سيدبن طاووس از كتاب النشر والطىّ از حذيفة بن يمان نقل مىكند: هنگامى كه على عليهالسلام از يمن آمد و در مكه با پيامبر صلىاللهعليهوآله ملاقات كرد؛ ما در آنجا حاضر بوديم. روزى على عليهالسلام رو به كعبه نماز مىخواند كه به هنگام ركوع سائلى به وى مراجعه كرد. او در همان حالت ركوع، حلقه انگشترش را به وى صدقه داد. در همين زمان رسول خدا كه در جاى ديگر بود، تكبير گفت و آيهاى را كه خداوند درباره اين عمل على عليهالسلام نازل كرده بود قرائت كرد: «إنّما وليكم اللّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون.» (مائده: 55)؛ همانا سرپرست شما، خدا و رسولش و مؤمنانى هستند كه نماز برپاى مىدارند و در حال ركوع زكات مىپردازند. پس از قرائت آيه آن حضرت فرمود: برخيزيد تا صاحب اين صفات كه خدا او را توصيف كرده است، بيابيم. به دنبال آن هنگامى كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله وارد مسجد مىشد، با سائلى مواجه شد. آن حضرت از او پرسيد: از كجا مىآيى؟ جواب داد: از پيش آن نمازگزار كه در حال ركوع اين حلقه انگشتر را به من داد. رسول خدا صلىاللهعليهوآله تكبير گفت و به سوى على عليهالسلام رفت. آنگاه از او پرسيد: اى على، امروز چه كار خيرى انجام دادهاى؟ على عليهالسلام جريان را براى آن حضرت بازگو كرد و پيامبراكرم براى سومين بار تكبير گفت.
حلبى مىنويسد: روايت شده است كه وقتى آيه «انما وليكم الله و رسوله...» نازل شد، خداوند به پيامبر دستور داد كه ولايت على عليهالسلام را اعلام كند، اما آن حضرت صلىاللهعليهوآله از اين امر نگران بود.(98)
بحرانى در البرهان از زيد بن ارقم روايت كرده است: رسول خدا عدهاى را نزد خود فرا خواند كه من هم از جمله آنها بودم. او به ما فرمود كه روحالامين، جبرئيل موضوع ولايت على بن ابيطالب را بر او نازل كرده است و با ما مشورت كرد كه چگونه اين مطلب را در ايام موسم حج اعلام كند. ما نمىدانستيم كه چه بگوييم و پراكنده شديم تا اينكه در جُحفه فرود آمديم و مشغول برپاكردن چادرهاى خود بوديم كه ناگهان شنيديم رسول خدا با صداى بلند اعلام مىكند: اى مردم! من فرستاده خدا هستم، پس دعوت كسى كه شما را به سوى خدا فرا مىخواند، اجابت كنيد.
در آن هنگام كه هوا به شدت گرم بود به سوى او رفتيم. آن حضرت فرمود: اى مردم! بعدازظهر عرفه چيزى بر من نازل شد كه آن را در دل نگاه داشتهام و همين قلب مرا در فشار قرار داده است، زيرا خوف آن دارم كه اهل إفك آن را تكذيب كنند. تا اينكه در اينجا خداوند دستور مؤكد به اعلان اين امر داده و نازل فرموده است: «يا ايها الرسول بلّغ ما أنزل اليك من ربّك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللهُ يعصمك من الناس...»(99)، اى پيامبر، آنچه را كه از سوى پروردگارت نازل شده است، ابلاغ كن و اگر چنين نكنى، رسالت خودرابهانجامنرساندهاىوخداوند تو را از مردم حفظ مىكند.
مرحوم طبرسى در الاحتجاج با سند خود از شيخ طوسى از امام باقر عليهالسلام روايت مىكند: «هنگامى كه رسول خدا در محل وقوف اقامت كرد، جبرئيل بر وى نازل شد و فرمود: اى محمد، خداوند عزوجل سلام مىرساند و مىفرمايد: هر آينه أجل تو نزديك شده است و تو را خبر مىدهم از چيزى كه گريز و چارهاى از آن نيست، پس به عهد خود وفا كن و وصيت خود را اعلام كن و علم خود و ميراث علوم انبياى قبل و تمام آيات و نشانههاى پيامبران را به وصى و خليفه بعد از خود تسليم كن. حجت كامل من بر بندگانمعلى بن ابيطالب است. او را به عنوان نشانه هدايت در ميان مردم به پاى دار و عهد و ميثاق و بيعت با او را تجديد كن و بيعت و ميثاقى را كه با من بستهاند متذكر شو، مبنى بر اينكه ولىّ من و مولاى خودشان و مولاى هر مرد و زن مؤمنى علىبنابيطالب است و به درستى كه هيچ يك از انبياى خودم را قبض روح نمىكنم، مگر بعد از اكمال دين و حجتم و اتمام نعمتم، با اظهار ولايت نسبت به اوليايم و اظهار عداوت نسبت به دشمنانم. و اين كمال توحيد و دين من است و اتمام نعمت بر بندگانم با پيروى و اطاعت از ولىّ من حاصل مىشود و من هيچگاه زمين را بدون ولى و قيّم خودم باقى نمىگذارم تا آنها حجت من بر بندگانم باشند. اى محمد، برخير و على را به عنوان ولى و جانشين خود معرفى كن و از مردم بيعت بگير و عهد و ميثاقى را كه با من بستهاند، تجديد كن؛ زيرا كه به زودى تو را پيش خودم مىبرم.»
