ابن اسحاق در ادامه مىنويسد: سپاهيان على عليهالسلام به خاطر برخورد شديد وى با آنان در باز پسگيرى حلّههايى كه به تن كرده بودند، به شكايت از نزد رسولاللّه صلىاللهعليهوآله پرداختند. سپس با سند خود از ابوسعيد خدرى روايت كرده است: پس از آن رسول الله صلىاللهعليهوآله براى ايراد خطبه از جاى خود برخاست و شنيدم كه مىفرمايد: «اى مردم، از على عليهالسلام شكوه نكنيد؛ زيرا به خدا سوگند كه او در راه خدا بهتر از آن است كه مورد شكوه قرار گيرد.»(51)
شيخ مفيد ضمن نقل اين حادثه اضافه مىكند: پس از گلايههاى سربازان از على عليهالسلام ، پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله به جارچى خود دستور داد كه با صداى بلند اعلام كند: زبانهاى خود را از بدگويى درباره على عليهالسلام بازداريد. همانا او در امور مربوط به خداوند متعال سخت گير و خشن است و در امور دينىاش مسامحه و چشمپوشى نمىكند.(52)
چنين به نظر مىرسد كه رسولالله صلىاللهعليهوآله با پارچهها و بردهاى يمانى پردهاى براى كعبه فراهم كرد و كعبه را كه در زمان آن حضرت هجده ذرع،(53) ارتفاع داشت با آن پوشانيد و اين عمل پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله به عنوان يك سنّت باقى ماند.
پيامبراكرم در روزهاى سه شنبه، چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه، كه مصادف با روز ترويه [هشتم ذىالحجه] بود، در بطحاى مكه اقامت كرد و پس از زوال خورشيد در ظهر روز هشتم به سوى منى حركت كرد.(54)
مرحوم كلينى با سند خود از امام صادق عليهالسلام روايت مىكند: «پس از زوال خورشيد در روز ترويه پيامبر صلىاللهعليهوآله به مردم دستور داد كه غسل كنند و محرم شوند. سپس آن حضرت و اصحابش در حالى كه محرم شده بودند و تلبيه مىگفتند، حركت كردند تا به منى رسيدند. در آنجا پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا و نماز صبح را به جاى آورد.»(55) و سپس كمى صبر كرد تا خورشيد طلوع كرد. آنگاه به عدهاى فرمود كه چادرى را براى او در نمرة در منطقه عرفات برپا كنند و خودش به همراه مسلمانان به سوى عرفات حركت كرد.(56) آن حضرت از راه بين المأزمين به سوى عرفات نرفت، بلكه راه ضبّ را در پيش گرفت.(57)
تا پيش از آن سال قريشىها از راه مزدلفه به سوى عرفات مىرفتند و ديگران را از اين راه منع مىكردند. آنها اين را امتيازى براى خويش مىشمردند و اميدوار بودند كه پيامبر همان راه ايشان را انتخاب كند، اما چنين نشد؛ زيرا خداى متعال وحى نازل كرده بود: «ثُمَّ أفيضوا مِنْ حيثُ أفاض الناسُ و استغفروا اليه»؛(58) از همان جايى كه مردم كوچ مىكنند، كوچ كنيد و از درگاه خداوند متعال طلب آمرزش كنيد.
آن حضرت پس از ورود به عرفات وارد چادر خود شد كه در نمرة در كنار درختهاى أراك در وادى عُرنة نصب شده بود(59) و در همان باقى ماند تا اينكه ظهر نزديك شد.
