آزار فاطمه، خداى را به خشم آورد...

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

بسم الله الرحمن الرحيم اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى حَرَّمَ ايذآءَ الرَّسُولِ فِى التَّنْزيلِ، وَ لَعَنَ مَنْ آذاهُ وَ اَعَدَّ لَهُ الْعَذابَ وَالتَّنْكيلِ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ ايذاءِ بَضْعَتِهِ كَايذاءِ نَفْسِهِ وَ ايذاءَ نَفْسِهِ كَايذاءِ رَبِّهِ، وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلى مَنْ اذىَ الرَّسُولَ بِايذاءِ الْبَتُولِ.

قال اللّه تعالى فى كتابه الكريم و خطابه العظيم فى سورة التّوبة: (وَالَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ). [ توبه: 61. ] و در سوره ى احزاب مى فرمايد: (اِنَّ الَّذينَ يُؤذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ اَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيْناً) [ احزاب: 57. ] «به درستى و به تحقيق آنان كه آزار كردند خدا و رسول او را، لعن كرد خدا و مهيّا ساخت از براى ايشان عذاب دردناك».

از تفسير علىّ بن ابراهيم منقول است كه اين آيه ى مباركه نازل شد در حق كسى كه غصب كرد حقّ اميرالمؤمنين (عليه السلام) را و مأخوذ داشت حقّ فاطمه را و آزار كرد فاطمه را. چنانكه پيغمبر فرمود:

«مَنْ اذاها فى حَيوتى كَمَنْ اذاها بَعْدَ مَوْتى وَ مَنْ اذاها بَعْدَ مَوْتى كَمَنْ اذاها فى حَيوتى وَ مَنْ اذاها فَقَدْ اذانى وَ مَنْ اذانى فَقَد اذَى اللَّهَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ: اِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ...».

«كسى كه آزار كند فاطمه را در حيات من مانند كسى است كه آزار كند او را بعد فوت من، و كسى كه آزار كند بعد فوت من چنان است كه آزار كرده باشد او را در حيات من، و كسى كه آزار كند او را مرا آزار كرده باشد، و كسى كه مرا آزار كند خدا را آزار كرده باشد. و اين است معنى آيه ى مباركه «انّ الّذين يؤذون الله... [ تفسير على بن ابراهيم: 2/ 196. ] و تفصيل اين اجمال را «مرحوم مجلسى رحمه اللَّه» و «صاحب ناسخ التّواريخ» [ صاحب «ناسخ التواريخ» بعد از نقل حديث «علل الشرايع» مى گويد: لكن اين حديث كه از «علل الشرايع» مرقوم افتاد به نزد من بنده، استوار نمى افتد چه در فقرات آن، آيات ضعف قوى است: نخست آن كه فاطمه به علم ماكان و مايكون داناست. چگونه به سخن مردى مجهول، فريفته مى شود كه مانند مردم شيفته، فرزندان خود را برداشته، بى خودانه به خانه ى رسول خدا مى رود و اجازت على را پشت پا مى زند؟! و حال آنكه هرگز تا رخصت از على نگرفتى به خانه ى مصطفى نرفتى؟!! ]و ديگر آنكه: از براى حشمت فاطمه و منزلت او چند كه زنده بود، على نتوانستى زنى را كابين بندد و با او همبستر شود و على (عليه السلام) معصوم بود، چگونه تقديم اين امر مى فرمود؟! و فاطمه را چگونه در عصمت آن حضرت ريبتى در خاطر افتاد؟! و اين همه محظور را نتوان ميسور داشت و اين حديث را متقن و موثق انگاشت.

چون فاضل مجلسى اين حديث را نگاشته بود، من بنده دست بازنداشتم و تواند بود كه اسرار اين احاديث و مصلحت وقت را بدانيم و رد و قبول را به فهم نارساى خويش باز دهيم. (ناسخ التواريخ: 1/ 215).

جواب كلام «ناسخ التواريخ»:

