صحابه از دیدگاه قرآن

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

صحابه از دیدگاه قرآن

نویسنده:سید احمد خاتمى
1. سیره اهل بیت
اهل سنت ارزش شایسته و در خور شإنى براى سیره اهل بیت(علیهم السلام) قائل نیستند، ضمن آن كه بسیارى از آنان تكریم فوق العاده براى امامان قائلند، اما سنت و سیره اهل بیت(علیهم السلام) را به عنوان مصدر و مرجع نمى شناسند. پیروان اسلام باید مرجعیت علمى و فقهى اهل بیت(علیهم السلام) را بپذیرند و همان ارج و ارزشى كه براى سنت پیامبر(صلی الله علیه واله) قائلند، براى سیره اهل بیت(علیهم السلام) قائل باشند.
2. سیره صحابه
اهل سنت براى صحابه و سیره آنان قداستى ویژه قائلند و همان عصمتى كه ما براى پیامبر و امامان قائلیم براى صحابه ثابت دانسته و سنت و سیره آنان را به عنوان مصدرى از مصادر استنباط مى شناسند.
بحث جایگاه صحابه، شإن و منزلت آنان، تكریم منزلت خوبان آنان و نقد عملكرد نادرست بدان صحابه، بحثى است دراز دامن. از اتهاماتى كه سالیانى طولانى است شیعه را به آن متهم مى كنند این است كه شیعه همه صحابه را تكفیر مى كند و جز براى معدودى از آنان ارج و منزلتى قائل نیست.
نویسنده مزدور كتاب «الوشیعه» كه جز هتاكى و اهانت به پیروان مكتب اهل بیت سخنى ندارد و از سوى عالمان بزرگ شیعه همانند مرحوم شرف الدین سید محسن امین جبل عاملى، نقدهاى عالمانه و افشاگرانه بر آن نوشته شده ولى مع الاسف همچنان این كتاب در ایام حج توسط وهابیان سعودى در بین مسلمین در تیراژ وسیعى منتشر مى شود گوید:
«كتب الشیعه تكفر عامه الصحابه كافه لم ینج من التكفیر سوى قلیل منهم لاتزید عدتهم على سبعه؛ كتاب هاى شیعه تمامى صحابه جز معدودى از آنها را كه عددشان به هفت نفر نمى رسد، تكفیر مى كنند.» [1]
این اتهام، آن قدر واهى است كه اگر كسى نگاهى هر چند گذرا به كتاب هاى شیعه بیفكند به بى اساس بودن آن پى مى برد.
نظریه شیعه در باب صحابه معتدل ترین دیدگاه است؛ شیعه مى گوید: صحابه نیز همانند تمامى امت، خوب و بد دارند، بر خوبان آنان درود مى فرستیم و آنان را الگوى فضایل مى دانیم و با بدان آنها همان رفتار و منشى را داریم كه قرآن كریم و پیامبر اكرم(صلی الله علیه واله) و صحابه خوب آن حضرت داشتند. هرگز در بینش صحابه این نبود كه همنشینى با پیامبر(صلی الله علیه واله) ملاقات و رویت حضرت، انسان را از لغزش بیمه مى كند. براین اساس به صراحت علیه مجرمان و مفسدان از اصحاب شهادت مى دادند و خواستار اجراى حدود الهى در مورد آنان مى شدند. [2] اینك براى آن كه بحث به طور منظم پى گیرى شده و به همراه خواننده محترم به نتیجه برسیم این مسإله را در چند محور پى مى گیریم:
1. صحابى كیست؟
2. صحابه از دیدگاه قرآن.
3. صحابه از دیدگاه پیامبر(صلی الله علیه واله) و امامان(علیهم السلام).
4. ارزش حقوقى سیره صحابه.
1. صحابى كیست؟
معناى لغوى صحابه عبارت است از كسى كه همنشین و ملازم كسى است و عرفا به كسى اطلاق مى شود كه مدتى طولانى با دیگرى معاشرت و ملازمت داشته باشد. [3] اما در اصطلاح، تعاریف گوناگونى براى صحابى شده است. برخى گفته اند: صحابى كسى است كه همنشین با پیامبر بوده و حضرت را هرچند در یك لحظه از روز دیده [4]باشد.
