نورى بر قله ى نور

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

رسول اللّه (ص) بعد از ازدواج با خديجه، از مكه به قصد سفر خارج نشد؛ هميشه در شهر مكه بسر مى برد و بيشتر وقت خود را در ميان كوههاى مكه مى گذارند؛ حتى الامكان از اجتماع كثيف و خرافى بت پرستان كناره مى گرفت و اغلب اوقات كه در خانه نبود، از روى سنگهاى سياه كوه حرا بالا مى رفت و در شكاف قله ى آن، لحظات اسرارآميزى را مى گذرانيد.
پيغمبر (ص) از نظر همه ى افراد مكه، بعنوان يك موجود خارق العاده جلوه كرده بود. هر كدام با ديده ى خاصى رسول اللّه (ص) را مى نگريستند؛ از همه مهمتر و عميق تر، ديد خديجه بود: خديجه يك فراز معنوى را در جبين رسول اللّه (ص) مى خواند و هر ساعت انتظار مى كشيد آن رتبه ى روحانى و مقام پيامبرى محبوب آسمانيس صورت ثبوت و ظهور به خود بگيرد.
در بعضى از شبها كه پيغمبر اكرم (ص) مقدارى ديرتر به خانه مى آمد، در خديجه يك اضطراب توأم با شوق ايجاد مى شد.
پيغمبر اكرم (ص) پس از ازدواج با خديجه، از نظر شئون اجتماعى، بيشتر مورد توجه عربها قرار گرفته بود؛ زندگى اسرارآميزش بر سر زبانها افتاده؛ گويا تمامى افكار و مغزها در اين انديشه بودند كه به همين زودى، تحول فوق العاده اى بوسيله ى اين انسان غيرطبيعى در جهان ايجاد مى شود.
قحط و غلاى شديدى مكه و حجاز را فراگرفت، مردم در تنگناى گرسنگى شديدى قرار گرفتند. تمام مواشى و چهارپايان آنها از بين رفت. در تابستانها هم، گرماى سوزانده و موحشى ظاهر مى شد كه گويى كوههاى سياه اطراف مكه، جهنم را در آن آتش منعكس مى كردند. در اين هنگام، پيغمبر (ص) مقدارى از برنامه ى روزانه ى خود را كه رفتن به كوه حرا بود، در سر زدن به خانه ى ضعفا و بيچارگان صرف مى كرد. در همين سال بود كه وجود
مقدس اميرالمؤمنين (ع) را بعنوان فرزند خود، از عمويش ابوطالب گرفت و مشغول تربيت و سرپرستى آن حضرت شد.
در اين سال، مقدار زيادى از اموال خديجه كه تحت تصرف پيغمبر (ص) بود، بين فقرا و بينوايان مكه تقسيم شد. اين مطلب موجب شد عده اى از زنان كوته فكر و جاهل و حسود قريش- كه قبلاً خديجه را از همسرى پيغمبر (ص) منع مى كردند- بعنوان سرزنش اين بانوى روشن انديش، به او گوشزد مى كردند: «ديدى چگونه محمد ثروتت را به باد فنا داد و دارائيت را بين يك عده مردم بى سر و پا تقسيم نمود؟» و لى خديجه- گذشته از اينكه تحت تأثير اين اراجيف قرار نمى گرفت- اصولاً از اين موضوع ناراحت مى شد كه چرا اين مغزهاى تيره و تاريك نمى توانند آنچه را كه او مى بيند، ببينند. روى اين حساب، زنان قريش را ابداً شايسته ى معاشرت خود نمى ديد؛ از آنها كناره گرفته، درب خانه را بر روى آنها مى بست؛ تا اينكه كاملاً رفت و آمد با آنان را قطع فرمود. فقط چشم به افق كوه حرا دوخته بود كه چه وقت خورشيد جمال محبوب گراميش- در حاليكه تاج پيامبرى بر تارك و فرمان نبوت به دست دارد- از قله ى حرا به زير مى آيد؟ اين انتظار خديجه، پس از پانزده سال پايان پذيرفت.
