صفين، ميدان امتحان
فاطره ذبيحزاده
«آيا كسانى كه بر زبان، اقرار بندگى پروردگار را جارى ساختند، گمان مىبرند خدا بر ادعاى مسلمانىشان محك نخواهد زد و در معركه امتحان، حقيقت كفر و ايمانشان را نخواهد آزمود».
بىگمان چنين نيست و امروز صفين، پهنه همان آزمون الهى است.
بسيارى از اين چهرهها كه در پيشگاه ولايت على عليهالسلام ، به جاى سينه پرمهر، شمشير و سنان پيش آوردهاند، تنها به گردش روزگار، رنگ عوض كردهاند و ايمان را پشت درهاى بسته دنياطلبى جا گذاردهاند هر چند اسلام، مرزهاى شرك را يكايك از جغرافياى خاكها برچيده است، در قلب منافقان صفين، هنوز «هُبل» روزهاى جاهلى پرستش مىشود و «لات» و «عزّا»ى نفس، خدايى مىكند.
رنج عمار
سينه عمار از هجوم اين همه فتنه به تنگ آمده است و تخته سنگ داغ ابوجهلهاى امت، دوباره بر قلبش سنگينى مىكند.
چه خوب مىشدرسول خدا صلىاللهعليهوآله هنوز در ميان مسلمين بود، تا مترسكهاى هزار چهره شرك، بر زمين سبز نمىشدند و در كنج دلهاى كينهجوىشان مىپوسيدند!
روزگار على عليهالسلام ، بسى سختتر از زمانى است كه ديدگان عمار، زير آوار شكنجه مشركان، پدرش ياسر را در خضاب خونين مسلمانىاش خفته ديد و سينه موّحد مادرش سميه را شكافته!
زمانه مولا پر از صورتكهاى رنگ به رنگ است كه به نام دين، گروهى را گرد خويش آوردهاند. حالا صحنه صفين چقدر شبيه وعده پيامبر شده است كه عمار، به دست گروهى گمراه به شهادت مىرسد.
پرواز
ولايت نابى كه در سينه عمار مىجوشد، ميان كارزار احد و همنفسى با رسول خدا صلىاللهعليهوآله ، يا ميدان صفين و دوشادوشى على عليهالسلام ، فرقى نمىبيند. هر جا عرصه محبت اولياى خدا باشد، عطر وفادارى مردانى از جنس عمار، ملكوتيان را سرمست مىكند و فاصلههاى زمانى را از ميان برمىدارد.
عمار براى رساندن انوار رسالت، پيكر تكيدهاش را به ميان هجمه شمشيرهاى بوسفيانى كشانده است تا شايد ايمان آميخته با گوشت و خونش، بر قلب اهالى صفين، تلنگرى بزند؛
تا مگر گروهى كه در حيرانى حق و باطل سر در گماند، با شهادت او، به پايان فصل خزانزده ترديد برسند.
هنگام وداعِ ياورى قديمى و دوستى ديرآشنا با چشمهاى باران زده على عليهالسلام است. عمار، آسوده خاطر از تحقق وعده دوست، براى رضوان الهى بىتاب است.
________________________________
پیوندها