گروهى دیگر گفته اند: صحابى كسى است كه در حال اسلام حضرت را دیده باشد و در حال اسلام نیز از دنیا برود. [5]
بعضى دیگر گفته اند: صحابى كسى است كه یك سال تمام با پیامبر بوده یا لااقل در یك جنگ با آن حضرت همراه بوده باشد. [6]
اینها برخى از تعریف هایى است كه براى صحابى گفته شده، به نظر مى رسد كه صحابه همان معناى لغوى است و صاحبان این تعریف هر كدام به سلیقه خود آن را به گونه اى تفسیر كرده اند، به هر حال با توجه به این اختلافاتى كه در تعریف صحابى هست اگر قرار باشد «صحابى» موضوع حكمى قرار گیرد باید قدر متیقن را گرفت و نمى توان آن را براى همه جارى دانست و در اخذ به قدر متیقن باید تمام قیود را یك جا جمع كرد.
2. صحابه از دیدگاه قرآن كریم
قرآن كریم صحابه پیامبر را همانند همه مسلمانان در تمامى ادوار به دو گروه خوب و بد تقسیم مى كند؛ خوبان را مى ستاید و بدان را نكوهش مى كند. از بیعت كنندگان در لحظه بحرانى ماجراى حدیبیه تجلیل مى كند، [7] از یاران حضرت كه در جمع خود نسبت به یكدیگر مهربانند، در برابر دشمن خشن و شدیدند، پیوسته در حال ركوع و سجودند، سیماى آنها نشانه سجده در پیشگاه خداوند را دارد ستایش [8] مى كند، پیشتازان ایمان و جهاد را تكریم مى كند [9] و... .
از طرفى در ده ها آیه قرآن منافقان مورد نكوهش قرار مى گیرند. منافقان در متن اصحاب پیامبر بودند و خود را آن چنان مسلمان جلوه داده بودند و به اصطلاح مومن جا زده بودند كه قرآن كریم به پیامبر(صلی الله علیه واله) مى گوید: حتى تو هم با علم عادى (نه با علم غیب و وحى) نمى توانى آنها را بشناسى!: «... و من اهل المدینه مردوا على النفاق لاتعلمهم نحن نعلمهم...؛ [10]
و از اهل مدینه گروهى سخت پایبند نفاق اند كه آنها را نمى شناسى ما آنها را مى شناسیم...»
واژه «مردوا» از ماده «مرد» به معناى طغیان، سركشى و بیگانگى مطلق مى باشد و در اصل به معناى برهنگى و تجرد آمده و به همین جهت به پسرانى كه هنوز در صورتشان مو نروییده است «امرد» مى گویند، «شجره مردإ» یعنى درختى كه هیچ برگ ندارد. «مارد» به معناى شخص سركش است كه به كلى از اطاعت فرمان خارج شده است. [11]
از این تعبیر استفاده مى شود كه این گروه از منافقان چنان بر كار خود مسلط بودند كه مى توانستند خود را در صف مسلمانان راستین جا بزنند بدون این كه كسى متوجه آنها بشود.! آیا مى توان اینان را دربست تنزیه كرد و سیره آنان را مصدرى در كنار سیره رسول الله(صلی الله علیه واله) دید؟! در بین صحابه بودند كسانى كه توطئه مسجد ضرار را تدارك دیدند! [12]، بودند كسانى كه به آزار رسول الله مى پرداختند. [13]
بودند كسانى كه روزى كبوتر حرم بودند و وقتى به مال و منال رسیدند با دین و مسجد خداحافظى كردند. [14]
بودند كسانى كه تهمت ناروا به همسر پاك دامن رسول الله «ماریه قبطیه» زدند و آیات فراوانى در نكوهش آنان نازل شد. [15]
بودند كسانى كه در جنگ هاى احد، احزاب، تبوك و... هر طور مى توانستند و در قدرتشان بود براى جلوگیرى از پیروزى مسلمین كارشكنى و توطئه مى كردند.
بودند كسانى كه در جریان فتح مكه براى دشمنان زخم خورده اسلام جاسوسى كردند. [16]
بودند كسانى كه خداوند، مهر «فاسق» بر پیشانى آنها زد و... [17]
آیا به راستى مى توان اینان را تقدیس كرد؟ دیدگاه قرآن این است كه این ارزش ها است كه تعیین كننده است نه انتساب ها.! و صحابه از این قانون كلى مستثنا نیستند.