اوّلاً مى گوئيم: سرّ مطلب اين است كه چون رسول خدا و على مرتضى و فاطمه زهرا (عليهم السلام) مى دانستند كه منافقين فدك را غصب مى كنند و فاطمه ى زهرا را اذيت مى نمايند، محض اتمام حجّت به نحو اتم و ابلغ اين كارها را من باب مقدمه كردند كه صحابه بدانند اذيت فاطمه، اذيت رسول خدا است و اذيت رسول خدا، اذيت خداست و در لفظ: «مَنْ اذاها بعد موتى كَمنْ اذاها فى حيوتى و مَنْ اذاها فى حيوتى كمن اذاها بعد موتى» (بحار: 43/ 25 ح 23) فى الجمله دلالتى بر اين مطلب هست. و ثانياً: اينكه جهل به موضوعات، به هيچ وجه من الوجوه موجب نقص نخواهد بود و به علاوه اينكه غيرت، از صفات فاضله است و از اين جهت پيغمبر (صلى اللَّه عليه و آله)، مدح اين صفت را فرموده و گفت: «اِنَّ سَعْداً لَغَيور و أَنَا اَغْيَر من سعد» و اگر چنانچه از صفات ردّيه بود، پيغمبر مدح نمى فرمود. و امّا اينكه گمان برده حضرت صديقه (عليهاالسلام) كه حضرت امير (عليه السلام)، زوجه اختيار فرمود، به فرمايش صاحب «لمعة البيضاء» گمان خلاف شرعى نبود.

«فانّ هذا امرْ اَباحه الشّريعه و اِنْ كتب الغيرة على الزّوجة ايضاً، فللرجل اَنْ يتزوّج على المرأة و للمراة اَنْ تأخذها الغيرة». (اللّمعة البيضاء ص 143). و گويا حديثى كه از حضرت صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمودند:

«حرّم اللَّه النساءَ على علىّ (عليه السلام) ما دامت فاطمة حيّة، لأنّها كانَتْ طاهرةً لا تحيض» (بحار: 43/ 153 ح 12)، مخصّص عمومات نمى داند. و امّا حركت حضرت صديقه به خانه رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) معلوم نيست كه بى اذن بوده باشد، شايد اذن عمومى براى آن حضرت بوده است. هم از كتاب «علل الشّرايع» نقل مى نمايند كه مردى از صادق آل محمّد (عليهم السلام) سؤال كرد كه آيا متابعت كرده مى شود جنازه اى به آتش و مجمره و قنديل؟ و روى اين سخن با تشييع جنازه ى حضرت صدّيقه بود.

از اين روى چهره ى مبارك ابوعبدالله (عليه السلام) رنگ بگردانيد و مستوى بنشست و فرمود: يك نفر از اشقياء به خدمت صدّيقه (عليهاالسلام) آمد و عرض كرد: كه دانسته اى كه على (عليه السلام) دختر ابوجهل را به نكاح خود درآورده؟!

فاطمه فرمود: راست مى گوئى؟ عرض كرد: راست مى گويم. تا سه مرتبه اين سخن تكرار يافت.

لاجرم غيرت فاطمه به جوش آمد به حدى كه بى اختيار شد، چه خداوند غيرت را بر زنان نگاشته چنانكه جهاد را بر مردان، و زنان شكيبا را اجر جزيل عنايت فرموده چندان كه مجاهدين فى سبيل اللَّه را اجر مرحمت فرموده.

خلاصه فاطمه (عليهاالسلام) سخت غمگين بود و در اين انديشه فرورفت تا سياهى شب عالم را فروگرفت.

پس حسن را بر دوش راست و حسين را بر دوش چپ بنشاند و دست ام كلثوم را گرفت و به سراى پيغمبر (صلى اللَّه عليه و آله) آمد.

از آن سوى على (عليه السلام) به خانه درآمد و فاطمه (عليهاالسلام) را نيافت خيلى مغموم شد و ندانست اين حادثه از كجا است و حيا مى كرد كه فاطمه را از منزل پدر صدا زند، پس بيرون شد و به مسجد رفت و بسى نماز بگذاشت آنگاه قدرى از ريگ و خاك مسجد فراهم آورد و بر آن تكيه فرمود.

امّا رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) چون حزن و اندوه فاطمه را فراوان نگريست قدرى آب بر چهره ى مبارك وى برافشاند و جامه پوشيد و به مسجد رفت و بسيار نماز گذاشت و پس از هر نماز خداى را خواند و رفع حزن و اندوه فاطمه را درخواست نمود، چه آن هنگام كه از خانه به مسجد مى شتافت او را با اضطراب خاطره و آه سرد مشاهده فرمود، پس دانست كه خواب بر او گوارا نيست و قرار نخواهد گرفت.

فرمود: برخيز اى فرزند. فاطمه برخاست و پيغمبر (صلى اللَّه عليه و آله) حسن را در بر گرفت و فاطمه حسين را و دست ام كلثوم را به دست گرفت و به نزد على (عليه السلام) آمدند و آن حضرت در خواب بود رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) پاى مبارك را بر فراز پاى آن حضرت نهاد و فشار داد و فرمود برخيز اى ابوتراب.

