آزارگران در عيادت زهراى مظلومه

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

پس چون فاطمه مريضه شد همان مرضى كه وفات يافت، ابوبكر و عمر آمدند به عيادت و اذن ورود خواستند، حضرت آنها را اذن نداد، ابوبكر چون اين حالت را ديد با خدا عهد كرد كه سايه نيندازد سقفى بر او تا آنكه داخل شود به فاطمه (عليهاالسلام) و فاطمه را خشنود نمايد. يك شب هم در «صقيع» ماند و در زير سقفى جاى نگرفت.
پس عمر آمد خدمت حضرت اميرالمؤمنين عرض كرد: ابابكر پيرمرد رقيق القلبى است و يار رسول خدا بوده در غار و حقّ مصاحبت دارد و چند مرتبه غير از اين مرتبه آمده ايم و اذن خواسته ايم و (فاطمه (عليهاالسلام)) امتناع كرده كه داخل شويم و رضاى خاطر او را بجوئيم. [ ]كه برد به نزد آن شه ز من گدا سلامى پس از آن بگويد اى مه كه مراست يك پيامى شده ام خراب و بدنام و هنوز اميد دارم كه به همت عزيزان برسم به نيكنامى تو كه كيميا فروشى نظرى به حال ما كن- كه بضاعتى نداريم و فكنده ايم دامى اگر مصلحت بدانى اذن بخواهى براى ما، بخواه.
حضرت امير (عليه السلام) فرمود: استيذان مى كنم، پس داخل شد بر صدّيقه (عليهاالسلام) و فرمود: اى دختر رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) آنچه از اين دو نفر ديدنى بود، ديدى و چند مرتبه رخصت ورود خواستند رخصت ندادى، از من خواهش كردند كه از تو مسئلت بنمايم اذن بدهى براى آنها.
حضرت صدّيقه عرض كرد: قسم به خدا كه اذن نخواهم داد و با آنها سخن نخواهم گفت [ ]و صل بلقيس نه شايسته ى هر ديو و دد است- بر سليمان سزد اين رتبه كه خاتم با اوست آدمى را به جهان سيرت آدم فرض است- ور نه هر عكس بشر، صورت آدم با اوست تا آنكه پدرم را ملاقات كنم و شكايت كنم كه چه كردند و چه مرتكب شدند نسبت به من.
على (عليه السلام) فرمود: انجام اين امر را من به عهده گرفته ام.
فاطمه (عليهاالسلام) عرض كرد: اگر تو متعهّد شده اى خانه خانه ى توست و زنان تابع مردانند و من مخالفت ترا نخواهم كرد، هر كه را خواهى اذن بده.
پس على (عليه السلام) بيرون شد و ايشان را طلب كرد، چون در برابر فاطمه (عليهاالسلام) آمدند سلام دادند، فاطمه (عليهاالسلام) روى بگردانيد چند مرتبه از اين سوى بدان سوى شدند و فاطمه (عليهاالسلام) روى برتافت و على (عليه السلام) را گفت: جامه از من بگردان و زنان را فرمود: روى مرا به جانب ديگر بگردانيد.
ابوبكر و عمر بدانسوى شدند.
ابوبكر عرض كرد: اى دختر رسول خدا، ما را در طلب رضاى تو و اجتناب از خشم تو آمده ايم، خواهش داريم كه ما را مغفور دارى و از جرم و جنايت ما درگذرى.
فرمود: هرگز با شما سخن نگويم تا رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) را ديدار نمايم و از جور و جفاى شما آغاز شكوه [ ] آرم چه از اين سراى فانى- رو سوى سراى جاودانى نزد پدر بزرگوارم- در حضرت باب تاجدارم در محضر احمد مؤيّد- ختم همه انبياء محمّد (ص) از جور شما كنم حكايت- وز ظلم شما كنم شكايت گويم كه پس از تو اى پدر جان- گرديد جهان بسان زندان از بس ستم و جفا كشيدم- يك چشم زدن نيارميدم از دست شقى ترين امت- روزم شده بود چون قيامت گاهى آتش به خانه ام زد- گاه آمد و تازيانه ام زد گه سقط نمود محسنم را- گه سوخت چو برق خرمنم را بس جور و جفا از او كشيدم- راحت به جهان دمى نديدم نمايم.
عرض كردند: ما نزد تو عذرخواه و خواستار رفع گناه آمده ايم، جرم ما را  درگذر و نافرمانى ما را اغماض فرما و ما را به كردار ما مگير.
فاطمه (عليهاالسلام) روى به على (عليه السلام) آورد و فرمود: من با ايشان سخن نگويم تا آن كه گواهى دهند به سخنى كه از رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) شنيدند.
عرض كردند: ما جز به حق سخن نگوئيم و جز به راستى گواهى ندهيم.
فرمود: سوگند مى دهم شما را به خدا، آيا در نظر داريد از نيمه شبى كه رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) شما را از خانه برآورد از براى امرى كه به على نسبت كرده بودند؟ عرض كردند: بلى به ياد داريم.
فرمود: سوگند مى دهم شما را به خدا آيا شنيديد كه رسول خدا فرمود: «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنى وَ اَنَا مِنْها مَنْ اذاها فَقَدْ اذانى...» فاطمه پاره اى است از تن من و من از اويم و هر كه او را بيازارد مرا آزرده است و هر كه مرا بيازارد خدا را آزرده است و كسى كه بيازارد او را بعد از مرگ من، چنان است كه آزرده است او را در حيات من، و كسى كه بيازارد او را در حيات من، چنان است كه آزرده باشد او را بعد از مرگ من؟ گفتند: چنين است.
فرمود: الحمد للَّه، اى پروردگار من گواه باش و گواه باشيد كسانى كه حاضريد و نگرانيد، ابوبكر و عمر مرا بيازردند [ زبان حال حضرت صدّيقه (عليهاالسلام):
دگرى جز تو مرا اين همه آزار نكرد- جز تو كس در نظر خلق مرا خوار نكرد نچه كردى تو به من هيچ ستمكار نكرد- هيچ سنگين دل بيدادگر اين كار نكرد اين ستمها دگرى بر من بيمار نكرد- دگرى اين همه آزار من زار نكرد گر ز آزردن من هست غرض مردن من- مردم آزار مكش از پى آزردن من از جفاهاى تو با ديده ى تر خواهم رفت- چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت تا نظر مى كنى از پيش نظر خواهم رفت- گر نرفتم ز جهان شام، سحر خواهم رفت ديده خونبار من از ظلم عمر خواهم رفت- بهر شكوه ز شما نزد پدر خواهم رفت دل من سوختى و هيچ ندارى خبرى- تا به كى غافلى از ناله و آه سحرى ] در حيات من و هنگام وفات من.
هان اى ابوبكر و عمر! قسم به خدا هرگز با شما سخن نگويم تا آنكه ملاقات كنم پروردگار خود را و شكايت شما را به حضرت او برم و ظلم و ستم شما را در پيشگاه او عرضه دارم.
چون كلام بدينجا رسيد، فرياد ويل و واى ابوبكر بلند شد و گفت: كاش مادر مرا نزادى. عمر گفت: اى ابوبكر عجب مى آيد مرا از مردم، كه زمام امور خويش را به دست تو دادند و حال آنكه تو پيرمردى خرفتى، جزع مى كنى از خشم زنى و شاد مى شوى به رضاى زنى! چيست از براى كسى كه زنى را به خشم آورد؟ اين بگفت و هر دو تن برخاستند و راه خويش پيمودند. [ علل الشرائع: ص 185 باب 149 ح 2، بحار: 43/ 201 ح 31. ] و به اتّفاق علماء خاصّه و عامّه، حضرت صدّيقه در حين وفات بر ايشان خشمناك [ غافل مشو كه مركب مردان مرد را- در سنگلاخ باديه پِى ها بريده اند ] بود چنانكه از «صحيح بخارى» و بعضى ديگر از كتب عامّه منقول است كه:
«ماتَتْ فاطِمَةُ وَ كانَتْ ساخِطَةً عَلَيْهِما» [ ر. ك. صحيح بخارى: 5/ 177 كتاب المغازى باب غزوة خيبر و 8/ 185 كتاب الفرائض.

