با ياران پيامبر(ص)در مدينه

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

با ياران پيامبر(ص)در مدينه

نقدی،محمد
جعفر بن ابيطالب( ع )
مكّه روزهاى سختى را سپرى مى‏كند. رشد اسلام و افزايش ياران پيامبر ـ ص ـ براى كفار عنود و لجوج قريش قابل تحمّل نيست. روز به روز آزار و اذيت آنان بيشتر شده ميدان بر تازه مسلمانان تنگ‏تر مى‏شود. در چنين شرايط سختى، پيامبر ـ ص ـ اذن هجرت داده(1) تعدادى از مسلمانان را به سرپرستى جعفر به سوى حبشه روانه مى‏كند.(2) قريش كه همچون مارى زخم خورده به خود مى‏پيچد و از گسترش اسلام و طرفدارانش رنج مى‏كشد و دستش از همه جا كوتاه شده، از اين شگرد تازه، سخت عصبانى شده در صدد انتقام برمى‏آيد. آنها تصميم مى‏گيرند حتى در خارج از مكّه هم، عرصه را بر مسلمانان تنگ كنند. به همين خاطر سران كفر با اعزام نمايندگانى به دربار (نجاشى) پادشاه حبشه در صدد كارشكنى برآمده و براى مسلمانان تازه هجرت كرده مزاحمت ايجاد مى‏كنند.
تالار قصر، رنگ و بوى ديگرى دارد. پادشاه و قسّيسين مسيحى با لباسهاى مخصوص در يك طرف و نمايندگان كفار قريش در طرف ديگر، همه در انتظار ورود ميهمانان مسلمانى هستند كه تازه به حبشه هجرت كرده‏اند.
نمايندگان قريش از قبل با تبليغات سوء، اذهان حاضران را نسبت به مسلمانان بدبين كرده و از پادشاه خواسته‏اند كه مسلمانان تازه وارد را از سرزمين خود بيرون كند.
وپادشاه دورانديش، پيك خود را جهت دعوت مسلمانان و تحقيق از كار آنان به دنبالشان فرستاد.
با ورود مسلمانان به جلسه، سكوت در هم شكسته و مجلس حال و هواى ديگرى پيدا مى‏كند.
مسلمانان، در حالى كه جعفر پيشاپيش آنها در حركت است، با سكينه و وقار وارد مجلس مى‏شوند. با ديدن نمايندگان قريش در دربار پادشاه، همراهان جعفر يكّه خورده، مضطرب مى‏شوند؛ زيرا آنها بطور ناگهانى دعوت شده و از قبل هيچ تداركى براى چنين مجلسى ندارند اما جعفر آنها را دلدارى داده و اميدوار مى‏كند كه با تعليماتى كه از پيامبر ـ ص ـ آموخته‏ام پاسخ لازم را خواهم داد.
پادشاه حبشه به آنها رو كرده، مى‏گويد: چرا از آيين پدران و اجداد خود دست كشيده و كيشى را پذيرفته‏ايد كه نه با آيين ما مطابقت دارد و نه با آيين اجداد خودتان؟! و جعفر در پاسخ مى‏گويد:
پادشاها! ما مردمى نادان بوديم كه از هيچ كار زشتى پروا نداشتيم! بت مى‏پرستيديم. مردار را مى‏خورديم. اعمال قبيح انجام مى‏داديم، قطع رحم و خويشاوندى مى‏كرديم. حقوق يكديگر را محترم نشمرده، قوى حق ضعيف را پايمان مى‏كرد، تا اين كه خداوند در بين ما پيامبرى را برانگيخت كه هم نسب او را مى‏شناسيم و هم صداقت و راستى و امانت و عفاف او را تجربه كرده‏ايم.
او ما را دعوت نمود كه تنها خدا را پرستش كنيم و از آنچه غير اوست و پدران ما مى‏پرستيده‏اند؛ چون بت‏ها و سنگ‏ها، دست بشوييم.
او ما را به معروف راهنمايى و از منكر بازداشت و به ما امر نمود كه: راست بگوييم، اداى امانت كنيم، با خويشاوندان و نزديكان خود رفت و آمد داشته باشيم، به همسايگان ظلم نكنيم، خون يكديگر را به ناحق نريزيم، حق كسى را ضايع ننماييم و مرتكب اعمال زشت نشويم، مال يتيم را نخوريم و به زنان عفيف نسبت ناروا ندهيم و از آنچه زشتى است ما را بازداشت. او از ما خواست كه تنها خداى واحد را بپرستيم و كسى را در عبادت شريك او قرار ندهيم. نماز بخوانيم، روزه بگيريم، زكات بپردازيم و آنچه از كارهاى پسنديده است انجام دهيم. ما هم از صميم جان حرف او را پذيرفتيم و به او ايمان آورديم و از او پيروى كرديم، زيرا فهميديم آنچه او مى‏گويد حق است. از آن پس قوم ما با ما دشمنى كردند و ما را آزار نمودند و اصرار داشتند كه ما چون گذشتگان بر آيين خود بمانيم، چون ما نپذيرفتيم زندگى را سخت بر ما تنگ گرفتند و به آزار ما پرداختند تا حدى كه مجبور به هجرت شديم. و سرزمين شما را انتخاب كرديم به اين اميد كه بتوانيم با آرامش زندگى كنيم. سخنان جعفر كه به اينجا رسيد، پادشاه از او پرسيد: آيا چيزى از آنچه بر پيغمبر شما نازل شده به همراه داريد تا براى ما بخوانيد؟ جعفر پاسخ داد: آرى. پادشاه گفت: براى ما بخوان.