امام باقر عليهالسلام مىفرمايد: «رسول خدا صلىاللهعليهوآله خوف اين را داشت كه قريش و منافقان آشوب برپا كنند و به دوران جاهليت بازگردند، زيرا مىدانست كه دشمنى و كينه ديرينه و عميقى با على عليهالسلام دارند. براى همين از جبرئيل درخواست كرد كه از خدا بخواهد تا او را از شرّ مردم نگه دارد، لذا اعلان ولايت على عليهالسلام را به تأخير انداخت تا جبرئيل امان الهى را برايش بياورد تا اينكه آن حضرت صلىاللهعليهوآله به كراع الغميم رسيد. در آنجا هم جبرئيل بر وى نازل شد و همان امر قبلى را بر وى نازل كرد، تا اينكه پيامبر به منطقه غدير خم رسيد. در آنجا به هنگامى كه پنج ساعت از روز گذشته بود، جبرئيل همراه با امان الهى نازل شد و آن حضرت را تحريص و تهديد كرد كه هرچه سريعتر رسالت الهى را ابلاغ كند: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته والله يعصمك من الناس...»؛ اى پيامبر، آنچه را كه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده است، به مردم اعلان كن، اگر چنين نكنى، رسالت الهى را به انجام نرساندهاى و همانا خداوند تو را از شرّ مردم نگه مىدارد...»(100)
عياشى از امام صادق عليهالسلام روايت كرده است «وحى الهى درباره ولايت على عليهالسلام در منى نازل شده بود، اما رسول خدا از اعلان آن خوددارى كرد؛ زيرا از واكنش مردم نسبت به اين دستور الهى خوف داشت. تا اينكه از مكه بازگشت در حالى كه پنج هزار از اهل مكه او را مشايعت مىكردند.(101) پس از اينكه به جحفه رسيد، جبرئيل نازل شد و فرمود: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس...»؛ و پيامبر را از آنچه كه در منى از آن خوف داشت مطمئن كرد.
و طبرسى در جامعالاخبار با سند خود از امام صادق عليهالسلام روايت كرده است: «هنگامى كه رسول خدا از حجةالوداع فارغ شد، جبرئيل در مسير بازگشت بر او نازل شد و اين آيه را قرائت كرد: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربّك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و اللّه يعصمك من الناس...» وقتى كه رسول خدا اين سخن را شنيد، فرمود: به خدا قسم كه از اين مكان تكان نمىخورم تا دستور پروردگارم را ابلاغ كنم.»(102)
علامه طباطبائى مىفرمايد: «بايد آيه سوم سوره مائده كه مىفرمايد: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربّك» و به احاديثى كه درباره آن از طرف شيعه و سنى وارد شده و خبرهاى متواتر مربوط به حادثه غديرخم و اوضاع اجتماعى زمان رسول خدا صلىاللهعليهوآله دقت كرد. آنچه از دقت و تأمل در اين امور به دست مىآيد، اين است كه امر ولايت چند روز قبل از غدير نازل شده بود، اما پيامبر صلىاللهعليهوآله از اعلان آن واهمه داشت، زيرا مىترسيد كه مورد قبول قرار نگيرد و يا نسبت به على عليهالسلام سوءقصدى انجام گيرد و به دنبال آن امر دعوت الهى مختل شود، از اينرو، اعلان اين امر را به تأخير مىانداخت و امروز و فردا مىكرد تا اينكه آيه شصت و هفتم سوره مائده نازل شد. آنگاه پيامبر صلىاللهعليهوآله اين دستور الهى را اعلان كرد.
پس اين احتمال وجود دارد كه خداوند بخش اعظم سوره مائده را كه امر ولايت هم در آن بوده است در روز عرفه بر پيامبراكرم نازل كرده باشد و آن حضرت آن را تلاوت كرده باشد، اما بيان امر ولايت را تا غدير به تأخير انداخته باشد. در اين صورت بعيد به نظر نمىرسد كه مقصود بعضى از روايات كه مىگويد: اين آيه در غدير نازل شده است، تلاوت اين آيه به وسيله پيامبراكرم باشد و درصدد بيان شأن نزول آيه بودهاند و بدين جهت گفتهاند كه اين آيه در روز غدير نازل شده است، بنابراين هيچ منافاتى بين اين دو دسته از اخبار نيست.(103)
آيه ولايت
- بازدید: 1164