بيداد!

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

دخترم!
«سند» را مى نگارند، و نيز نگاه مى دارند، تا روز بروز اختلاف، و آن روز، روزش بود ، آرى، كه «فدك» آن كيست؟! و اين بود كه نخست اقدام فاطمه، ارائه اش بود سند را، و آن، چنين مى نمود كه فدك نه «ميراث»، بل بخشوده ى پدرش پيامبر- ص- بوده است، در همان روزهاى حيات. [ بحارالانوار ج 21، ص 25، به نقل از اسرار فدك. ] و نيز فرمود:
مرا شاهدانى است، كه گواهند بر اين ماجرا، و نيز گواهى مى دهند!
ابوبكر گفت:
بياور!
حضرت پيش از احضار شهود فرمود:
مگر نه آنست كه در روزهاى حيات پدر، فدك، در «تصرف» من بود؟! و ابوبكر گفت:
آرى ، اين چنين بود!
فرمود:
پس چرا پيرامون چيزى از من شاهد مى خواهى، كه در دستان من بوده است؟!
اگر من ادعا دارم اموالى را كه مسلمانان است در دست، و تصرف شان!
شما از كه گواه مى خواهى، از من يا از آنان؟!
عمر گفت:
اين سخنان باطل را به كنارش بگذار! و شاهدانى را احضار دار كه بر اين سخن كه فدك از آن توست شهادت دهند! و حضرت فرستاد تا كه على بيايد، و امام حسن- ع-، و اما حسين- ع-، و ام ايمن و اسماء بنت عميس نيز! و آمدند، و آنان نيز «شهادت» بدادند، و از جمله آنكه ام ايمن گفت:
از پيامبر- ص- بشنيدم كه مى گفت:
فاطمه سيده ى زنان بهشت است!
حال مرا بازگوييد: آن زنى كه «سيده» است زنان بهشت را ، آيا چيزى ادعا مى دارد كه آن را مالك نباشد؟! و هم بگفت:
من نيز زنى از زنان بهشت باشم، و نيز شهادت نخواهم داد آنچه را كه نشنيده باشم آن را از پيامبرم!
ابوبكر گفت:
اى ام ايمن!
اين «قصه» ها را به كنارى بگذار! و بگو به چه چيز شهادت مى دهى؟!
ام ايمن گفت:
اى ابوبكر!
شهادت نخواهم داد ، جز آنكه تو را اقرار گيرم، گفتار پيامبر- ص- را پيرامون خويش!
تو را به خداوند سوگند مى دهم، كه آيا مى دانى كه پيامبر- ص- فرموده باشد:
ام ايمن زنى است از اهل بهشت؟!
ابوبكر گفت:
آرى شنيده ام.
ام ايمن گفت:
اكنون شهادت مى دهم كه پيامبر- ص- فدك را به امر پروردگار به فاطمه اش داد، و آنگاه پيامبر- ص- فرمود:
اى ام ايمن و اى على شاهد باشيد! [ به نقل از اسرار فدك. ] عمر گفت:
«على» همسر فاطمه است، و حسن، و حسين نيز فرزندان ، ام ايمن و اسماء نيز خدمتكاران فاطمه، و تمامى اين شاهدها و شهادت ها از براى «منفعت» است!
«على»- ع- فرمود:
اما فاطمه «پاره» تن پيامبر است، و حسن و حسين دو «سيد» جوانان بهشت، و اهل بهشت راست گويند. و من همانم كه پيامبر- ص- مى گفت:
تو از منى، و من از تو!
آنكس كه تو را اهانت بدارد مرا اهانت داشته است ، آنكس كه تو را اطاعت دارد مرا اطاعت داشته است ، آنكس كه از تو سرپيچى دارد از من سرپيچى داشته است ، اما ام ايمن، آن كسى است كه پيامبرش او را به «بهشت» شهادت داده است! و اسماء كسى است كه پيامبرش دعا بنمود، هم از براى او، هم از براى دودمانش!
عمر گفت:
شما همانگونه ايد كه توصيف داشتيد!
اما شهادت آن كس كه به نفع خود شهادت بدهد مقبول نباشد!
«على»- ع- بفرمود:
اكنون كه ما آنگونه ايم كه شما نيز مى شناسيد، و منكرش نمى باشيد، و در عين حال شهادت ما مردود است، و شهادت پيامبر- ص- نيز مقبول نيست!
پس، انا لله و انا اليه راجعون و آنگاه اين آيت را قرائت داشت: و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون به زودى ظالمان خواهند دانست كه به «كجا» بازمى گردند! و آنگاه فاطمه اش را گفت:
بازگرد تا خداوند بين ما «حكم» فرمايد كه او نيز بهترين حكم كنندگان باشد. [ اسرار فدك. ] آرى، دخترم!
اين بود برخورد فاطمه با ابوبكر، و برخورد ابوبكر با فاطمه، و شويش، و فرزندان، و خدمتكاران ، البته در بار نخست!
خانم!
مگر بار ديگرى نيز بود؟!
آرى، دخترم!
يكى بار ديگر على فاطمه اش را گفت به نزد ابوبكر مى روى ، در حالى كه تنها باشد ، يعنى كه عمر نباشد، و او را مى گويى:
تو بر جايگاه رفيع پدرم پيامبر نشسته اى، و ادعاى جانشينى اش را دارى ، اگر فدك از آن خودت نيز بود، و من از تو درخواستش مى نمودمى، بر تو لازم بود كه آن را به من باز پس دهى!
و فاطمه نيز چنين بنمود، و ابوبكر هم پذيرا شد! و آنگاه برگه اى را بخواست، كه بياوردند، و بر آن حكم ارجاع فدك را بنوشت، و به او بداد! و آن حضرت حكم را بگرفت، و به سوى خانه اش روان شد ، در ميانه راه «عمر» بديدش!!
با خشونت تمام بگفت:
از كجا مى آيى؟! و فاطمه گفت:
از خانه ابوبكر! و پرسيدش:
آن نوشته چيست كه با تو همراه است؟!
فرمود:
نوشته ابابكر است، و حكم بازپس گيرى فدك ، عمر قدم را پيش گذاشت! و بگفت:
آن را به من بده! و فاطمه ندادش!
با شتاب و شدت از دستان حضرت بگرفت! و بر آن آب دهان افكند! و آنگاه پاره اش نمود! و چه «سيلى» كه بر صورت فاطمه بنواخت!!! و فاطمه گريان گفت:
سند مرا پاره مى كنى؟!
خداى به كيفر بيدادت شكمت را پاره كند. [ مدت ها پس از شهادت حضرت فاطمه سرانجام نيز شكم عمر به دست ابولولو با خنجرش پاره شد، و اين ماجرا را به على خبر داد، و على با شنيدنش چشم هايش گريان شد، و اشك هايش جارى، و به شدت گريست و آرزو كرد كه كاش حضرت فاطمه (س) زنده مى بود و اين خبر را مى شنيد. ملتقى البحرين، ص 226، به نقل از فاطمه الزهراء. ] آرى، دخترم! و اين گذشت، تا ماجراى «مسجد» مدينه رخ داد! و خطبه «فاطمه»!
خانم!
مسجد مدينه؟!
خطبه فاطمه؟!
آرى، دخترم! فردا خواهمت گفت.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page