش، مدرسه يا دارالتكميل، و در كل وسيله و معبرى براى ورود به جهان باقى.
2- تلقى از مال: بعنوان يك فتنه و وسيله آزمايش، ابزارى براى گذران زندگى، وسيلهاى براى كسب آبروى اخروى، كمك به مردم، رفع دردمندىهاى رفع مشكلات و حاجات وابزارى براى خدمت به انسانيت و كسب رشد .
3- تلقى از خوشبختى: وسيلهاى براى اقناع درون، رضاى خاطر، وجدان آرام، در سايه حذف جلب رضاى معبود، دورى از عوامل اسارت آور چون لوكس و تجمل، سازندگى خود براى شناى در ميان امواج...
4- تلقى از انسان: بعنوان يك دعوت شده در دنيا ،موجودى متعهد، مسوؤل، مكلف، داراى عقل و بصيرت و ادارك و زندگى براى نشان دادن ماهيت خود، رشد و تكامل خويش، عرضه راه بندگى
5- تلقى از آفريدگار: بعنوان خالق و آمر، عزت بخش و ذلت ده، مالك مقتدر، شاهد و ناظر، محيط بركون، حسابرس و حسابگر، كيفر و پاداش ده، صندوقدارى امين، عفو كننده در عين قدرت، عزيز ذوالنتقام...
6- تلقى از مرگ: بعنوان يك پل، يك وسيله انتقال، يك امر ناگزير،عامل سرور مؤمن، و نارحتى منافق.
7- تلقى از آخرت: بعنوان دار قرار، دار حساب، دار كيفر و پاداش، سراى جاودانى كه در آن همه كشتههاى دنيوى از نيك و بد بايد درو شوند و در پيشگاه عدل خدا پس از حسابرسى بهشتىاند و يا دوزخى.
__________________________________
1- آيه 155 مؤمنون.
2- آيه 16 سوره انبياء.
3- آيه 6 سوره انشقاق.
4- دلائل الامامه ص 11.
5- وسايل 14 ص 123.
6- ص 68 الزهراء.
7- حديث نبوى .
8- همان.
9- ص 642 وسايل الشيعه ج 17.
10- ص 83 الزهراء.
11- نهج البلاغه .
12- آيه 92 سوره آل عمران.
13- فاطمه الزهراء (س).
14- ص 49 ذخائر العقبى.
15- ص 454 تهذيب ج 5.
16- فاطمه الزهرا (س) بخش دعا.
17- همان منبع.
18- همان منبع.
19- دعاهاى فاطمه (س).
20- مناجاتهاى او .
21- السيرة النبويه
22- پيشواى اسلام.
23- آيه 26 سوره اسراء.
24- تفسير عياشى ج 3 ص 287.
25- تفسيردرالمنثور ج 4 ص 177.
26- تفسير مجمع البيان.
27- شواهد التنزيل ج 1 ص 443.
28- خرائج راوندى ص 9.
29- درالمنثور ج 4 ص 177.
30- ص 97 مناقب شهر آشوب ج1.
31- خرائج ص 9.
32- ص 58 - احتجاج طبرسى.
33- سليم بن قيس.
34- كشكول عاملى .
35- اللمعة البيضاء ص 38.
36- سليم بن قيس .
37- ابن ابى الحديد ج 16 ص 216.
38- ص 20 بحار ج 43.
39- آيه 9 سوره حشر.
40- حليه الاولياء ابونعيم ج 1 ص 68.
41- ص 51 نورالابصار.
42- آيه آخر سوره تكوير.
43- آيه 162 سوره انعام.
44- فاطمه الزهراء بخش دعا.
45- علل الشرايع ص 128.
46- ص 302 الزهراء.
47- مسند احمد ج 3 ص 39.
48- فصل ششم.
49- ص 45 ذخائر العقبى.
50- ص 141 كشف الغمه.
51- ص 316 الغدير.
52- فاطمة الزهراء - بخش دعاها.
53- استاد ابو توفيق ص 134.
54- آيه 86 - آل عمران.
55- ص 436 شرف النبى (س).
56- وافى، ملا محسن فيض.
پیوندها: