حديث سلسلة الذهب

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

حديث سلسلة الذهب، حديثى است که ازحضرت رضا (ع) به هنگام ورود ايشان به نيشابور نقل شده و عده کثيرى آن را براى خود نوشته ‏اند.

اين حديث با اختلافات ناچيزى مربوط به شرايط و اوضاع و احوال املاء و استملاى آن، در منابع کهنى چون تاريخ نيشابور و توحيد صدوق، عيون اخبار الرضا، امالي، شيخ مفيد، ربيع الابرار زمخشري، التدوين رافعي، فصول المهمه ابن صباغ مالکي، کشف الغمه اربلى و منابع جديدتر چون کنزالعمال متقى هندي، بحارالانوار مجلسى نقل شده است. در اين جا روايتى که مرحوم حاج شيخ عباس قمي، از چند روايت بحارالانوار پسنديده و در سفينةالبحار آورده است و برابر با نقل کشف الغمه اربلى در بحارالانوار است، از بحار و سفينه نقل و ترجمه مي‏شود: سرور سعيد و امام الدنيا عمادالدين محمد بن ابي سعيد بن عبدالکريم وزان در محرم سال 596 ق نقل کرد که صاحب کتاب تاريخ نيشابور در کتابش آورده که هنگامى که على بن موسى الرضا (ع) در سفرى که در همان سفر به فيض شهادت نايل آمد، به نيشابور رسيد، در مهدى بر روى يک استر سفيد رنگ مايل به خاکسترى نشسته بود و نشستنگاه او از نقره خالص بود. در راه بازار امامان حافظ احاديث نبوى يعنى ابوزرعه و محمد بن اسلم طوسي، رحمهماالله به حضور حضرت راه يافتند و گفتند: اى بزرگوار و بزرگ زاده، اى امام و فرزند ائمه، اى سلاله طاهره رضيه، اى خلاصه زاکيه نبويه، به حق پدران مطهر و نياکان گراميت، چهره مبارکت را به ما بنما و براى ما از پدران و جدت حديثى به يادگار نقل کن. استر ايستاد، سايبان کنار رفت و چشمان مسلمانان به طلعت مبارک او روشن شد. گيسوان بافته و فروهشته او همانند گيسوان رسول الله (ص) بود، و مردم از هر طبقه‏اي حاضر و ايستاده بودند. بعضى فرياد مي‏زدند، بعضي مي‏گريستند و جامه چاک مي‏کردند يا در خاک مي‏غلطيدند يا باربند استر او را مي‏بوسيدند و به سوى سايبان او گردن مي‏کشيدند، تا نيمروز شد و اشکها چون جويباران روان بود. بانگ و هياهو آرام گرفت و بعضى از ائمه و قضاة حاضر در ميان جمعيت به ديگران‏ بانگ زدند اي مردم گوش فرا دهيد و عترت رسول الله (ص) را نيازاريد و خاموش باشيد. آن گاه حضرت صلوات الله عليه، اين حديث را املا کرد و عده دواتها بالغ بر بيست و چهار هزار بود، به علاوه تعداد بسيارى قلمدان، نويسندگان اصلى حديث ابوزرعه رازى و محمد بن اسلم طوسى رحمهماالله بودند. حضرت (ع) فرمود: پدرم موسى بن جعفر الکاظم گفت: که پدرم جعفر بن محمد الصادق گفت: که پدرم محمد بن على الباقر گفت: که پدرم على بن حسين گفت: که پدرم حسين بن على شهيد ارض کربلا گفت: که پدرم اميرالمؤمنين على بن ابى طالب شهيد ارض کوفه گفت: که برادر و پسر عمم محمد رسول الله (ص) فرمود: که جبرئيل مرا گفت: که از حضرت رب العزه ـ سبحانه و تعالى ـ شنيدم که فرمود:
کلمة لا اله الا الله حصنى فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصنى امن من عذابى (بحار الانوار، 49/126) . عبارت حديث در بعضى منابع تفاوتهائى دارد از جمله در توحيد صدوق چنين است:
فمن دخله امن من عذابي» . شيخ صدوق در توحيد اين حديث را با سلسله راويان متفاوت هم نقل کرده است. در يکى از روايتهاى او آمده است که چون موکب امام به حرکت در آمد حضرت ندا در داد . «بشروطها و انا من شروطها» و شيخ در توضيح آن نوشته است: «از شروط آن اقرار به حضرت رضا (ع) است به اين که امامى از جانب خداوند عزوجل بر بندگان او است و اطاعت از او بر بندگان واجب است» (توحيد، صدوق، 25) . علامه مجلسى پس از نقل حديث نوشته است که استاد ابوالقاسم قشيرى گفته است که چون اين حديث با اين سند به اطلاع يکى از پادشاهان سامانى رسيد آن را به زر نوشت و وصيت کرد که آن را همراه او دفن کنند. چون در گذشت به خواب کسى آمد و از او پرسيدند خداوند با تو چه کرد؟ گفت: خداوند به خاطر اقرار و تلفظم به لا اله الا الله و تصديق مخلصانه‏ام به نبوت محمد رسول الله (ص) و اين که اين حديث را به قصد احترام و بزرگداشت آن به زر نوشته بودم، مرا بخشيد (بحار الانوار، 49/127) . اين حديث «به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهار (ع) تا حضرت رسول (ص) به 175
سلسلة الذهب معروف شده است» (مقاله «امام رضا (ع)» ، دايرة المعارف تشيع، 2/366) .    
بهاء الدين خرمشاهي
________________________________________
منابع: جز آنچه در متن مقاله ياد شده است، سفينة البحار، 1/229؛ صحيفة الامام الرضا، تحقيق محمد مهدى نجف، 39؛ اعيان الشيعة، 2/ .18