بدون شك رسول اكرم(ص) آگاه ترين مردمان به قرآن، معانى، اشارات و اهداف، و به هنگام پيچيدگى امور و نياز به توضيح و يا تصحيح آن، مرجع و ملاذ ديگران است. آنچه در اين جا نظرمان را به خود جلب مى كند اين است كه بعضى اوقات - بى آنكه پرسشى در كار باشد - رسول اكرم(ص) حتى در مواردى كه در ابتدا گمان مى رود از امور واضح است، دست به كار شده به توضيح و تبيين آن مى پردازد. با اين حال، هنگامى دچار شگفتى مى شويم كه مى ينيم خط بازى هاى سياسى و تعصبات جاهلى تلاش دارد همان چيز را با دستان خيانتگر خويش دچار تحريف و دگرگونى سازد كه رسول خدا(ص) به توضيح، تثبيت و تصحيح آن پرداخته است و گويا از وراى پرده اى شفاف به غيب مى نگريسته است. ليكن از آن جايى كه اين تلاش مذبوحانه به حذف، زيادت و يا تحريف نص قرآن منجر شده، تقريباً ممتنع و غير عملى نموده است.
آنان براى رسيدن به اهداف شوم و ناميمون خود كوشيده اند كه به جاى تحريف مبانى و كلمات قرآن، به تحريف معانى و دلالت هاى آن بپردازند.امام باقر(ع) در نوشته خود به سعد الخير، به همين مطلب اشاره فرموده است. آن جا كه مىفرمايد:
أقاموا حروفه و حرفوا حدوده فهم يروونه ولا يرعونه والجهال يعجبهم حفظهم للرواية والعلماء يحزنهم تركهم للرعاية(1)؛
آنان حروف و كلمات قرآن را محفوظ داشته، حدود و قوانين آن را تغيير دادند، قرآن را روايت مى كنند، امّا حدودش را رعايت نمى كنند. جاهلان از اين كه روايت قرآن را حفظ كرده اند تعجب مى كنند و عالمان از اين كه حدود آن را ترك كرده اند اندوهگين هستند.
اين دقيقاً همان چيزى است كه در مورد آيه تطهير به وقوع پيوست. آيه اى كه درباره اهلبيت پيامبر(ص)، كه مركز رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان هستند نازل گشت. زيرا به رغم تأكيدهاى فراوان و پى در پى پيامبر(ص) كه چندين ماه و شايد تا زمان وفات آن حضرت تداوم داشت، مبنىبر اين كه مراد از «اهلبيت» در آيه تطهير، فقط اهل كساء هستند وبه استناد اين آيه مباركه از تمامى گناهان پاكيزه اند؛ هجوم ديوانه وارى رامىيابيم كه هدف آن منحرف نمودن اين مسأله از جايگاه حقيقى اش و برانگيختن شبهاتى پيرامون دلالت آيه مباركه است، حتى اگر به قيمت تكذيب پيامبر(ص) و ردّ گفتار آن گرامى به صورتى زيركانه و پنهانى تمام شود!
روايت مفسّر قرآن
روايات بسيار زياد آمده كه تأكيد دارد مقصود از «اهلبيت» در آيه تطهير، اهل كساء هستند. اين روايات را دانشمندان و عالمان حديث مذاهب مختلف نقل كردهاند و گذشته از اين كه از طريق شيعه متواتر است، از طريق اهل سنت هم به تواتر روايت شده است. اهل كساء عبارتند از: پيامبر اكرم(ص)،على(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسين(ع).
محقق كركى؛ مى گويد: «گذشته از روايات شيعه، كه از شمار بيرون است، اين مسأله به تواتر رسيده، مفيد يقين مىباشد. كدام حديث در سنت از اين روايت محكمتر است كه روايات اهل سنت و رجال شيعه اماميه - پيروان حقيقت كه ياران خاص و خالص اهلبيت مى باشند - بر نقل آن اتّفاق نظر دارند و اگر قرار باشد كه از راه سنت آن را رد كنند، هيچ روايتى در سنت نمى ماند مگر اين كه مردود باشد.»(2)
به تعبير مسكانى: «روايات درباره آن فراوان است.»(3) و به تعبير ديگرى: «كثرت آن قابل شمارش نيست.»(4)
ديگرى گفته: «مفسران اجماع دارند و جمهور روايت كرده اند.»(5)
اين مطلب را اين گونه تفسير كرده اند كه مفسران در شمول آيه تطهير بر اهل كساء اجماع دارند. اختلاف در اين است كه آيا همسران پيامبر(ص) هم در آن داخل هستند يا نه؟ يا منظور، اجماعِ كسانى است كه در امر شأن نزول و مانند آن گفته آنان معتبر است. نقل اين گفته پيش از اين آمد.
