نور شادى او...

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

حال ملاحظه فرماييد، با نهايت عرفان اهل بهشت به معرفةاللّه چگونه نورى از دندان مبارك حضرت صدّيقه (عليهاالسلام) به ظهور مى رسد كه اهل بهشت قياس به نور الهى مى كنند.
چنانچه مجلسى رحمه اللَّه در «بحار» نقل مى فرمايد كه رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) فرمود:
«بَيْنَما اَهْلُ الْجَنَّةِ فِى الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمُونَ، وَ اَهْلُ النَّارِ فِى النَّارِ يُعَذَّبُونَ، اِذاً لِاَهْلِ الْجَنَّةِ نُورٌ ساطِعٌ، فَيَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: ما هذا النُّورُ؟ لَعَلَّ رَبَّ الْعِزَّةِ اَطْلَعَ فَنَظَرَ اِلَيْنا، فَيَقُولَ لَهُمْ رِضْوانُ: لا، وَلكِنْ عَلىٌّ (عليه السلام) مازَحَ فاطِمَةَ فَتَبَسَّمَتْ فَأضاءَ ذلِكَ النُّورُ منِْ ثَنَاياها». [ بحار: 43/ 75 ح 62. ] «زمانى كه اهل بهشت در بهشت متنعم هستند و اهل جهنم در جهنم معذّب هستند، ناگاه از براى اهل بهشت نورى [ همچو خورشيد عيان است و ز خلق است نهان- كه هم از پرتو خويش است مرا در معجر و ر به ظلمات جمالش بفكندى پرتو- ايمن از وحشت ظلمات شدى اسكندر ] ساطع مى شود، پس مى گويند بعضى از براى بعضى: اين چه نور است؟ شايد پروردگار عزت ظاهر شده و نظر به ما افكنده.
پس رضوان [ فى «المجمع»: الرّضوان: خازن الجنّة (الجنان). مجمع البحرين: 1/ 189 حرف راء. ] خازن بهشت به آنها مى گويد: نه چنين است، بلكه على (عليه السلام) با فاطمه (عليهاالسلام) مزاح كرد پس فاطمه (عليهاالسلام) تبسّم كرد، پس روشنى داد اين نور از دندانهاى فاطمه (عليهاالسلام)».