پاسى از شب گذشت. سياهى، تمام كوهها و دره ى حرم را فروپوشاند. كم كم صداها، به سكوت و روشنايى خانه هاى مكه، به خاموشى گرائيد؛ اما از پيغمبر (ص) خبرى نشد. خديجه به پشت بام قصر آمده، كوره راه حرا را مورد دقت قرار داد كه ببيند آيا چهره ى پرهيبت انسانى در آن نمودار است يا خير؟ اثرى از رسول اللّه (ص) مشاهده نكرد؛ بى اندازه نگران شد. غلامان و كنيزان را در جستجوى حضرت، به اطراف فرستاد؛ اما همه بى خبر مراجعت كردند. قلب خديجه مى طپيد؛ گاهى فكر مى كرد كه خودش براى تعقيب رسول اللّه (ص) از خانه خارج شود؛ تا به درب منزل مى آمد؛ اما تاريكى كوچه و رفت و آمد قيافه هاى ناشناس و سياهى بيابان، به وى جرأت نمى داد كه قدم بيرون بگذارد؛ ناچار به داخل منزل برمى گشت ولى دلش آرام نبود: «خدايا! يگانه محبوبم چه شد؟ آيا درنده اى او را پاره كرد؟ آيا دشمنى وى را از پا درآورد؟ آيا از شدت گرسنگى و ضعف، هلاك شد؟»

    بدان درخت زيان يارب از خزان مرسان بدان درخت زيان يارب از خزان مرسان
    كه زير سايه ى خود مرغ بى پرى دارد كه زير سايه ى خود مرغ بى پرى دارد
 
گاهى هم، از ضمير ناخودآگاه خديجه، برقى در مغزش جهش مى كرد و به او هشدار مى داد كه «هيچ؛ اين حرفها نيست. او با جهان حاكم بر موجودات و قدرتها در ارتباط است و با دنياى ديگرى سر و سرّ دارد. شايد علت دير كردنش اين باشد كه با اسرارى آسمانى، دست به گريبان است».
در بين اين همه طوفان و هيجان و اضطراب، از پشت در، صداى پايى را شنيد كه قلب نگرانش را نوازش مى داد. با شتاب درب منزل را باز كرد. در تاريكى، برق زننده اى از روشنايى سيماى پيغمبر (ص) به چشم خديجه افتاد؛ بى اختيار مژگان خديجه به هم آمد و باز شد. قيافه ى برازنده ى پيغمبر (ص) با صورت برافروخته، جلب توجه خديجه كرد. خديجه اسرار تازه اى در سيماى رسول اللّه (ص) مشاهده مى نمود. با نگرانى سؤال كرد: «عزيزم! چه شده؟ چرا اين همه دير آمدى؟ چرا مضطرب و پريشانى؟»
پيغمبر (ص) فرمود: «در كوه حرا، در جايگاه مخصوصم، خوابيده بودم. ناگهان برق روشنايى تندى به چشمانم اصابت كرد. از خواب پريدم؛ ملاحظه كردم از ناحيه ى افق، نورى به طرف من مى تابد كه دنباله ى آن به آسمان كشيده شده بود؛ لحظه به لحظه به من نزديكتر مى شد. نور نزديك شد و وجودم را فراگرفت؛ گويى اين نور به داخل جسمم وارد شد. روحم در اضطراب افتاد. حرارت عجيبى وجودم را فراگرفت. حالت غشوه اى به من دست داد. صداهايى در گوشم طنين انداخته بود؛ يكمرتبه از ميان نور صدايى شنيدم كه مى گفت: يا محمد! بخوان. و حشت زده از جا حركت كردم. اطراف كوه نظر انداختم ولى چيزى نديدم؛
دوباره آن نور ظاهر شد و براى دومين بار اين صدا به گوشم آمد: يا محمد! بخوان. گفتم: چه بخوانم؟
در اين هنگام، گويا چشمه اى از دانش در دلم جوشيد. مرتبه ى سوم صدا بلند شد: بخوان بنام پروردگارت؛ آن آفريننده اى كه تو را پديد آورد و هر انسانى را از كرم كوچكى خلق فرموده است؛ بخوان پروردگار گراميت را؛ آن خدايى كه بسبب قلم تعليم فرمود؛ و به انسان چيزى را كه نمى دانست، آموخت
[«اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِكَ الَّذى خَلَق، خَلَقَ الْاِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اِقْرَأْ وَ رَبِّكَ الْاَكْرَمِ اَلَّذى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْاِنْسانَ مالَمْ يعْلَمْ» (سوره ى علق، آيات 5] 1).