علامه طباطبائى؛ مىگويد: «اين روايات فراوان است و بر هفتاد حديث افزون مىشود. رواياتى كه در اين باره از طريق اهل سنت آمده، بر رواياتى كه از اين دست از طريق شيعه رسيده فزونى دارد. اهل سنت آن را از طرق فراوان از ام سلمه، عايشه، ابوسعيد خدرى، سعد، واثلة بن اسقع، ابوالحمراء، ابن عباس، ثوبان غلام پيامبر(ص)، عبد الله بن جعفر، على و حسن بن على8 روايت كرده اند كه نزديك به چهل طريق مىشود. شيعه آن را از على، سجّاد، باقر، صادق، رضا(ع)، ام سلمه، ابوذر، ابوليلى، ابوالاسود دئلى، عمرو بن ميمون اودى و سعد بن ابى وقاص از چند طريق روايت كرده اند.»(6)
با مراجعه به اين روايات و سندهاى آن روشن مىشود كه راويان آن بيش از اين است. كافى است بدانيم كه يكى از دانشمندان پيرامون آيه تطهير كتابى تأليف كرده و اوّلين مجلّد آن را كه بالغ بر چهارصد صفحه مىشود به بيان متون حديث اختصاص داده است. وى اين روايت را از بيش از پنجاه تن از صحابه نقل كرده است. اين گذشته از طرق بسيار فراوانى است كه از امامان دوازدهگانه عصمت و طهارت(ع) و نيز از طريق تابعين روايت شده است. اين كتاب را سيدعلى موحّد ابطحى تحت عنوان آية التطهير فى احاديث الفريقين [ آيه تطهير در احاديث شيعه و سنى]نوشته است. خداوند او را پاداش نيكو دهد.
قندوزى حنفى پس از نقل گفته مودّة القربى كه مىگويد: رسول خدا(ص) پس از فرود آمدن آيه: وَأمُرْ أهْلَكَ بِالصَلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيها...، مدت نه ماه بهدرخانه فاطمه مىآمد و مىگفت: إِنّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَالْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً؛ چنين گفته: «اين خبر از سىصد تن از صحابه روايت شده است.»(7)
نكته جالب اين كه: آن مرد منحرف از على(ع) و خاندان او هم كه تلاش دارد بيشتر رواياتى را كه در فضايل آنان آمده انكار كند، راهى جز اعتراف به صحت حديث كساء نيافته است. وى مىگويد: «اما حديث كساء صحيح است.»(8)
در اين جا به مقدارى كه اين فرصت اندك به ما اجازه دهد به حديث كساء و منابع آن اشاره مىكنيم. سپس مراد آيه تطهير را بيان و مشخص خواهيم كرد كه اين آيه مباركه بر خصوص آنان تطبيق مى كند، بدون اين كه بخواهيم ظهور سياق را از بين ببريم، بلكه سياق آيه هم به صورت قوى و كاملاً آشكارى اين مطلب را تقويت و تأييد مى كند. سپس به دلايلى اشاره مىكنيم كه ديگران در تأييد اقوال خويش آورده اند، مانند كارى كه در فصل اوّل كرديم.
منابع حديث كساء
حديث كساء، متون فراوانى از طريق بسيارى از صحابه و تابعين دارد. تمام اين متون مى رساند كه رسول خدا(ص) پارچهاى به دست گرفت و على، فاطمه، حسن و حسين(ع) را زير آن برد و فرمود:
إِنَّما يُرِيْدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ ويُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيْراً.