جعفر شروع كرد به خواندن آياتى از سوره «مريم»، با شنيدن نام مريم و قداست او و تعريف خداوند از عصمت او، بى‏اختيار دانه‏هاى اشك بر گونه پادشاه و قسيسين جارى شد و در حالى كه همه منقلب شده بودند، پادشاه رو كرد به نمايندگان قريش و گفت: به خدا سوگند هرگز اينان را تسليم شما نخواهم نمود.(3)
و بدينسان اوّلين جلسه با پيروزى مسلمانان پايان يافت و نمايندگان كفار با سرافكندگى و مأيوس از همه تدابير انجام شده، دست از پا كوتاهتر مجلس را ترك كردند.
براستى كه جعفر، همانگونه كه پيامبر ـ ص ـ فرموده بود، هم خُلقا و هم خلقا شبيه به او بود.(4)
او از اولين روزهايى كه نداى حق پرستى از حلقوم نازنين پيامبر ـ ص ـ در مكّه طنين انداخت، جزء اولين ياران پيامبر ـ ص ـ بود و پس از برادرش على ـ ع ـ اسلام را پذيرفت.(5) و تا آخرين لحظه هم دست از يارى پيامبر برنداشت.
در آغاز دعوت به اسلام روزى پدر بزرگوارش ابوطالب ديد پيامبر ـ ص ـ همراه على ـ ع ـ مشغول نمازند. على ـ ع ـ سمت راست پيامبر ـ ص ـ ايستاده، به جعفر گفت: بال چپ او را پر كن و تو هم نماز بگزار.(6)
بقدرى جعفر عطوفت و مهربانى داشت و از فقرا و مساكين نگهدارى مى‏كرد كه به «ابوالمساكين» مشهور شد.(7)
پيامبر ـ ص ـ به جعفر علاقه زيادى اشت تا جايى كه وقتى جعفر از حبشه به مدينه برگشت، مسلمانان تازه از جنگ خيبر فارغ شده بودند. پيامبر ـ ص ـ بقدرى از ديدن او خوشحال شد كه سخت او را در آغوش كشيد و ميان دو ديده او را بوسيد و اين جمله مشهور را گفت: «نمى‏دانم به كدام خوشحال‏ترم. به آمدن جعفر يا به پيروزى خيبر.»(8)
با ورود جعفر به مدينه، او را در جوار مسجد جاى داد و او همواره در كنار پيامبر بود تا اين كه در سال هشتم هجرى پس از چند ماه اقامت در شهر مدينه به دستور پيامبر به فرماندهى سپاه اسلام برگزيده شد و روانه(9) جنگ «موته» گشت. جنگ «موته» در سال هشتم هجرى و به دنبال كشته شدن سفير پيامبر «حارث بن عمير» به دست «شرحبيل» كه فرمانده سرزمينهاى مرزى شام بود اتفاق افتاد.
پيامبر ـ ص ـ پس از برقرارى امنيت در سرزمين حجاز، سفير خود را براى دعوت مردم شام و فرمانرواى آن، به سوى آن منطقه گسيل داشت كه به صورت ناجوانمردانه بوسيله «شرحبيل» دست و پايش را بستند و او را كشتند.
خبر مرگ اين سفير به مدينه رسيد. پيامبر ـ ص ـ و اصحاب متأثر شدند و براى تأديب آنان، سپاه اسلام آماده شد و به آن سو اعزام گرديد.
سپاه اسلام در «موته» با لشكر دشمن مواجه گرديد و نبرد آغاز شد. جعفر كه فرمانده اول سپاه اسلام بود. در كمال شجاعت جنگيد، وقتى حلقه محاصره بر او تنگ شد، از اسب پايين آمد و با ضربه شمشير، اسب خود را پى كرد تا هم قطع اميد از اسباب عادى كرده باشد و هم ايجاد رعب و وحشت در دشمن و با حمله‏هاى پى در پى و ضربات شمشير به دفاع از خود برخاست.
دست راست او بوسيله دشمن قطع شد. پرچم را به دست چپ گرفت، دست چپش نيز قطع شد، پرچم را با دو بازو نگه داشت و سرانجام با بيش از هفتاد زخم به لقاء و رضوان حق شتافت.
هنگامى كه خبر شهادت جعفر به مدينه رسيد پيامبر ـ ص ـ وارد خانه جعفر شد و از همسرش «اسماء بنت عميس» پرسيد: فرزندان من كجايند؟