پس از نزديك شدن ظهر، رسولالله صلىاللهعليهوآله دستور داد كه ناقهاش، قصواء را آماده كردند.(60) آن حضرت در حالى كه غسل كرده بود، خارج شد(61) و مسلمانانى را كه در اطراف او حلقه زده بودند مورد خطاب قرار داد و فرمود: «اى مردم، همانا خداوند متعال در اين روز به شما مباهات مىكند و همه شما را مورد مغفرت عام خويش قرار مىدهد. آنگاه متوجه على عليهالسلام شد و فرمود: و على عليهالسلام را مورد مغفرت خاص خويش قرار مىدهد. سپس فرمود: اى على، به نزديك من بيا. على عليهالسلام به پيامبر نزديك شد، آن حضرت در حالى كه دست او را در دست گرفته بود، فرمود: همانا سعادتمند واقعى و به تمام معنا كسى است كه بعد از من از تو اطاعت كند و تو را دوست داشته باشد و به درستى كه بدبخت واقعى و به تمام معنا كسى است كه بعد از من از تو نافرمانى كند و با تو دشمنى بورزد.»(62)
سپس سوار ناقه شد و حركت كرد تا در جايى كه امروزه مسجد نمرة قرار دارد، ايستاد(63) و اين خطبه را ايراد فرمود:(64) حمد و سپاس مخصوص پروردگار متعال است. او را سپاس مىگوييم و از او كمك مىخواهيم و به درگاه او استغفار و توبه مىكنيم و از شر و بدىهاى نفسهايمان و زشتىهاى اعمالمان به او پناه مىبريم. هركسى كه خدا او را هدايت كند، گمراهكنندهاى براى او نخواهد بود و هركسى كه خدا او را گمراه كند، هدايتگرى براى او نخواهد بود. شهادت مىدهم كه هيچ خدايى جز خداى يگانه نيست و او هيچ شريكى ندارد و شهادت مىدهم كه محمد بنده و فرستاده اوست.
اى بندگان خدا، شما را به تقواى الهى سفارش مىكنم و شما را به اطاعت از پروردگار به وسيله اعمالتان توصيه مىكنم و از خدا مىخواهم كه آنچه خير است براى ما قرار دهد.
اى مردم! آنچه را كه براى شما بيان مىكنم، خوب گوش كنيد؛ زيرا ممكن است كه بعد از اين سال و در چنين جايگاهى در ميان شما نباشم.
اى مردم! خون و آبروى شما بر همديگر حرام است تا وقتى كه خداى متعال را ملاقات كنيد، چنانكه امروز و در اين مكان خون و آبروى شما بر همديگر حرام است. آيا پيام الهى را ابلاغ كردم؟ مردم گفتند: بله يا رسولاللّه. آنگاه پيامبر فرمود: خدايا تو شاهد باش كه دستور تو را ابلاغ كردم.
اى مردم! هركسى كه امانتى نزد خود دارد، بايد آن را به صاحبش برگرداند و رباهاى معين شده در جاهليت را باطل اعلام مىكنم و اولين ربايى كه آن را باطل اعلام مىكنم، رباهاى متعلق به عباس بن عبدالمطلب است. خونهاى ريخته شده در زمان جاهليت را باطل اعلام مىكنم، اولين خونى كه آن را باطل اعلام مىكنم(65)، خون ابن ربيعة بن الحارث (فرزند عبدالمطلب) است كه دوران شيرخوارگىاش را در قبيله بنى سعد مىگذرانيد و عدهاى از طايفه هذيل او را به قتل رساندند.(66) و همانا تمامى افتخارات جاهليتبهجزپردهدارىكعبهوآبرسانىبهحجاجراباطلاعلاممىكنم.
به درستى كه زمان به همان هيأتى كه در آن روز خداوند آسمانها و زمين را آفريد، دور مىزند و «تعداد ماهها نزد خداوند از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده، در كتاب علم خدا، دوازده ماه است. از اين دوازده ماه، چهارماه، ماه حرام است.»(67) كه سه تا پشت سر هم قرار دارند و يكى منفرد است. آنها عبارتند از ماههاى ذىالقعده، ذىالحجه و محرم و ماه رجبى كه بين ماههاى جمادى و شعبان قرار دارد. آيا پيام الهى را ابلاغ كردم؟ مردم گفتند: بله يا رسول الله. آنگاه فرمود: خدايا تو شاهد باش.