بعضى از روايات مىگويد: پيامبر(ص) براى پاكيزگى آنان دعا فرمود.(9)
اين همه تأكيد چرا؟
ملاحظه مىشود كه رسول خدا(ص) اصرار شديدى بر اين مسأله داشت و تلاش كرد تا هرچه بيشتر به ثبوت، تأكيد و نيز رسوخ آن در بينش مردم بپردازد.
آنگاه به زدودن هرگونه شبهه يا شك و ترديدى درباره مصاديق اهلبيت در آيه تطهير پرداخت و هر فرصتى را از صاحبان اغراض سياسى و تمايلات و تعصبات جاهلى براى تحريف يا تضعيف آن گرفت. رسول اكرم(ص) اين كار را از طريق شيوه عملىاى كه در پيش گرفت و طرحبسيار مناسبى كه پياده كرد، اجرا نمود، چه آن حضرت(ص) مدت شش ماه(10) هرگاه كه براى نماز از خانهاش بيرون مىرفت، به حجره فاطمه(س)3 مى آمد و مىگفت:
الصلاة يا اهلَ الْبَيْتِ، إِنَّما يُرِيْدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً.
نماز، اى اهلبيت! و آنگاه آيه مباركه تطهير را تلاوت مى فرمود.
اين مطلب از چندين نفر روايت شده است. بعضى نه ماه گفته اند.(11)
به نظر ما ممكن است يكى از دو رقم 9 و 6 [كه در عربى بدين صورت نوشته مى شود: تسعه - سته]به دليل نبودِ نقطه در سابق و نيز نزديكى رسم الخط دو لفظ به هم، تصحيف ديگرى باشد.
چهل صبح(12)، يك ماه(13)، هفت ماه(14)، هشت ماه(15)، ده ماه(16)، هفده ماه(17) و نوزده ماه
(18). در برخى از منقولات رقم معينى بيان نشده است.(19) همچنين گفته اند: پيامبر(ص) تا آخر عمر بدين كار ادامه داد.(20) بعضى گفته اند: «اين خبر با اسناد، از سىصد تن از صحابه روايت شده است. بعضى هجده ماه و بعضى ده ماه گفته اند.»(21)
راز اختلاف
روشن است كه اختلاف در مدت، نه موجب سستى روايت مىشود و نهموجب شك در اصل واقعه. آنچه مىتوان در اينجا بيان كرد و به پذيرش نزديك مى نمايد، اين است كه هر يك از ناقلان آنچه را خود ديده، نقل كرده است. شايد بعضى يك ماه، بعضى ديگر شش ماه يا هشت ماه و يا تا آخر زندگانى رسول اكرم(ص) مراقب اين كار بودهاند. همين گونه است در مورد ساير ارقامى كه بيان شد. بر اين اساس هر كدام از راويان مشاهدات شخصى خود را بيان كرده بدون اين كه مشاهدات ديگران را نفى كند. نيز ممكن است رسول اكرم(ص) اين كار را در چند برهه جدا از هم كه طى هر كدام استمرار داشته، انجام داده باشد. در آغاز فصل پنجم وجه كاملتر و معقول ترى را در جمع اين ارقام خواهيم آورد. إن شاءالله تعالى.
