در اين ميان حضرت زهراء عليهاالسلام خصوصيتى ممتاز دارد كه آن كمال و نورانيت ذاتى آن حضرت به وسيله نحوه انعقاد نطفه وخصوصيات دوران حمل و تولّد و رضاع با تربيت عقل كل (پيامبر صلى الله عليه وآله )، تكميل گرديد. و با عمر كوتاه خود پس از پيامبر صلى الله عليه وآله مهمترين ركن رسالت يعنى امامت على عليهالسلام را حفاظت كرده است. اگر او نبود امامت تداوم نداشت. بگذرم از اين كه او به طور طبيعى مادر يازده امام پس از على عليهالسلام بوده و از اين راه امامت را حفاظت كرده است، اگر او نبود امامت تداوم نداشت، رسالت ابتر و ناقص بود و اگر رسالت نبود خلقت معنا نمىداد. پس چه اشكالى دارد كه بگوئيم: اگر فاطمه نبود على يعنى امامت نبود و اگر على يعنى امامت نبود پيامبر يعنى رسالت نبود. و در اين مقام، توضيحى تاريخى از مشكلات اجتماعى ولايت پس از رحلت نبى اكرم، روشنگر خواهد بود:
با دقت در تاريخ صدر اسلام به خوبى فهميده مىشود كه حكومت پس از پيامبر صلى الله عليه وآله تحمّل وجود على عليهالسلام را نداشت، على عليهالسلام افضل و اعلم و اشجع واسبق در ايمان و ازهد و... از همه بود و كنار بودن او از حكومت براى حكومت گران بود. در همه انقلابها اين چنين است كه اگر حكومت غصب مىشود مظلومترين افرادجامعه لايقترين آنها به حكومت است. اين گونه افراد اگر از حكومت بر كنار باشند سكوتشان ضربهاى بر حكومت است تا چه رسد به اين كه بخواهند عليه حكومت قيام كنند، اگر داخل دستگاه شوند باز هم حكومت تاب تحمل آنها را ندارد. زيرا چون مىفهمند و درك صحيح دارند. تسليم بى چون و چراى هيئت حاكمه نخواهند بود.
اين افراد چه كنند؟ اگر قيام كنند كشتار مىشود، مردم پايمال مىشوند و خوف هجوم ضد انقلاب به اساس مىباشد و اينها چون براى انقلاب زحمت كشيدهاند حاضر به اين نيستند، اگر سكوت كنند حكومت به اين قانع نيست، اگر در دستگاه وارد شوند آنها تحملشان را ندارند و چون اهل تملق نيستند همه جا جايشان نيست، اگر اهل تملق بودند كه اساسا با نظامهاى قبلى درگير نمىشدند.
در خصوص ائمه عليهمالسلام مطلب ديگرى هم هست و آن اين كه بر اساس قواعد فلسفه و روايات ما همه ممكنات عالم و از جمله قدرت مخالفان از طريق اين بزرگان و از كانال وجودى آنها به عالم امكان مىرسد، اگر امام بخواهد مىتواند دشمن را با توجهى از بين ببرد ليكن روى مصالحى - و مهمتر از همه رعايت نظم نظام عالم، و رعايت اين كه ايمان مردم از روى عقل باشد نه با جبر و با فشار معجزه، جز در ضرورتهاى مهم - اين كار را نمىكند. و راستى كه تحمّل و خورد كردن چنين قدرت بزرگى در خويشتن فشار بسيار عظيمى مىباشد. سليم بن قيس هلالى از سلمان و عبدالله عباس در جريان آتش زدن در و درگيرى در برابر خانه على عليهالسلام نقل مىكند: على عليهالسلام با يك پرش گريبان عمر را گرفته او رابر زمين زد و بينى و گردن او را كوبيد و فكر كشتن او را نمود، ليكن به ياد فرموده پيامبر صلى الله عليه وآله و وصاياى او در خصوص صبر و تسليم افتاده فرمود: «اى پسر صهاك! اگر برنامه و عهد پيشين الهى نبود مىفهميدى كه تو وارد خانه من نمىشدى! عمر فقط التماس مىكرد...(69)
- پاورقی -
(69) - بحارالانوار، 43/198.
تداوم امامت به وجود فاطمه عليهاالسلام
- بازدید: 581