خبر دادن از غيب

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

چهارم: اخبار به غيب است در «بحار» از حضرت صادق (عليه السلام) نقل مى فرمايد كه فرمود: زنادقه [ قال فى المجمع البحرين: «الزّنديق كقنديل و المشهور عند النّاس: هو الّذى لا يتمسّك بشريعَة و يقول بدوام الدّهر. والعرب تعبر عنه بقولهم مُلْحِد. والجمع: زنادقه، و فى الحديث: «الزّنادقة هم الدّهرية الّذين يقولون لا ربّ و لا جنّة و لا نار، وَ ما يهلكنا الّا الدّهر». و فى «المجمع»: «الزّنادقة، قوم من المجوس، يقال لَهم الثّنويه، يقولون: النّور مَبدء الخيرات والظلمة مَبدء الشرور».
قيل: «مأخوذٌ من الزّند و هو كتاب الفهلويّه، كان لزردشت المجوس، ثم استعمل فى كلّ ملحدٍ فى الدّين». 2/ 293 حرف راء. ] در سال صد و بيست و هشت ظاهر مى شوند و اين مطلب را در مصحف فاطمه (عليهاالسلام) ديدم و در آخر همين حديث مى فرمايد:
«اَمّا اِنَّهُ لَيْسَ مِنَ الْحَلالِ وَ الْحَرامِ وَلكِنْ فيهِ عِلْمُ ما يَكُونُ». [ بصائر الدّرجات: 177 جزء 3 باب 14 ح 18، بحار: 26/ 44 ح 77، اصول كافى: 1/ 346 ح 630. ] و جه استدلال اينكه: حضرت صادق (عليه السلام) خبر داد به ظهور زنادقه و اين اخبار به غيب را استناد كرد به مصحف آن حضرت و اين مصحف اِملاء حضرت صدّيقه بوده و معطى شى ء فاقد شى ء نمى توان بود، پس ثابت شد به مفاد اين حديث كه عالم به غيب بوده.
پنجم: زهد و ورع [و رع درجه اش بالاتر از زهد است و زهد به معنى اعراض است. در «عيون اخبار الرضا» آمده است: از حضرت صادق (عليه السلام) سؤال كردند از زاهد در دنيا، فرمود: كسى است كه ترك كند حلال دنيا را به جهت ترس از حساب و حرامش را به جهت ترس از عقاب. ] آن حضرت است كه در ذيل آيه ى (فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُمْ) در حكايت شمعون يهودى خواهد آمد.
ششم: در سخاوت و ايثار [ ايثار درجه اش بالاتر از سخاوت است و آن مقدّم داشتن و برترى دادن غير است بر نفس خود. ] آن حضرت است كه در ذيل آيه ى (يُوفُونَ بِالنَّذْرِ) گذشت و نيز در ذيل آيه ى (فَاستَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ) خواهد آمد.
هفتم: استجابت دعاى آن حضرت است و آن نيز در آيه ى مباركه ى (فَاستَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ) خواهد آمد.
هشتم: معجزات [ تعريف و حدود معجزه:
فى «القاموس»: «و معجزة النّبى (صلى اللَّه عليه و آله) ما اعجز به الخصم عند التحدّى. الهاء للمبالغة». و فى «المجمع»: «المعجز، لامر الخارق للعادة المطابق للدّعوى المقرون بالتحدّى». انتهى. معلوم مى شود، «هاء» آخر كلمه ى معجزه، «هاء» مبالغه است و هر خارق عادت، مثل مرده زنده كردن. پس به اين قيد خارج مى شود هر غير خارق عادت، مثل خبر دادن به طلوع شمس.
«المطابق للدّعوى»، مثل اينكه ادّعا كند نطق حيوانى را به تصديق خود و آن حيوان هم ناطق شود به تصديق او، ابداً نطقى نكند، يا ناطق شود به تكذيب او.
«المقرون بالتحدّى»، يعنى مقرون باشد به دعوى پيغمبرى و رسالت. پس به اين قيد خارج شد مقرون به غير تحدّى، مثل كرامت كه از ولى ظاهر مى شود كه خارق عادت است ولى مقرون به دعوى پيغمبرى و رسالت نيست.
از عبارت اين دو كتاب معلوم شد كه لفظ معجزه، فقط در نبى و رسول استعمال مى شود، زيرا كه در غير نبى مقرون به دعوى رسالت نيست. و از كتاب «اتمام الدّراية» جلال الدين عبدالرّحمن سيوطى معلوم مى شود كه خارق عادت را در غير نبى، يعنى «ولى» به كرامت تعبير مى كنند. بنابراين در ائمّه و معصومين و اولياء خدا (عليهم السلام)، هرگاه لفظ معجزه استعمال شود، من باب مسامحه و مجاز است. ] آن حضرت است، يكى در ذيل آيه ى مباركه ى (قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً) در حكايت سلمان و حركت اساس مسجد گذشت و باز هم خواهد آمد. اين هشت صفت، صفات مكتسبه ى نفسانيّه بود كه ذكر شد.