آيه تطهير و زنان پيامبر(ص)
اخبار و روايات مىرساند كه آيه تطهير، زنان پيامبر(ص) را دربرنمىگيرد. اين روايات، هر گونه شك و شبهه اى را در اين باره نفى كرده است؛ چه با صراحت تمام بيان مىدارد كه رسول اكرم(ص) از ورود عايشه به زير پارچه جلوگيرى كرد و نيز تصريح دارد كه عايشه از اهلبيت نيست. درمورد ام سلمه و ساير زنان پيامبر(ص) نيز چنين است. در اين باره به متون مختلف زير توجه فرماييد:
در واقعه كساء، عايشه به پيامبر(ص) گفت: آيا من هم از اهلبيت تو هستم؟ پيامبر(ص) فرمود: برو كنار، تو پايان خوشى دارى.(22)
در متن ديگرى آمده: آن حضرت(ص) زينب را از اين كه همراه آنان زير پارچه كساء رود بازداشت و به او فرمود: در جاى خود بايست. تو، انشاءاللّه تعالى، پايان خوشى دارى.(23)
متون ديگر مىگويد: در آن موقع ام سلمه گفت: خداوندا! مرا از آنان گردان! پيامبر(ص) فرمود: در جاى خود باش، تو خوبى.(24)
يا گفت: يا پيامبر خدا! آيا من از آنان هستم؟ فرمود: تو بر جاى خود باش، تو خوبى.(25)
يا گفت: من نيز آمدم تا همراه آنان زير پارچه روم. پيامبر(ص) فرمود: درجاى خود باش. تو خوبى.(26)
يا گفت: اى رسول خدا! مرا هم با آنان داخل كن. فرمود: اى ام سلمه! تو از زنان شايسته من هستى، امّا در اين مكان احدى وارد نمى شود، مگر اين كه از من باشد.(27)
يا اينكه پيامبر(ص) به او فرمود: تو پايان خوشى دارى يا تو خوبى.(28)
يا اينكه ام سلمه گفت: اى رسول خدا! آيا من از اهلبيت تو نيستم؟ فرمود: تو پايان خوشى دارى. تو از همسران پيامبرى.(29)
يا فرمود: تو پايان خوشى دارى و از بهترين همسران من هستى.(30)
يا گفت: آيا من از اهلِ تو نيستم؟ فرمود: تو پايان خوشى دارى امّا اينان اهل من هستند.(31)
تكرار حادثه
روشن است كه هرگاه نقل يك واقعه متعدد شود، اجمال و تفصيل، و بيان بعضى از خصوصيات و حذف آن در مواردى، نقل حرف به حرف نصّ واقعه و يا نقل به معناى آن، امرى عادى و طبيعى باشد، نه موجب سستى روايت و نه باعث ضعف آن.
بعضى مىگويند: «ظاهراً اين كار پيامبر(ص) چند بار در خانه ام سلمه تكرار شده است. آنچه بر اين گفته دلالت دارد، اختلاف هيئت اجتماع آنان و چيزى كه ايشان را زير آن قرار داد و دعاى پيامبر براى آنان و نيز پاسخ امسلمه است.»(32)
شايد اين كار در خانه زنان ديگر پيامبر(ص) هم تكرار شده باشد، همانگونه كه روايت زير بر آن دلالت دارد. اين روايت مىگويد: عايشه از پيامبر(ص) اجازه خواست كه او هم زير پارچه رود، امّا پيامبر(ص) او را از اين كار بازداشت و فرمود: كنار برو. در مورد زينب، همسر ديگر پيامبر(ص) نيز همين طور است.
مستفيض يا متواتر
بعضى تلاش كرده اند تا در تواتر حديث كساء تشكيك كنند. بدين اعتبار كه متضمن اين معناست كه على و فاطمه زهرا(ع)در كنار رسول خدا(ص) خوابيده بودند، امّا معقول نيست كه اينان در مقابل ديدگان مردم بيگانه بخوابند. همينطور معقول نيست كه همسر پيامبر(ص) تمايل خود را براى خوابيدن در كنار شوهرش [پيامبر(ص)]در حالى ابراز دارد كه مردم پيرامون آنان حضور دارند و صداىشان را مى شنوند و آنان را مى بينند.
معناى اين سخن آن است كه اين واقعه در داخل خانه و آنجا كه احدى غير از پيامبر(ص) و على و فاطمه و حسن و حسين(علیهماالسلام) و ام سلمه حضور نداشت، به وقوع پيوسته است. لذا افراد ديگرى در آنجا حاضر نبوده اند تا اين واقعه را به طور مستقيم و آنگونه كه خود ديدهاند، نقل كنند. بنابراين، نقل روايت در همين افراد منحصر مى شود.
آرى، ممكن است كه عُمَر بن ام سلمه كه در آن موقع پنج يا شش ساله بود، در اين واقعه حضور داشته و آن را بنابر ديد خود نقل كرده باشد.
بنابراين معلوم مى شود كسانى كه غير از اين شش تن واقعه را نقل كرده و به نام احدى از اينان تصريح نكرده اند، واسطه نقل را انداخته اند.