نقل كلام «ابن ابى الحديد»:
«الصحيح عندى انّها ماتَت و هِىَ واجدة على ابى بكر و عمر و انّها أوصَت اَنْ لا يصلّيا عليها و ذلك عند اصحابنا من الامور المغفورة لهما، و كان الاولى بهما، اكرامها و احترام منزلها. لكنهما خافا الفرقة و اشفقا من الفتنة، ففعلا ما هو الاصلح بحسب ظنّهما و كانا من الدين و قوّة اليقين بمكان مكين لا شكّ فى ذلك. و الامور الماضية يتعذّر الوقوف على علمها و اسبابها و لا يعلم حقايقها الّا مَنْ قَدْ شاهدها و لابَسها بل لعلّ الحاضرين المشاهدين لها يعلمون باطن الامر فلا يجوز العدول عن حسن الاعتقاد فيهما بما جَرى واللَّه ولىّ المغفرة والعفو.
فانّ هذا لو ثَبَتَ انّه خطاء لم يكن كبيرة بل كان من باب الصغاير الّتى لا يقتضى التبرّى و لا يوجب زوال التولّى». شرح نهج البلاغة ابن ابى الحديد: 6/ 50. ] «فاطمه (عليهاالسلام) وفات كرد و بر ايشان يعنى ابوبكر و عمر خشمناك بود».

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page