رحلت پيامبر، گروهى را در سكوت فرو برد و چنانكه حضرتش پيش بينى كرده بود جمعى را نيز به تلاش هاى مرموز و مخفيانه وا داشت. كسانى كه از روزهاى شدت يافتن بيمارى پيامبر و احتمال درگذشت ايشان در پى اين بيمارى، نياتى براى دستيابى به قدرت در دل داشتند، بى درنگ پس از شنيدن اين خبر و هنگامى كه هنوز على(ع)، فضل بن عباس و تنى چند سرگرم تجهيز پيكر پاك رسول خدا(ص) براى دفن بودند، دست به كار شدند. اينان بى توجه به همه آنچه رسول اكرم(ص) فرموده بود به شور نشستند تا شايد پيروان آخرين برگزيده خدا را از بيراهه روى و بى رهبرى برهانند. چه به ادعاى ايشان آن حضرت رهبرى براى امتش برنگزيده يا به پيروى فردى سفارش كرده كه محبوبيتى در ميان قوم خود نداشته و از عهده كار رهبرى برنمى آمده است.
تكذيب وفات پيامبر(ص)
پس از رحلت پيامبر(ص) نخستين واقعه اى كه مسلمانان با آن رو به رو شدند موضوع تكذيب وفات آن حضرت از جانب عمربن خطاب بود. او در برابر خانه پيامبر(ص) افرادى را كه مى گفتند پيامبر فوت كرده است را به قتل تهديد كرد. هر چه ابن عباس و ابن مكتوم آياتى را كه حاكى از امكان مرگ پيامبر بود تلاوت مىكردند مؤثر نمى افتاد. حركات او كه با نهايت شدت و قوت انجام مى شد همه را به تعجب و ترديد انداخته بود و پاره اى پرسيدند: آيا پيامبر سخن خاصى با تو گفته يا وصيت ويژه اى در مورد مرگش با تو كرده است؟ او جواب منفى داد. طولى نكشيد كه دوست او ابوبكر كه در بيرون مدينه به سر مى برد به وسيله اى به مدينه فرا خوانده شد. ابوبكر هنگامى به مسجد رسيد كه عمر درميان مردم، خشمناك، كسانى را كه سخن از وفات پيامبر(ص) به زبان مى آوردند، با انتساب آنان به منافقان، تهديد به قتل مى كرد. ابوبكر با مشاهده اين صحنه جامه از چهره پيامبر به سويى زد و پس از بيان چند جمله به مسجد آمد و بى محابا به عمر گفت: «آرام باش عمر،خاموش» و سپس با استشهاد به آيه اى از قرآن (آيه 30 سوره زمر: - انك ميت و انهم ميتون- (تو مى ميرى و ديگران نيز مى ميرند) كه قبل از او ديگران نيز تلاوت كرده بودند عمر را خاموش و وفات پيامبر را تاييد كرد. اين گفتگوها حتى اگر صحنه سازى از پيش طراحى شده نبود، تا همين جا مى توانست مردم را به نقش ابوبكر در رهبرى جامعه مسلمانان و آرام ساختن اوضاع متوجه سازد.
مقاله ها
سقيفه، آشكار شدن توطئه ها
- بازدید: 6435