گر پاى بر فرقم نهى، تشريف قربم     جز سر نمى دانم نهادن عذر اين اقدام را
هم تازه رويم هم خجل، هم شادمان     كز عهده بيرون آمدن، نتوانم اين انعام را
چون بخت نيك انجام را، با ما بناى صلح شد     بگذار تا جان گيرم، آن بدگوى بدفرجام را

چه بسيار ساكنى را كه من برانگيخته ام، اكنون ابوبكر را از خانه ى خود، و عمر را از مجلس خود، و طلحه را به نزد من حاضر كن.

على (عليه السلام) برفت و ايشان را به حضور حضرت رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) آورد و اين وقت پيغمبر روى به على (عليه السلام) آورد و فرمود:

يا على آيا نمى دانى كه فاطمه (عليهاالسلام) پاره اى از تن من است و قطعه اى از گوشت من است و من ازويم «وَ مَنْ آذاها فَقَدْ اذانى...» هر كه فاطمه را بيازارد مرا آزرده و كسى كه بيازارد او را بعد از مرگ من چنان است كه آزرده است او را در حيات من و كسى كه بيازارد او را در حيات من، چنان است كه بيازارد او را بعد از مرگ من؟ ابوعبدالله فرمود كه على (عليه السلام) گفت: چنين است يا رسول اللَّه.

فرمود: چه چيز داعى بود تو را به آنچه كردى؟ عرض كرد: سوگند به آن كس كه تو را به رسالت مبعوث كرد نيست با من آنچه به فاطمه (عليهاالسلام) رسيده است! پيغمبر فرمود: تو راست گفتى و فاطمه هم راست گفته. [ چون در خبر «صَدَقْتَ» و «صَدَقَتْ» دارد لهذا بر خبر اشكالى وارد شده است و آن اين است كه: ممكن نيست كه هم حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) راست گفته باشد و هم حضرت صدّيقه (عليهاالسلام) راست گفته باشد، لهذا عرض مى كنم در كلمه ى «صَدَقْتَ وَ صَدَقَتْ» احتمالاتى مى رود:

اوّل آن كه هر دو به صيغه ى مخاطب معلوم باشد و دومى تأكيد اولى باشد. يعنى راست گفتى يا على، راست گفتى يا على.

دوّم آن كه: اوّلى به صيغه ى مخاطب معلوم باشد و دومى به صيغه ى مخاطب مجهول باشد. يعنى يا على راست گفتى و تصديق كرده شدى.

سوّم آن كه: اوّلى به صيغه ى معلوم مخاطب باشد و دومى به صيغه ى معلوم مغايب باشد. يعنى: راست گفتى يا على و فاطمه هم راست گفته است كه چنين مطلبى شنيده.

چهارم آنكه: اوّلى ايضاً به صيغه ى مخاطب معلوم و دومى ايضاً به صيغه ى مغايب معلوم، يعنى مطابق با واقع گفتى يا على و فاطمه هم مطابق با اعتقاد خود گفته است، زيرا كه حضرت صدّيقه سه مرتبه از آن شقى پرسيدند: حقّاً ما تقول؟ يعنى راست مى گوئى؟ و آن شقى سه مرتبه جواب داد: حقّاً ما اقول. يعنى راست مى گويم و حضرت صدّيقه به واسطه ى تأكيد آن شقى اعتقاد به وقوع پيدا كردند. فتأمل.

جهت تحقيق دقيق علمى و تاريخى در بررسى اسناد و چگونگى جعل و ساختگى بودن اين داستان، به رساله 6 از كتاب الرسائل العشر تأليف علامه محقق سيد على حسينى ميلانى و الصحيح من سيرة النبى الاعظم: 5/ 315 ] 327 مراجعه فرمائيد. م.

در اين وقت فاطمه (عليهاالسلام) شاد شد و تبسّمى فرمود، چنان كه دندان مباركش پديدار شد.

لعل لب بگشاد و شكر خنده كرد     وز تبسّم عالمى را زنده كرد

اين وقت ابوبكر و عمر نگران بودند، چون اين بديدند به يكديگر گفتند: چه بسيار عجب است آنگاه كه على را خواند تا ما را حاضر ساخت.

ابوعبداللَّه (عليه السلام) مى فرمايد: اين وقت رسول خداى دست على را بگرفت، و انگشتان مبارك را در انگشتان او مشبّك ساخت، پس پيغمبر حسن را برداشت و على (عليه السلام) حسين را و فاطمه امّ كلثوم را برگرفت و رسول خداى اين جمله را درب خانه رسانيد و قطيفه اى بر روى آنها انداخت و آنها را به خدا سپرد و باقى شب را نماز گذارد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page