اسما آنها را صدا زد؛ عبداللّه‏، عون و محمد! پيامبر دستى بر سرشان كشيد و در آغوشش گرفت. اسما با تعجب پرسيد: اى رسول خدا، طورى آنها را نوازش مى‏كنى، گويى يتيمند!
و پيامبر ـ ص ـ فرمود: اسما! آيا نمى‏دانى كه جعفر شهيد شده! با شنيدن اين سخن، صداى ناله اسما بلند شد.
پيامبر ـ ص ـ در حالى كه قطرات اشك صورتش را خيس كرده بود، او را دلدارى داد و فرمود:
گريه نكن، خداوند به من خبر داد كه براى جعفر در بهشت دو بال هست از ياقوت قرمز.
و دستور داد براى آنها طعامى حاضر كنند كه اين سنت شد.(10)
امروز قبر جعفر در موته(11) مشهور و محل زيارت است.
جعفر در سن 41 سالگى به شهادت رسيد، پيامبر ـ ص ـ همواره از او به بزرگى ياد مى‏كرد.
احاديث بسيارى در شأن و فضيلت جعفر از زبان پيامبر وارد شده.(12)
اهميت وجودى او بقدرى زياد بود كه حضرت على ـ ع ـ در نبود او و حمزه اشك مى‏ريخت و از آنها به بزرگى ياد مى‏كرد.(13) مرحوم كلينى در كتاب شريف كافى(14)، روايتى را از قول سدير نقل مى‏كند كه:
«روزى در خدمت امام باقر ـ ع ـ مشغول گفتگو بوديم پيرامون آنچه بعد از رحلت پيامبر بر مردم گذشت، يكى از اصحاب رو به امام باقر ـ ع ـ عرضه داشت: چگونه شد عزت بنى هاشم بعد از پيامبر ـ ص ـ ؟
امام در پاسخ فرمود: آنهايى كه در بنى هاشم بودند، جعفر و حمزه بودند كه درگذشتند. تنها دو نفر از بنى هاشم در كنار على ماند كه آندو، هم ضعيف بودند و هم تازه مسلمان، به خدا سوگند اگر جعفر و حمزه باقى بودند گرچه خود را به هلاكت رسانده بودند، نمى‏گذاشتند اينچنين شود. مرحوم سيد محسن امين در اعيان الشيعه مى‏نويسد: به همين خاطر من جعفر را در طبقه شيعيان ذكر كرده‏ام.(15)
________________________________________
1 ـ نكـ : الروض الاُنُف، سهيلى، ج2، صص 95 ـ 69
2 ـ اولين هجرت مسلمانان بن حبشه، با سرپرستى صحابى بزرگ «عثمان بن مظعون» بود، به تعدد 10 نفر از هر قبيله يك نفر. و دومين هجرت به سرپرستى «جعفر» بود كه تعدادشان رويهم در حبشه به 83 نفر مى‏رسيد. سيره ابن هشام، ج1، ص344، چاپ مصر مصطفى البابى.
3 ـ سيره ابن هشام، ج1، صص 337 ـ 335 چاپ مصر، مصطفى البابى.
4 ـ اسدالغابه، ج1، ص341 چاپ دارالشعب.
5 ـ همان.
6 ـ اسدالغابه، ج1، ص341
7 ـ مقاتل الطالبيين، ص6، چاپ قاهره «دار احياء الكتب العربيه.»
8 ـ همان، ص11
9 ـ در كتابهاى تاريخى و در مصادر اهل سنت، فرماندهى اول سپاه به زيد بن حارثه، بعد به جعفر و در مرحله سوم به عبد اللّه‏ بن رواحه نقل شده اما مدارك صحيح از جمله اشعارى كه «حسان بن ثابت» و «كعب بن مالك» در اين قضيه سروده‏اند، شاهد اين مدعاست كه فرمانده اول جعفر بوده است. و آنها خود از پيامبر شنيده‏اند. ابن هشام در سيره خود اين اشعار را آورده است امّا هيچ اشاره‏اى به ترتيب اصلى فرماندهان
نمى‏كند؛ از جمله اشعار صريح «كعب بن مالك» در اين زمينه اين است:
•قدّام اوّلهم فنعم الأوّل قدّام اوّلهم فنعم الأوّل
•اذ يهتدون بجعفر و لوائه قدّام اوّلهم فنعم الأوّل
سيره ابن هشام، ج4، ص386، چاپ مصر، مصطفى البابى.
10 ـ سفينة‏البحار، ج1، ص593، چاپ انتشارات اسوه.
11 ـ موته نام قريه‏اى است در سرزمين بلقاء از سر حدّات شام، معجم‏البلدان، ج5، ص220
12 ـ نكـ : «مناقب الامام اميرالمؤمنين»، محمد بن سليمان، چاپ مجمع الثقافة الاسلاميه، ايران ـ قم. ج1 و 2 ـ و «شواهد التنزيل»، الحاكم الحسكانى، ج1 و 2
13 ـ اعيان الشيعه، ج4، صص128 ـ 118
14 ـ روضه كافى، ج8، صص190 ـ 189، ح216
15 ـ اعيان الشيعه، ج4، ص120

پیوندها:

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page