3. صحابه از دیدگاه پیامبر(صلی الله علیه واله) و امامان (علیهم السلام)
طبعا دیدگاه پیامبر(صلی الله علیه واله) و امامان در مورد صحابه، غیر از دیدگاه قرآن نیست، چرا كه آنان مفسر قرآن اند و خود، قرآن ناطق. پیامبر اكرم(صلی الله علیه واله) تجلیل شایسته اى از خوبان صحابه داشته و كلمات فراوانى در شإن و منزلت و منقبت آنان فرموده است: از سلمان، مقداد، ابوذر، عمار و... تجلیل هاى فراوانى كرده است، و از طرفى نگرانى خود را از «ارتداد اكثریت امت» بعد از خود و «افتراق امت» بارها و بارها ابراز نموده است. [18] در یك كلمه، پیامبر(صلی الله علیه واله) نگران «ارتجاع امت» بود؛ همان كه در قرآن نیز آمده است: «... إفان مات إو قتل انقلبتم على اعقابكم و من ینقلب على عقبیه فلن یضر الله شیئا؛[19] آیا اگر او بمیرد یا كشته شود شما به عقب برمى گردید؟ و هر كس به عقب بازگردد هرگز ضررى به خدا نمى زند.»
در روایات فراوانى، پیامبر تصریح كرده است كه افتراق بین امت حضرت موسى(ع) و عیسى(ع) بعد از این دو پیامبر تحقق یافت بعد از من نیز این افتراق تحقق مى یابد ولى بدانید كه تنها یك فرقه بر حق، و باقى باطلند! [20] سخن این است آیا اینان كه بعد از پیامبر مرتد شدند و از آرمان بلند پیامبر(صلی الله علیه واله) با كنار زدن وصى حق؛ على(علیه السلام) دورشدند گرچه ارتداد به معناى بازگشت به بت پرستى صریح، تحقق نیافت از اصحاب پیامبر محسوب نمى شدند. به گفته برخى از نویسندگان، پیامبر(صلی الله علیه واله) به هنگام وفات صد و چهارده هزار صحابى داشته است. [21] سخن این است آیا «افتراق»، «ارتداد» بیرون از این جمع بود؟! بى تردید نه، پس چگونه مى توان سیره و روش اینان را به عنوان یك منبع استنباط احكام خداوند در كنار كتاب خدا و سنت پیامبر(صلی الله علیه واله) گذارد؟! پیامبرى كه به گواهى ده ها روایت دلى خون از این ارتداد داشت. ابن اثیر جزرى ده حدیث از صحیح بخارى و مسلم در كتابش آورده‏ [22] كه در این جا یكى از آنها را مى‏آوریم:
پیامبر(صلی الله علیه واله) فرمود: «یرد على یوم القیامه رهط من اصحابى فیحلوون عن الحوض فاقول یا رب اصحابى فیقول انه لاعلم لك ما احدثوا بعدك انهم ارتدوا على ادبارهم القهقرى؛ گروهى از یارانم بر من وارد مى شوند ولى از حوض كوثر منع مى شوند، من به خداوند عرض مى كنم كه آنان یاران منند، خطاب مى رسد تو نمى دانى آنان پس از تو چه بدعت هایى گذاردند؛ آنان به دوران جاهلیت برگشتند.» [23]
امام على(علیه السلام) نیز در نهج البلاغه گاه ذكر خیر و تحلیلى از خوب ان صحابه دارد، گاه از فداكارى بى نظیر آنها در جبهه جنگ مى فرماید: نبرد فرزند با پدر، با برادر، با اقوام و بستگان نزدیك بود اما همه این حوادث بر پایمردى و استقامت یاران وفادار پیامبر مى افزود: «فلقد كنا مع رسول الله (صلی الله علیه واله) و ان القتل لیدور على الابإ والابنإ والقرابات فما نزداد على كل مصیبه و شده الا ایمانا... . » [24]
گاه شب زنده داریها و عشق به خداوند را در میان اصحاب پیامبر ترسیم مى كند: شب تا به صبح در حال سجده و قیام و عبادت بودند گاه پیشانى و گاه گونه ها را در پیشگاه خداوند به خاك مى گذاردند، از وحشت قیامت همچون شعله هاى آتش لرزان بودند، پیشانى آنها از سجده هاى طولانى پینه بسته بود و هنگامى كه نام خدا برده مى شد آن چنان چشمشان اشكبار مى شد كه گریبان آنها تر مى گردید و همچون بید كه از شدت تندباد بلرزد مى لرزیدند! [25]
این سیماى ملكوتى خوبان اصحاب رسول الله(صلی الله علیه واله) است.
