قرآن و تسبيح موجودات

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

آيات متعددى در قرآن كريم حمد و تسبيح را بهمه موجودات نسبت ميدهد از جمله در آيه ى شريفه «وان من شي ء الا يسبح بحمده ولكن لايفقهون تسبيحهم [ اسراء /44.] هيچ موجودى نيست مگر اينكه با ستايش او را به پاكى ياد مى كند ولى شما تسبيح آنها را متوجه نمى شويد- و در سوره هاى ديگر مكرر آمده: سبح لله يا يسبح لله ما في السموات والأرض- آنچه در آسمانها و زمينها از موجودات هست همه تسبيح ذات حق را ميگويند- پس بنابراين لازم است كه مفهوم و مراد از تسبيح موجودات روشن گردد.
متكلمين، گفته اند: مراد از حمد و يا تسبيح موجودات در قرآن كريم عبارت است از دلالت آنها بذات كردگار و اينكه آنها را پديد آورنده ايست، خواه اين دلالت موجودات را از راه حدوث (يعنى همه ى موجودات نبودند و بعد حادث و پديد شدند) بگوئيم، و يا از راه امكان) يعنى در ذات خود ممكن نياز به علت دارد). و بدين بيان تمام موجودات عالم فقط نمودار وجود ذات احديت ميباشد اما كاشف از كمال سازنده ى آنها نيست، و پر واضح است كه اين تفسير بسيار نارسا و ناقص است. زيرا در معناى حمد گفته شد كه ستايش فضيلتها و نيكيهائى كه بر حسب اختيار صادر شود حمد گفته ميشود چنانكه معناى تسبيح آنست كه ذاتى را به پاكى ياد كنيم، پاكى يعنى پاك بودن از نقص، چنانكه در آيه ى شريفه مى فرمايد: «لولا إذ سمعتموه ظن المؤمنون والمؤمنات بانفسهم خيرا وقالوا هذا إفك مبين» [ نور /12.] چرا وقتى كه همه مؤمنين و مؤمنات (آن تهمت ها را) شنيديد، گمان نيكى درباره ى يكديگر نبرديد و نگفتيد: اين بهتان بزرگى است- پس معناى تسبيح در ذات احديت آنست كه آن ذات حق را از هرگونه نقص و عيب منزه بدانيم، و اصلا دلالت موجودات، چه از راه حدوث و يا امكان بذات احديت، ربطى بحمد و تسبيح ندارد. برخى از حكماء، و از آن جمله حكيم سبزوارى در بعضى از تأليفات خود- حاشيه ى اسفار گفته است: و جود و هستى را دو نسبت و دو ملاحظه است، يكى نسبت بمبدء خود و ديگرى نسبت بماهيتى كه وجود بر آن اضافه شده، مثل ماهيت انسان و زمين و آسمان، هستى از جهت نسبت اول روشنگر وجود مبدء خود و ظهور او در مرتبه ى خاص ميباشد، و همين وجود نسبت بحد خاص خود، كه واجد كمال و جمال است، بهمان اندازه از كمال و جمال پديد آورنده ى خود حكايت مى كند. مثلا خورشيد كه نمونه ى كامل عظمت و رفعت است حكايت از رفعت و عظمت بارى متعال و پديد آورنده خود مينمايد و از جهت حد، دوامش نمايانگر ابديت او جل شأنه و از جهت اضافه بماهيت خرد اظهار همان ماهيت و كاشف آن از جمال و جلال الهى ميباشد: پس ماهيت اين ستارگان شب افروز مثلا با وجودات خاص خود و باندازه ى مرتبه و برخوردارى از هستى، حاكى از جمال بارى متعال است، زيرا مفروض آنست كه ماهيت در مرتبه ى ذات چيزى، جز ذات و ذاتيات دارا نيست و نمودى بيش نيست، بدين نحو هستى خورشيد و ستارگان و ساير موجودات است كه حكايت از كمال مطلق دارد، در اين تفسير اصل معناى تسبيح محفوظ مانده و همچون تفسير متكلمين مسخ نشده است. و بنابر توجيه حكماء هر موجود علاوه براينكه از مبدء متعال بجهت امكان و يا حدوث حكايت دارد نيز حاكى از جهت كمالى و جمالى ذات احديت ميباشد. و بعضى ديگر از محققين حكماء گفته اند: كه خود هستى حقيقت آن عين علم و اراده و قدرت و حيات است، باين معنا كه همه ى اين مفاهيم درحقيقت وجود، وجود احدى (يكتائى) وبيك وجود موجود است و اين مفاهيم اگرچه در عالم ذهن از هم جدا هستند ولى در حقيقت و خارج بيك وجود واحد موجود است و هرجا وجود و هستى هست همه اين مفاهيم موجود ميباشند، نهايت اينكه نسبت بشدت و ضعف وجود ظهور و بروز آنها فرق مى كند. مثلا اگر مانند ماده وجود ضعيف و آميخته بعدم و ظلمت گرديد علم و قدرت در آن معلوم نمى شود و آثار نيستى و ضعف بر آن غلبه دارد، و اگر به سرچشمه ى وجود نزديك شد همه آن مفاهيم ديگر نيز غلبه پيدا ميكند. بنابراين هر وجود بهر اندازه كه از وجود بهره مند است از شعور و ادراك نيز برخوردار است زيرا وجود عين شعور است و تفاوت در مفهوم است. پس شايسته است كه بگوئيم:

جمله ى اجزاء عالم در نهان           با تو مى گويند روزان وشبان
ماسميعيم و بصير و باهشيم           با شما نامحرمان ما خامشيم

و رسيدن باين معنا موقوف است براين كه انسان درك كند. خود هستى بالطبع مصداق همه ى كمالات است و اين چنين دركى بغير از افراد نادر دست نميدهد. لذا مى فرمايد: وان من شي ء إلا يسبح بحمده ولكن لاتفقهون تسبيحهم [ سوره اسراء /44.] هيچ چيزى نيست مگر اينكه بحمد او تسبيح ميگويند ولى شما تسبيح آنها را درك نمى كنيد. بدين جهت همين جماد وقتى شعاع نور وجود باو بيشتر تابيد سرتا پا نطق و شهادت ميگردد: وقالوا لجلود هم لم شهدتم علينا قالوا انطقنا الله الدي انطق كل شي ء [ فصلت /21.] (گنه كاران وقتيكه شهادت اعضا بدن خود را مشاهد كرده مى شنوند) ميگويند چرا شهادت داديد!؟ در پاسخ ميگويند: اكنون خدائى كه همه چيز را بقدرت خويش بنطق آورد ما را نيز بنطق آورد- پس بنابراين هر يك از موجودات باندازه ى حظ و نصيب خود از هستى، داراى شعور است.
فارابى در فصوص الحكم ميگويد: «آسمان بحركت خويش ستايش ايزد متعال را ميكند و بذكر اوصاف جمال و كمال حق مشغول است و زمين بحركت دائمى و آب بجريان و باران بريزش تند خود نماز ميگزارد و تو نيز بدون اينكه متوجه باشى نمازگزار او هستى و بى شبهه ذكر خدا بزرگتراست». [ صلت السماء بدورانها والأرض برججانها والماء بسيلانه والمطر بهطلانه وقد تصلى له ولا تشعر ولذكر الله اكبر.] .
و لى آنچه در قبال اين اقوال از خود آيات شريفه استفاده ميشود عبارت از اينست كه حمد و تسبيح در ذات احديت يكى هستند. قرآن كريم مى فرمايد همه موجودات بحمدش تسبيح مى كنند. چگونه مرجع و برگشت تسبيح و تنزيه به حمد و ستايش انعام اوست؟ با بيان مقدمه اى روشن ميشود: صفات جماليه، آن صفاتى است كه ذات متعال با آن نيكوئى و زيبائى را دارا است. و صفات جلالى صفاتى هستند كه ذات ربوبى منزه از اتصاف بآنهاست. و چنانكه در محل خود ثابت شده است برگشت اولى بوجوب وجود است و برگشت دومى بمعناى سلبى يعنى سلب حدود امكان از ذات مقدس ميباشد. و چون خود معناى امكان عبارت از سلب و حدود و فقدان كمال است بنابراين سلب امكان يعنى سلب سلوب است كه در خارج مصداقى جز ذات احديت ندارد. پس تنزيه بارى متعال عبارت از سلب امكان كه مصداق آن در خارج ذات ربوبى است، و نيز مصداقى كه از امكان تنزيه ميشود همان مصداقى است كه ستايش ميشود بصفات جمالى. پس برگشت تسبيح در ذات بحمد است. و بعبارت ديگر، اصل صفات ثبوتيه جمالى كه مورد ستايش قرار ميگيرد عبارت است ازسعه و احاطه ى وجود و بساطت تا جائيكه احاطه و اطلاق و ارسال آن هر موجود و معدوم و بلكه هر وجود و عدم را در برگيرد، ميباشد. زيرا عدم بحمل شايع وجود است و در مرتبه ى تقرر ذهنى وجود است، و ثبوت محكوم يعنى محكوميت بعدم هم بسبب احاطه ى وجود وسعت اطلاق آنست، چنانكه اصل صفات سلبى جلالى است كه بايد بآن تسبيح نمود عبارت از سلب همه محدوديت ميباشد. و خود جد امر عدمى و سلبى است، بنابراين سلب محدوديت مساوى با سلب سلب و مصداق سلب السلب همان ذات واجب الوجود است كه داراى صفات جماليه و ثبوتيه كه ملاك حمد و ستايش است، ميباشد. اما ممكنات معناى سلب كمال و تحقق نقصان است و سلب كمال وجودات ديگر است كه از حد وجودى ممكنات انتراع ميشود نه از خود وجود. پس بطور كلى برگشت تسبيح و تنزيه در حق متعال به حمد بصفات ثبوتى و جمالى است. فسبحان من لايحمد إلا على ما يسبح به ولا يسبح إلا بما يحمد عليه- به باكى ياد مى كنم خدائى را كه ستايش نمى شود مگر به آنجه كه تسبيح ميشود، و تسبيح نمى شود مگر بآنچه ستايش ميشود.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page