از آنچه گذشت به دست مىآيد كه حديث كساء در تمام طبقات متواتر نيست، بلكه مستفيض است؛ زيرا روايت آن منحصر به چهار تن از اين افراد شش گانه است؛ زيرا ما روايت اين حديث را نه از پيامبر(ص) ديدهايم و نه از فاطمه.(33)
پاسخ ما اين است كه:
. شايد كسانى روايت على و حسن و حسين(ع) را با وجود اين كه امامان معصوم و پاكيزه اند، نپذيرند، بلكه لازم بدانند كه ديگران هم به آنان منضم باشند تا روايت اينان به نظرشان صحيح آيد.
. اين مسأله - همانگونه كه بيان شد - از دهها تن از صحابه، از طرق گوناگون و الفاظ مختلف نقل شده است. موحد ابطحى در كتاب خود «آيةالتطهير فى احاديث الفريقين» تعداد زيادى از اين روايات را آورده است.
غير معقول است كه در تمام اين روايات، واسطه ها حذف شده باشند. آرى، ممكن است در يك يا دو و احتمالاً سه مورد، بنا به دلايل استثنايى و غير دائمى، واسطه ها حذف شوند، امّا حذف آن در دهها مورد آن هم در يك مسأله خاص، بى نهايت بعيد و بلكه غير معقول و غير قابل قبول به نظر مىرسد.
. شمارى از اين راويان تصريح كردهاند كه خودشان در اين واقعه حضور داشته و آن را از نزديك با چشمان خود مشاهده كرده اند و يا پيامبر(ص) را چندين ماه ديده اند كه به در خانه فاطمه3 مىآمد تا مضمون آيه مباركه را تأكيد نمايد. اين بدان معناست كه واسطه نه عمداً حذف شده است و نه سهواً.
. راويان بخشى از اين روايات با صراحت گفته اند كه تصريح پيامبر(ص) مبنى بر فرود آمدن اين آيه درباره پنج تن را به گوش خود و يا از على يا فاطمه يا حسن و حسين شنيده اند. همين تواتر نقل براى ثبوت مسأله كافى است و هرگاه اين مطلب از رسول خدا(ص) ثابت شود، تكذيب پيامبر(ص) كفر و خروج از دين است و حتى تكذيب على(ع) كه همواره با حق است و حق با او و نيز ساير پنج تن؛ زيرا تكذيب آنان، تكذيب پيامبر(ص) است.
. چرا اين نويسنده مدعى است كه در حديث كساء آمده كه فاطمه زير پارچه در كنار على(ع) و پيامبر(ص) و حسن و حسين(ع) و در مقابل ديدگان مردان بيگانه خوابيد؟! در حالى كه اين حديث تصريح دارد كه پيامبر(ص) آنان را جمع كرد و با پارچه پوشيد و آن گاه اين آيه شريفه فرود آمد. روايت جابر به نشستن زير پارچه و نه خوابيدن زير آن تصريح دارد. جابر بن عبدالله از على(ع) روايت كرده كه آن حضرت به پيامبر(ص) گفت: نشستن ما زير اين پارچه چه فضيلتى دارد؟ اين همان روايتى است كه همين نويسنده بدان استناد و اعتماد كرده و همانگونه كه ملاحظه كرديد در آن هيچگونه ذكرى از خواب نشده است!
حسينى عاملى،جعفر مرتضى
________________________________________
1. ر.ك: فروع كافى، ج8، ص53؛ بحار الانوار، ج75، ص359؛ الوافى، ج5، ص274؛ المحجة البيضاء، ج2، ص264؛ البيان، ص249.
2. نفحات اللاهوت، ص85.
3. شواهد التنزيل، ج2، ص10.
4. تأويل الآيات الظاهره، ج2، ص456.
5. نهج الحق و كشف الصدق، ص173.
6. الميزان فى تفسير القرآن، ج16، ص13.
7. ينابيع الموده، ص174.
8. منهاج السنه، ج3، ص4 و ج4، ص20.