باز على(علیه السلام) در هنگام تنهایى، سوگمندانه از یاران خوب رسول الله(صلی الله علیه واله) یاد مى كند كه: «إین إخوانى الذین ركبوا الطریق و مضوا على الحق؟؛ كجایند برادران من آنان كه راه را طى كرده و عمرشان را در مسیر حق گذراندند؟»
«إین عمار؟ إین ابن التیهان؟ إین ذو الشهادتین؟ و إین نظراوهم؛ كجاست عمار؟ كجاست ابن تیهان؟ كجاست ذوالشهادتین؟ كجایند همانند اینها....»
پیداست این سخن را امام على(علیه السلام) با دلى پردرد، در زمان حكومت خود و بعد از جنگ صفین ایراد كرده است. از عمار یاد مى كند، او كه افتخار این را دارد كه اولین خانواده شهید در اسلام منسوب به اویند: سمیه، یاسر، عبدالله، مادر، پدر، برادر عمار از شهداى آغاز بعثت اند [26] و او خود شهید سرفراز جنگ صفین است؛ همو كه پیامبر در موردش فرمود: «عمار بر حق است و حق با عمار.» [27]
از «مالك بن تیهان» یاد مى كند او كه از پیشگامان اسلام و از نقیبان بیعت عقبه بود با این كه ثروت فراوان داشت همه را فداى على(علیه السلام) كرد و در جنگ صفین به شهادت رسید و به برادر شهیدش «عتیك بن تیهان» كه در جنگ احد به شهادت رسیده بود ملحق شد. [28]
از «خزیمه بن ثابت» (ذى الشهادتین) یاد مى كند شهید وفادار جنگ صفین، ابن ابى لیلى گوید: در صفین بودم مردى را دیدم با ریش سفید و عمامه بر سر و لثام بر چهره فقط انتهاى ریش او دیده مى شد، سخت مى جنگید، گفتم: اى شیخ با مسلمانان مى جنگى؟ لثام از چهره برداشت و گفت: بلى من خزیمه ام از پیامبر خدا شنیدم كه فرمود: «با همه كسانى كه با على مى جنگند بجنگ!» [29]
در نهج البلاغه آمده است كه امام على(علیه السلام) پس از یاد این شهیدان، دست بر محاسن خود گذاشت و مدتى طولانى گریه كرد و سپس فرمود:
«إوه على اخوانى الذین تلوا القرآن فاحكموه و تدبروا الفرض فإقاموه، إحیوا السنه و إماتوا البدعه دعوا للجهاد فإجابوا و وثقوا بالقائد فاتبعوه؛ [30] آه بر برادرانم! همان ها كه قرآن را تلاوت مى كردند و به كار مى بستند، در فرایض دقت مى كردند و آن را به پا مى داشتند، سنت ها را زنده و بدعت ها را مى میراندند، دعوت به جهاد را مى پذیرفتند و به رهبر خود اطمینان داشتند و صمیمانه از او پیروى مى كردند.»
این یك جنبه دیدگاه نهج البلاغه در مورد خوبان از صحابه است، از سوى دیگر در ده ها مورد از نهج البلاغه، مولا به طور عام آنان كه در مسإله خلافت و امامت، تلاش انحرافى و یا سكوت كردند مورد نكوهش قرار مى دهد، خود را مظلوم مى داند و از حق خود محروم مى بیند:
«فوالله ما زلت مدفوعا عن حقى مستإثرا على منذ قبض الله نبیه حتى یوم الناس هذا؛ [31] به خدا سوگند از هنگام رحلت پیامبر تا هم اكنون از حق خویش محروم مانده ام و دیگران را به ناحق بر من مقدم داشته اند.»