اى مردم! زنان شما بر شما حقى دارند و شما هم بر آنها حقى داريد. حق شما بر آنها اين است كه ناموس شما را حفظ كنند و بدون اجازه شما، كسى را كه دوست نداريد به منزل راه ندهند و مرتكب فحشا نشوند. اگر اين كارها را مرتكب شدند، خداوند به شما اجازه داده است كه از آنها كنارهگيرى كنيد و آنها را در خوابگاههايشان تنها بگذاريد و آنها را تنبيه كنيد به صورتى كه آسيبى به آنها نرسد. پس اگر از كارهاى زشت خود دست كشيدند و از شما اطاعت كردند، بر شماست كه طبق عرف نفقه آنها را بدهيد. همانا بدانيد كه آنها را به مثابه امانت الهى در اختيار گرفتهايد و بر طبق دستور كتاب خداوند بر خويش حلال ساختهايد، پس درباره زنان تقواى الهى پيشه كنيد و به خير و نيكى درباره آنها سفارش و وصيت كنيد.
اى مردم! «به درستى كه مؤمنان باهم برادر هستند.»(68) و براى هيچ مؤمنى جايز نيست كه در مال برادرش تصرف كند مگر با رضايت او. آيا پيام الهى را ابلاغ كردم؟... خدايا تو شاهد باش.
اى مردم! به هوش باشيد كه به دوران كفر و جاهليت بازنگرديد و خون همديگر را نريزيد. آگاه باشيد كه من در ميان شما چيزى را به وديعه گذاشتهام كه اگر بدان عمل كنيد، هيچگاه گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و عترتم، اهل بيتم را.(69) آيا پيام الهى را ابلاغ كردم؟... خدايا تو شاهد باش.
اى مردم! همانا خداى شما يكى است، و پدر شما يكى است، همگى از آدم هستيد و آدم از خاك آفريده شده است. «همانا گرامىترين شما نزد خدا، با تقواترين شماست.»(70) و يك فرد عرب بر يك فرد عجم هيچ برترى ندارد، مگر به واسطه تقوا. آيا پيام الهى را ابلاغ كردم؟... خدايا تو شاهد باش.
اى مردم! همانا پروردگار نصيب هر وارثى را از ميراث معين كرده است و براى هيچ كس سزاوار نيست كه در بيشتر از ثلث اموالش وصيت كند. بدانيد كه فرزند منتسب به پدر و مادر واقعى مىباشد و جزاى زناكار سنگسار شدن است و اگر فرزندى خود را به غير پدر واقعىاش منتسب بكند و اگر بردهاى خود را به غير از مولاى واقعىاش متعلق بداند، پس لعنت خدا و ملائكه و تمام مردم بر اوست و خداوند هيچ عملى را از او نمىپذيرد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.(71)
پس از آنكه خطبه رسولالله صلىاللهعليهوآله به اتمام رسيد، بلال شروع به اذان گفتن كرد. پس از اذان، آن حضرت شترش را خوابانيد و از آن پياده شد. سپس بلال اقامه را گفت(72) و پيامبر نماز ظهر را به جاى آورد و آنگاه بدون آنكه نماز ديگرى بخواند اقامه را گفت و نماز عصر را به جاى آورد.
پس از آن سوار ناقهاش، قصواء شد و به سوى محل وقوف آمد. آنگاه شكم ناقهاش را به سوى صخرهها قرار داد و در اين حالت جبل المشاة در مقابل او قرار گرفت و صورت آن حضرت صلىاللهعليهوآله به سوى قبله بود.
پيامبر همينطور ايستاده بود(73) و مسلمانان هم با فشار در پشت سر و اطراف ناقه آن حضرت جمع شده بودند. آن حضرت جهت ناقهاش را مقدارى برگرداند، مردم هم به سرعت همين كار را كردند، تا در پشت سر ناقه وى قرار گيرند. در اين حال، پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: تنها پشت سر ناقه من محل وقوف به عرفات نيست، بلكه تمام اين منطقه محل وقوف است و با دست به محل وقوف اشارهكرد. پس از آن مردم پراكنده شدند.(74)
در آنجا پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: همانا بهترين دعاى من و دعاى پيامبران پيش از من اين است: «لا اله الا اللّه، وحدَهُ لا شريك له، لهالملكولهالحمد،يحيىويميت،بيدهالخيروهوعلىكلشىءٍ قدير.»
شِكوه و گلايه از على عليهالسلام
- بازدید: 844