بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذىِ اسْتَجابَ الدُّعاء لِفاطِمَةِ [ بيان اعراب: در: فاطمة الزهراء: ] هر كجا كه لفظ «فاطمة الزّهرا (عليهاالسلام)» باشد و لفظ فاطمه مجرور باشد، يا به حرف جر يا اضافه يا آنكه تابع اسم مجرورى باشد، بايد «فاطمةِ الزّهراء» به جرّ «تاء» خوانده شود.
اگر كسى بگويد فاطمه غير منصرف است به واسطه ى علميّت و تأنيث و اين قاعده مسلّم است كه جرّ غير منصرف به فتحه است، چنانچه ابن مالك گفته: «و جُرّ بالفتحه ما لا ينصرف». (شرح ابن عقيل: 1/ 77- 122).
جواب گوئيم: اين قاعده در صورتى است كه اضافه نشود يا الف و لام نداشته باشد. چنانچه بعد گفته: «ما لم تضف أو يكُ بعد ال ردَف».
اگر كسى بگويد كه «زهرا» صفت «فاطمه» است نه اينكه مضاف اليه باشد و بنابراين به فتح بايد خواند.
جواب گوئيم: قاعده اين است كه هرگاه اسم و لقب با هم باشند و هر دو مفرد باشند يعنى غير مركّب، واجب است كه اسم را اضافه كرد به لقب، مثل: هذا سعيدُ كرد.
چنانچه ابن مالك مى گويد:
«و ان يكونا مفردين فاضف- حتماً و الّا اتبع الّذى رَدف».
حال عرض مى كنم كه «فاطمه» اسم است و «زهراء» مسلّماً لقب است پس واجب است كه اضافه بشود به «زهراء»، و غير منصرف وقتى اضافه شد، جرّ او به كسر است، پس معلوم شد «فاطمة الزهرا» به كسر تاء «فاطمةِ» بايد خوانده شود.
آنها كه عرض شد مقتضى قواعد نحويّه است وليكن از فصحاء شنيده شده كه اسم را اضافه به لقب نكرده و گفته اند: «علىٌ المرتضى» به تنوين و اگر اضافه شده بود و «على» كه اسم است به لقبى كه «مرتضى» است بايد بدون تنوين خوانده باشند، زيرا كه تنوين با اضافه جمع نمى شود و همچنين از فصحاء شنيده شده: «السّلام عَليكَ يابنَ فاطِمةَ الزهراء» بفتح تاء فاطمة. و اگر چنانچه اضافه شده بود، به كسر «تاء» بايد خوانده شود، و گويا جهت اين باشد كه علميّت منافات با اضافه دارد و از اين جهت است كه در «هذا سعيدُ كرد» لفظ مسمّى در تقدير گرفته اند. فتأمل-. الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ، وَ لِزَوْجِها اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلى اَبيها مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِييّنَ، وَ عَلى بَنيها حُجَجِ اللَّهِ عَلَى النَّاسِ اَجْمَعينَ، وَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلى اَعْدائِهِمْ اِلى يَوْمِ الدّينِ.
قالَ اللَّهُ تَعالى: (فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ اِنّى لا اُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى). [ آل عمران: 195. ] در «بحار» در حديث مفصّلى است نقل مى فرمايد: كه خداوند تعالى اجابت دعا را در قرآن، براى ده كس مقرّر فرموده و يكى يكى مى شمارد تا آنجا كه مى فرمايد:
«فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ فاطِمَةُ وَ زَوْجُها» [ بحار: 43/ 34، مناقب: 3/ 321، عوالم: 11/ 76 ح 8. ] و باز در همين حديث مى فرمايد: كه مراد از ذكر و انثى در آيه ى شريفه، حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام) مى باشند وقت هجرت به سوى رسول خدا در مدينه. [ مناقب ابن شهر آشوب 3/ 320، بحار: 43/ 32 ح 39. ] مواقع اجابت دعاى حضرت صدّيقه (عليهاالسلام) بسيار است. يك موقع آن را كه مشتمل بر معجزه و كرامات بسيار است، به عرض مى رسانم و آن قصّه ى اعرابى و سوسمار است:
استجابت دعاء، كمترين فضيلت فاطمه است
- بازدید: 889