سخن این است آیا این جز گله از صحابه، چیز دیگرى است، چه كسانى زمینه ساز این همه مظلومیت شدند؟ چه كسانى سبب شدند كه على(علیه السلام) از حق مسلم خود محروم شود؟ و خلاصه چه كسانى على(علیه السلام) را تنهاى تنها گذاشتند تا آن جا كه خود دردمندانه مى گوید: «فنظرت فاذا لیس لى معین الا إهل بیتى فضننت بهم عن الموت...؛ [32] پس نگاه كردم دیدم براى گرفتن حق خود یاورى جز خاندان خویش ندارم به مرگ آنان راضى نشدم!»
و در مواردى از نهج البلاغه به اسم یا وصف صریح تر از اسم، برخى از چهره هاى سرشناس از صحابه را مورد نكوهش قرار مى دهد كه صریح ترین خطبه ها در این زمینه خطبه شقشقیه است. [33] كسى كه سیرى هرچند گذرا در نهج البلاغه كند مى یابد كه نظر امام على(علیه السلام) نه تنها تنزیه صحابه نبوده بلكه در موارد زیادى به نكوهش از عملكرد نادرست بسیارى از آنان پرداخته است. دیگر امامان نیز در مورد صحابه همین برداشت را داشته، پیوسته بر معیارها تكیه كرده اند: خوبان را مورد مهر و لطف خود و بدان از آنها را مورد نكوهش قرار داده اند، در دعاى چهارم صحیفه سجادیه حضرت امام سجاد(علیه السلام) خوبان از صحابه را با تكیه بر معیارها و ارزش ها مى ستاید و مى فرماید: «إللهم و إصحاب محمد خاصه الذین إحسنوا الصحابه والذین ابلوا البلإ الحسن فى نصره و كانفوه و إسرعوا الى وفادته و سابقوا الى دعوته واستجابوا له حیث اسمعهم حجه رسالاته؛ خداوندا، درود فرست بر اصحاب پیامبر(صلی الله علیه واله) آنان كه حق صحبت و همنشینى با پیامبر(صلی الله علیه واله) را ادا كردند و در یارى او نیك كوشیدند و او را مدد كردند و به سوى او شتافتند و به دعوت او پیشى گرفتند و چون براهین نبوت خود را به آنان رساند، پذیرفتند.»
«و فارقوا الازواج والاولاد فى اظهار كلمته و قاتلوا الابإ والابنإ فى تثبیت نبوته و انتصروا به؛ و از زن و فرزند جدا گشتند تا سخن او آشكار گشت و براى استوار كردن دین او با پدر و پسر جنگیدند و به بركت پیامبر پیروز شدند.»
«و من كانوا منطوین على محبته یرجون تجاره لن تبور فى مودته؛ و آنان كه دوستى پیامبر(صلی الله علیه واله) را در دل داشتند و تنها از این كار بهره اخروى و تجارت فاسد نشدنى را مد نظر داشتند.»
«والذین هجرتهم العشائر اذا تعلقوا بعروته و انتفت منهم القرابات اذ سكنوا فى ظل قرابته؛ آنان كه به جرم ایمانشان به پیامبر(صلی الله علیه واله) خویشاوندانشان از آنها بیگانه گشتند و به خاطر نزدیكى با پیامبر، نزدیكان از آنها دور شدند.»
«فلاتنس لهم إللهم ما تركوا لك و فیك و إرضهم من رضوانك و بما حاشوا الخلق علیك و كانوا مع رسولك دعاه لك الیك؛ پس خداوندا، آنچه را كه براى تو و در راه تو رها كردند از عنایت دور مدار، به خشنودى خود آنها را شاد كن كه مردم را بر پرستش تو متفق ساختند و با پیامبرت مردم را به سوى تو خواندند....»
این خلاصه اى بود از دیدگاه پیامبر و امامان در مورد صحابه.
