بسم الله الرحمن الرحيم اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى اَشْرَقت السَّموات وَ الْاَرْضُ بِنُورِهِ، وَ اخْتَفى عَنْ عُيُونِ الْخَلائِقِ لِفَرْطِ ظُهُورِهِ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلى اَوَّلِ نُورٍ خُلِقَ مِنْ نُورِ رَبِّ الْعالَمينَ، اَعْنى نُورَ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيّينَ، وَ عَلى اَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ، خُصُوصاً الْكَوْكَب الدُّرِى بَيْنَ نِساءِ الْعالَمينَ وَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلى اَعْدائِهِمْ اَجْمَعينَ اِلى يَوْمِ الدّينَ.
قالَ اللَّهُ تَبارك وَ تَعالى فى كتابه الكريم و خطابه العظيم: (اَللَّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْض مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكوةٍ فيها مِصْباحٌ المِصْباحُ فى زُجاجَةٍ اَلزُّجاجَةُ كَاَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضى ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَليمٌ). [ نور: 35. ] اگر چنانچه كسى بخواهد حق آيه ى شريفه را ادا كند
[از اين ره، به منظر جان آى به تماشاى باغ قرآن آى
تا به جان تو جمله بنمايد آنچه بوده است و آنچه مى آيد
تر و خشك جهان، درون و برون آنچه موجود شد به «كُنْ فَيَكُون»
بشنواند تو را صفات خداى گشته پيشت به صدق قصّه سراى
چشم دل باز كن به آيه ى نور كز تجلّى تنت شود چون «طور»
نور «طور» است و سينه ى «سينا» آيه ى نور و ديده ى بينا
جسم چون «طور» مى شود مندك معنيش گر به جان شود مدرك
سطر قرآن چه شطر ايمان است مايه ى روح و راحت جان است
صفت لطف و عزّت قرآن هست بحر محيط و عالم جان]
از تفسير و تأويل و و جوه و احتمالات و حقيقت و مجاز و استعاره و كنايه و مشبّه و مشبّهٌ به و ادات تشبيه و وجه مشابهت و معانى لغويّه و اصطلاحيّه و عرفيّه و مطالب علميّه، از حكميّه و عرفانيّه و تركيبات نحويّه و اشتقاقات صرفيّه و موازين منطقيّه و رموز فصاحت و اسرار بلاغت، تقريباً به اندازه ى اين كتاب ممكن است بسط كلام داد.
چنانچه بعضى از محقّقين به همين اندازه ها بسط كلام داده، مثلاً در كلمه ى نور تقريباً سى وجه احتمال داده كه در پاورقى اشاره مى شود [ خلاصه ى احتمالات در معناى واژه ى نور مثلاً در كلمه ى نور احتمالاتى داده شده است كه تقريباً سى احتمال مى شود، و هر كدام دليلى دارد و وجه مناسبتى، كه در مقام خود مذكور است كه: به معنى منوّر و مظهر و مزيّن و مضى ء و هادى و نافع و مُعطى و مفيض و محسن (مى باشد). و بعضى مراد از نور را حضرت «قائم» (عج) گرفته و بعضى نور «محمّد» (صلى اللَّه عليه و آله). و بعضى نفس «محمّد» (صلى اللَّه عليه و آله) و بعضى نور علمى كه در صدر «محمّد» است. و بعضى نور محمّدى كه در سينه ى «على مرتضى (عليه السلام)» است گرفته. و بعضى نور «محمّد» كه در روح «محمّد» است گرفته، و بعضى نور «محمّد» كه در نفس «محمّد» است. و بعضى نور نبوّت كه در قلب نبى است گرفته و بعضى قرآن كه در قلب نبى است گرفته. و بعضى ادلّه اى كه دلالت بر توحيد مى كند گرفته، و بعضى عدل خدا گرفته، و بعضى امر خدا گرفته. و بعضى نور مؤمن كه در طينت اوست گرفته و بعضى نور ايمان گرفته و بعضى به معنى وجود گرفته. و بعضى مراد به نور را ارواح بشريّه نورانيّه گرفته و گفته آنها پنج است:
اوّل: روح حسّاس، دوم: روح خيالى، سوّم: روح عقلى، چهارم: روح فكرى، پنجم: روح قدسى. ] و لى اين مختصر اوّلاً گنجايش ندارد و ثانياً خارج از وضع كتاب است، به جهت آن كه بناى اين كتاب بر ذكر فضائل و مصائب حضرت صدّيقه (عليهاالسلام) بوده، لهذا اكتفا مى كنيم به ذكر خبرى كه در تفسير آيه ى شريفه به حضرت صدّيقه وارد شده و مقدّمه بيان ظاهر آيه ى شريفه را مى كنيم به نحو مخصوص محسوس به طورى كه جامع جميع اقوال و حاوى كليّه وُجُوه و احتمال باشد:
آيه ى نور، تجسم نور خداوند در فاطمه ى زهراء
- بازدید: 766