9. درباره اين احاديث بسيار فراوان داراى اختلاف الفاظ، ر.ك: جامع البيان، ج22، ص5 و 7؛ الدر المنثور، ج5، ص198 - 199؛ فتح القدير، ج4، ص271 - 279؛ جوامع الجامع، ص372؛ التسهيل لعلوم التنزيل، ج3، ص137؛ تأويل الآيات الظاهره، ج2، ص457 - 459؛ الطرائف، ص130 - 132؛ مجمع البيان، ج9، ص138 و ج8، 356 - 357؛ بحارالانوار، ج35، ص206 و 223 و ج45، ص199 و ج37، ص35 - 36؛ نهجالحق، ص173 - 175؛ صحيح مسلم، ج7، ص130؛ كشف اليقين فى فضائل امير المؤمنين، ص405؛ الايضاح، ص170؛ مسند احمد، ج4، ص107 و ج3، ص259 و 285 و ج6، ص292، 298 و304 و ج1، ص331؛ المعجم الصغير، ج1، ص65 و 135؛ الجامع الصحيح، ج5، ص663، 699 و 351 - 352 و ص133، 146، 147، 158 و 172؛ التبيان، ج8، ص307 و 309؛ احقاق الحق (ملحقات)، ج9، ص1 - 69و ج3، ص31 - 53 و ج2، ص573-502 و ج14، ص105 - 400 و ج18، ص383 - 359؛ ذكر اخبار اصبهان، ج1، ص108؛ الفصول المهمة، ص7 - 8؛ الاصابه، ج2، ص509 و ج4، ص378؛ الصواعق المحرقه، ص137 و 141 - 143؛ تفسير نور الثقلين، ج4، ص270 - 277؛ فضائل الخمسه من الصاح ا
لسته، ج1، ص224 - 243؛ ينابيع الموده، ص107 - 108، 167 - 174 و 193؛ العقد الفريد، ج4، ص313؛ التاريخ الكبير، بخارى، ج1، قسم2/ ص69 - 70، 110 و 197؛ انساب الاشراف، ج2، ص106-104؛ الكافى، ج1، ص287؛ تاريخ بغداد، ج10، ص278، و ج9، ص26 - 27؛ مناقب خوارزمى، ص23 و 224؛ السيرة النبويه، ج2، ص300؛ السنن الكبرى، ج2، ص149 - 153 و ج7، ص63؛ البداية والنهايه، ج5، ص321 و ج8، ص35 و 205.
10. جامع البيان، ج22، ص5؛ التفسير الحديث، ج8، ص262؛ الدر المنثور، ج5، ص199؛ الفصول المهمه، ص8؛ ينابيع الموده، ص108، 260 و 193؛ مجمع الزوائد، ج9، ص121 و 168؛ البرهان، ج3، ص324؛ مسند احمد، ج3، ص258 - 259.
11. الدر المنثور، ج5، ص199؛ الطرائف، ص128؛ مناقب خوارزمى، ص13؛ بحارالانوار، ج35، ص223؛ احقاق الحق، ج2، ص563؛ مشكل الآثار، ج1، ص338 - 339؛ ذخائر العقبى، ص25-24؛ كشف اليقين فى فضائل امير المؤمنين، ص405؛ بحارالانوار، ج35، ص214 و223.
12. الدر المنثور، ج5، ص199؛ مناقب خوارزمى، ص23؛ وفاء الوفاء، ج2، ص45 و 467؛ شواهد التنزيل، ج2، ص27 - 28 و 51؛ البرهان فى تفسير القرآن، ج3، ص313 - 314؛ امالى صدوق، ج1، ص257؛ بحار الانوار، ج35، ص145، 209، 213 و 216.
13. مسند طيالسى، ص274؛ اسد الغابه، ج5، ص66.
14. جامع البيان، ج22، ص6؛ فتح القدير، ج4، ص280؛ شواهد التنزيل، ج2، ص50 و 91؛ نورالابصار، ص112؛ البداية و النهايه، ج5، ص321.
15. شواهد التنزيل، ج2، ص28، 50 - 51؛ كفاية الطالب، ص376؛ ينابيع الموده، ص260؛ نورالابصار، ص112.
16. شواهد التنزيل، ج2، ص50؛ ينابيع الموده، ص260.
17. مجمع الزوائد، ج9، ص169؛ شواهد التنزيل، ج2، ص50.