4. ارزش حقوقى سیره صحابه
با توجه به آنچه گفته شد، ثابت شد كه هرگز نمى توان «سیره صحابه» را به عنوان مصدرى از مصادر استنباط احكام خداوند در كنار كتاب و سیره رسول خدا(صلی الله علیه واله) قرار داد. هرچند بعضى از اهل سنت تا 46 دلیل! بر آن اقامه كرده اند و ابن قیم در اعلام الموقفین 22 دلیل را ذكر كرده است! [34] ولى در هیچ یك از این ادله قداست مطلق صحابه نیست! اینها آیات و روایاتى كه دلالت بر ارزش هاى والاى برخى از صحابه مى كند دلیلى بر تنزیه مطلق صحابه گرفته اند در حالى كه ما هم منكر این ارزش ها در برخى از آنها نیستیم ولى مى گوییم این به معناى اثبات عصمت حتى براى خوبان و تنزیه براى مطلق صحابه نیست و به اصطلاح دلیل شما اخص از مدعاست وانگهى تمام آیات و روایاتى كه به نكوهش برخى یا اكثر صحابه مى پردازد خود شاهدى بر نقد نظریه فوق است. علاوه اگر واقعا «سیره صحابه» جایگاه حقوقى مورد نظر اهل سنت را داشت باید در آیات و در سنت و سیره پیامبر(صلی الله علیه واله) بیان مى شد، و حدود و ثغور آن مشخص مى شد آن چنان كه در مورد سیره پیامبر(صلی الله علیه واله) و معصومین بیان شده است.
نتیجه آن كه تنزیه همه صحابه و استناد به نظریات آنان مبناى صحیحى نداشته و هرگز نمى تواند در كنار كتاب خدا و سنت پیامبر(صلی الله علیه واله) و معصومین قرار گیرد و این نظریه اى است كه بعد از دوره صحابه پیدا شده، حتى خود صحابه چنین نظرى در مورد خود نداشته و خود را انسانى همانند دیگران جایز الخطا مى دیدند.
__________________________________________
[1]. موسى جارالله، الوشیعه، (مطبعه الكیلانى) ص‏110.
[2]. اجوبه مسائل جار الله، (چاپ مجمع جهانى اهل بیت(ع» ص‏25.
[3]. مفردات راغب اصفهانى، ماده صحب.
[4]. آرإ علمإ المسلمین فى التقیه و الصحابه و صیانه، القرآن الكریم، ص‏100.
[5]. آرإ علمإ المسلمین فى التقیه و الصحابه و صیانه، القرآن الكریم، ص‏100.
[6]. آرإ علمإ المسلمین فى التقیه و الصحابه و صیانه، القرآن الكریم، ص‏100.
[7]. فتح (48) آیه‏18.
[8]. همان، آیه‏29.
[9]. توبه(9) آیه‏100.
[10]. همان، آیه‏101.
[11]. التحقیق فى كلمات القرآن الكریم، ج‏11، ص‏71.
[12]. توبه (9) آیه‏107 و 108.
[13]. همان، آیه‏61.
[14]. همان، آیه‏75 و 76.
[15]. نور (24) آیه‏11 36 در این زمینه رجوع كنید به: علامه سید جعفر مرتضى عاملى، حدیث الافك.
[16]. تفسیر مجمع البیان، ج‏9، ص‏404، ذیل آیات اول سوره ممتحنه.
[17]. حجرات (49) آیه‏6.
[18]. المیزان، ج‏3، ص‏379 و 380 (چاپ بیروت).
[19]. آل عمران (3) آیه‏144.
[20]. المیزان، ج‏3، ص‏379 و 380.
[21]. فتح البارى، ج‏7، ص‏4.
[22]. جامع الاصول، ج‏11، ص‏120 نیز مراجعه كنید به: اجوبه مسائل جار الله، ص‏11 ص‏13.
[23]. صحیح بخارى، ج‏7، ص‏208.
[24]. نهج البلاغه (نسخه معجم، صبحى صالح و...) خطبه‏122 نیز بنگرید به: خطبه‏56.
[25]. نهج البلاغه، خطبه 97.
[26]. شهدإ الاسلام فى عصر الرساله، ص‏18 و ص‏19.
[27]. احقاق الحق، ج‏4، ص‏173 و ج‏8، ص‏443، ج‏16، ص‏441.
[28]. محمد هادى امینى، اعلام نهج البلاغه، ص‏12.
[29]. همان، ص‏12.
[30]. نهج البلاغه، خطبه‏182.
[31]. همان، خطبه‏6.
[32]. همان، خطبه‏26.
[33]. ر.ك: مصادر نهج البلاغه، ج‏1، ص‏309.
[34]. در مقاله «حجیه سنه الصحابى» مجله الفكر الاسلامى، سال چهارم، شماره‏13 و 14 به نقد این 22 دلیل پرداخته شده است.
منبع:(پاسدار اسلام ، شماره 181)

پیوندها:

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page