نكته اى اينجا به نظر مى رسد و آن اين است كه احتمال مى رود به واسطه ى عظم مصيبت، حضرت سيّدالشّهداء و شدّت دل سوختگى فاطمه ى زهراء در اين مصيبت چندان اهتمامى كه در دادخواهى از قاتلان آن مظلوم مى فرمايد، در حقّ ظالمين و غاصبين حقّ خودش نفرمايد و به اين جهت است كه خود حضرت صدّيقه دادخواهى از قاتلان حضرت سيّدالشّهداء مى فرمايد، چنانچه از كتاب «ثواب الاعمال» نقل شده كه حضرت ابى عبداللّه (عليه السلام) فرمودند:
«قالَ: قالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى اللَّه عليه و آله): اِذا كانَ يَوْمُ الْقِيمَةِ جائَتْ فاطِمَةُ فى لُمَّةٍ مِنْ نِسائِها، فَيُقالُ لَها: اُدْخُلِى الْجَنَّةَ. فَتَقُولُ: لا اَدْخُلُ الْجَنَّةَ حَتّى اَعْلَمَ ما صُنِعَ بِوُلدى مِنْ بَعْدى.
فَيُقالُ لَها: اُنْظُرى فى قَلْبِ الْقِيمَةِ فَتَنْظُرُ اِلَى الْحُسَيْنِ قائِماً وَ لَيْسَ عَلَيْهِ راسٌ، فَتَصْرُخُ صَرْخَةً وَ اَصْرُخُ لِصُراخِها وَ تَصْرُخُ الْمَلئِكَةُ لِصُراخِنا.
فَيَغْضِبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنا عِنْدَ ذلِكَ، فَيَأمُرُ ناراً يُقالُ لَها: هَبْهَبْ قَدْ اَوْقَدَ عَلَيْها اَلْفَ عامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ لا يَدْخُلُها رَوْحٌ اَبَداً وَ لا يَخْرُجُ مِنْها غَمّ اَبَداً.
فَيُقالُ لَها: اِلْتَقِطى قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ (وَ حَمَلَة القرآن) فتَلْتَقِطهُمْ. فَاِذا صارُوا فِى حَوْصَلَتِها صَهَلَتْ وَ صَهَلُوا بِها وَ شَهِقْتِ وَ شَهِقُوا بِها وَ زَفَرْتَ وَ زَفَرُوا بِها، فَيَنْطِقُونَ بِاَلْسِنَةٍ زَلِقَةٍ طَلِقَةٍ: رَبَّنا بِما اَوْجَبْتَ لَنا النَّارَ قَبْلَ عَبَدَةِ الْاَوْثانِ؟ فَيَأتِيهُم الْجَوابِ عن اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ: أنَّ مَنْ عَلِمَ لَيْسَ كَمَنْ لا يَعْلَمُ، [ ثواب الاعمال: ص 485- 486، بحار: 43/ 222 ح 8. ] «رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) فرمود: روز قيامت فاطمه (عليهاالسلام) با گروهى از زنان درمى آيد عرض مى كنند: داخل شو در بهشت. فرمايد: داخل نمى شوم تا بدانم با فرزندان من بعد از من چه كردند؟ مى گويند نگران شود در قلب قيامت!
چون نظر مى افكند، حسين (عليه السلام) را مى نگرد كه بى سر، بر پاى ايستاده. فريادى سخت برمى آورد و من نيز از فرياد او صيحه مى زنم و فرشتگان از فرياد ما به ناله درمى آيند و خشم خداوند قادر قهار جنبش مى كند و فرمان مى دهد آتشى را كه «هبهب» نام دارد، هزار سال إعداد [ إعداد: مهيا ساختن و آماده نمودن. ] يافته و نيرو گرفته و هرگز با رفق آشنا نگشته و هرگز غم از وى بيرون نشده، او را فرمان درمى رسد كه با خوددار قاتلان حسين را و آنان كه قرآن را پس پشت انداختند.
پس برمى چيند ايشان را و در چينه دان خويش مى افكند و بانگ بر ايشان مى زند و ايشان فرياد بر او مى زنند و زفره اى بر ايشان مى كشد، پس آغاز سخن مى كنند با طلاقت لسان و ذلاقت بيان. عرض مى كنند: اى پروردگار ما، از چه روى واجب ساختى بر ما آتش را از آن پيش كه بت پرستان را به دوزخ افكندى؟ از حضرت الهى جواب آيد كه: دانا مثل جاهل نيست.» و در مجالس شيخ مفيد مسطور است كه حضرت صديقه از ناقه ى بهشتى فرود آيد و پيراهن به خون آلوده ى حسين را به دست گيرد و عرض نمايد: اى پروردگارا اين پيراهن حسين است و تو دانائى كه كوفيان با اين فرزندم چه ها كردند!
آه آن دمى كه او روى به محشر آورد جامه ى نور ديده ى خويش ز خون تر آورد
لرزه به عرش كبريا، رعشه به جسم انبيا اوفتد آن زمان كه او بر كف خود سرآورد
ناله ى وا حسين از او، سرزند آنچنان گران گوش تمام محشر از آه و فغان كر آورد
مادر اكبرش ز پى، مويه كنان بسان نى ناله و بانگ يا بنى در صف محشر آورد
روز جزا شود ز سر، شور قيامت ديگر چون ز وفا بريده سر، قامت اكبر آورد
رشته ى جان انس و جان، بگسلد آن زمان كاكل غرقه خون و آن جعد معنبر آورد
شافع عرصه ى جزا، اوفتدش ز كف لوا بيرق واژگون چه عباس دلاور آورد
پس ندا آيد از جانب پروردگار: اى فاطمه، من خشنودى ترا مى خواهم. فاطمه عرض كند: پروردگارا مرا يارى كن در انتقام قاتل فرزند من. پس خداوند امر كند تا گروهى زياد از دوزخ بيرون شوند و مانند مرغ كه دانه برچيند، قاتلان آن حضرت را برچينند و به دوزخ برند.
مسلمانان! مى دانيد حضرت صدّيقه كدام پيراهن به خون آلوده (را) به دست مى گيرد؟!
در «بحار» است: «فَاَخَذَ ثَوَْباً خَلِقاً فَخَرَّقَهُ وَ جَعَلَهُ تَحْتَ ثِيابِهِ فَلَمَّا قُتِلَ جَرَّدُوهُ مِنْهُ» [ اللّهوف: ص 53، بحار: 45/ 54. ] حضرت جامه ى كهنه اى طلبيد و چند جاى (آن) را پاره كرد و در زير جامه هايش پوشيد، شايد بدنش برهنه نماند، خدا لعنت كند اهل كوفه و شام را كه كشتند آن حضرت را و اين پيراهن كهنه را هم از بدنش بيرون كردند.
اَلا لَعْنَةِ اللَّهِ عَلَى الْقَوْمِ الظَّالِمينَ.
زهراى اطهر در عرصه ى قيامت
- بازدید: 816