18. مجمع الزوائد، ج9، ص169؛ الصراط المستقيم، ج1، ص188.
19. الدر المنثور، ج5، ص199؛ البرهان فى تفسير القرآن، ج3، ص313؛ نورالابصار، ص112؛ امالى مفيد، ص318؛ امالى طوسى، ج1، ص88؛ اسد الغابه، ج5، ص174.
20. البرهان فى تفسير القرآن، ج3، ص317؛ بحار الانوار، ج35، ص207؛ تفسير قمى، ج2، ص67.
21. ينابيع الموده، ص260.
22. تفسير القرآن العظيم، ج3، ص485؛ فرائد السمطين، ج1، ص368؛ التفسير الحديث، ج8، ص262؛ مجمع البيان، ج8، ص357؛ بحار الانوار، ج35، ص222.
23. الطرائف، ص128؛ شواهد التنزيل، ج2، ص32؛ الصراط المستقيم، ج1، ص187؛ العمده، ص40؛ نفحات اللآهوت، ص84؛ احقاق الحق (ملحقات)، ج9، ص52.
24. جامع البيان، ج22، ص7؛ الدر المنثور، ج5، ص198.
5. اسد الغابه، ج2، ص12؛ الجامع الصحيح، ج5، ص351 و 663؛ التفسير الحديث، ج8، ص261.
26. ذخائر العقبى، ص21؛ ينابيع الموده، 87، ص228؛ بحار الانوار، ج35، ص223.
27. تفسير فرات، ص335.
28. اين سخن اگر در تمامى مصادرى كه آمد و در پى خواهد آمد نباشد، دست كم در بيشتر آنها ديده مىشود29. ما در اينجا خواننده گرامى را به منابع زير يادآور مىشويم: الدرالمنثور، ج5، ص198؛ فتح القدير، ج4، ص279؛ جامع البيان، ج22، ص6 - 7؛ جوامع الجامع، ص372؛ الفصول المهمه، ص8؛ تأويل الآيات الظاهره، ج2، ص457 - 459؛ كفاية الطالب، ص12 و 372؛ اسعاف الراغبين، ص106؛ تفسير فرات، ص332 - 340؛ مجمع البيان، ص356 - 357؛ اسد الغابه، ج3، ص413 و ج2، ص12؛ الجامع الصحيح، ج5، ص351، 663 و 669؛ العمدة، ص33 و 39؛ الطرائف، ص124 - 126؛ بحارالانوار، ج35، ص209، 213، 214، 219، 220، 226، و 270؛ تاريخ بغداد، ج9، ص126 - 127، وج10، ص278؛ ينابيع الموده، ص107، 230، 228 و 294؛ مستدرك حاكم، ج2، ص416؛ مناقب ابن المغازلى، ص303؛ الصواعق المحرقه، ص227 و 541؛ لباب التأويل، ج3، ص466؛ مسند احمد، ج6، ص292 و 404؛ الكافى، ج1، ص287؛ فرائد السمطين، ج1، ص316؛ احقاق الحق، ج2، ص568؛ مجمع البيان، ج8، ص357.
29. الدر المنثور، ج5، ص198؛ مشكل الآثار، ج1، ص334؛ جامع البيان، ج22، ص7؛ نفحات اللاهوت، ص84؛ مرقاة الوصول، ص106؛ بحار الانوار، ج35، ص217 و 228.
30. احقاق الحق، ج2، ص568.
31. الكافى، ج2، ص287؛ تاريخ بغداد، ج10، ص278؛ السيرة النبويه زينى دحلان، ج2، ص330؛ بحار الانوار، ج35، ص311؛ تفسير عياشى، ج1، ص250 - 251.
32. ذخائر العقبى، ص22؛ ينابيع الموده، ص108 - 109 و 294 و نيز ر.ك: نور الابصار، ص112؛ اسعاف الراغبين، ص107؛ الصواعق المحرقه، ص34142. براى آگاهى از خصوصيات گوناگون از روايت ر.ك: ج1 و 2، آية التطهير فى احاديث الفريقين.
33. مجله مكتب تشيع، سال دوم، شماره جمادى الثانى.