آنگاه، متوجه شدم كه چه مقامى را حائز گرديدم. خديجه! فهميدم پيغمبر شدم. اشك شوق بر ديدگانم جارى شد؛ به سجده افتادم؛ پس از اندكى سر را بلند كرده، از كوه به زير آمدم. چند قدمى كه برداشتم، نگاهى به آسمان دوختم؛ در افق، شبح روشنى مشاهده كردم داراى بالهايى كه مشرق تا مغرب را گرفته بود و در ميان دو چشمش نوشته شده بود: لااله الااللّه، محمد رسول اللّه. ديدن اين قيافه، بطورى مرا وحشت زده كرد كه بى اختيار فرياد زدم: كيستى؟ صدايى به آهستگى، شبيه زمزمه ى ارواح، از اين شبح شنيدم كه گفت: انا روح الامين المنزل على جميع النبيين والمرسلين (من همان پيك امينى هستم كه بر عموم پيامبران فرود مى آيم). از كوه با شتابزدگى پايين آمدم؛ به طرف خانه براه افتادم. بر هر صخره اى كه مى گذشتم، از دل سنگ جماد، اين صدا بيرون مى آيد: السلام عليك يا رسول اللّه! السلام عليك يا نبى اللّه».
خديجه در حاليكه محو قيافه و سخنان پيغمبر (ص) شده بود، بى اختيار لبانش تكانى خورد و آنچه را كه در مغزش مى گذشت، به زبان آورد و گفت: «تو آنكس نيستى كه شياطين بتوانند به تو دست پيدا كنند؛ اين نبود مگر فرشته ى خدا؛ «اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمداً رسول اللّه».
پيغمبر فرمود: «خديجه! حرارت شديدى اندامم را گرفته؛ بدنم مى سوزد.
مقدارى آب بر من بريز، شايد گرمى تنم فرونشيند».
خديجه با كمك غلامان و كنيزان، از چاه ميان منزل آب كشيده، بر روى پيغمبر (ص) مى ريخت. لرزه ى شديدى، بدن رسول اللّه (ص) را فراگرفت. خديجه آن جناب را داخل اطاق برد و جامه ى ضخيمى، به بدن مباركش پوشانيد؛ تا پيغمبر (ص) به خواب رفت.
صبح نزديك بود. خديجه از خانه خارج شد و به طرف منزل ورقه رفت. به در خانه ى ورقه رسيد، در زد. ورقه پشت در آمد. با كمال تعجب پرسيد: «دختر عمو! چه شده در اين موقع به خانه ى ما آمدى؟»
خديجه داخل خانه شد و جريان را براى ورقه تعريف كرد. و رقه در حاليكه مات زده در تفكر و انديشه ى عميق فرورفته بود، فرياد زد:
«قدوس قدوس والذى نفس ورقة بيده لئن كنت صدقتنى و لقد جائه الناموس الاكبر الذى كان يأتى موسى و انه لنبى هذه الامه» (قسم به آن خدايى كه جان ورقه به دست اوست، ناموس اكبر بر شوهرت نازل شده؛ آن پيكى كه بر موسى كليم اللّه فرود مى آمد)
[طبرى در تاريخ الامم والملوك، ج 2، ص 206 نقل مى كند كه: «ورقه به خديجه گفت: لئن كنت صادقة ان زوجك لنبى و ليلقين من امته شدة و لئن ادركته لاومنن به» (اى خديجه! اگر راست بگويى، شوهرت پيغمبر است و از امت او، شدت و سختى به او مى رسد. اگر من او را درك كنم، به او ايمان مى آورم). صدق پيشگويى ورقه راجع به امت پيغمبر، در همين كتاب ثابت مى شود.]!.
خديجه تا به امروز خود را فقط يك همسر وفادار پيغمبر (ص) مى دانست كه وظيفه داشت بطور كامل، وسايل آسايش و شئون خانوادگى پيغمبر (ص) را تأمين كند؛ ولى از امروز به بعد، براى خود دو عنوان ديگر هم قائل است:
1. علاوه بر اينكه همسر رسول خدا (ص) است، بعنوان اولين فرد از امت و پيروان مكتب آسمانى نبوت آن حضرت محسوب مى شود.
2. نگهبان و پاسدارى است كه بايد با تمام قدرت، در راه حفاظت و حمايت از حريم مقدس نبوت و اسلام فداكار كند.
خديجه همچنانكه از نظر شئون همسرى، نسبت به پيغمبر (ص) فردى بى نظير بود، از نظر ايفاى وظايف مسلمانى و فداكارى در راه حمايت از حريم مقدس رسول اللّه (ص) هم، در جميع زنان عالم نظير و مانندى نداشت.
از آدم ابوالبشر نقل شده كه گفت: «من در روز قيامت بر تمامى افراد بشر سرورى دارم مگر بر يك نفر از فرزندانم كه از پيامبران است و محمد (ص) نام دارد. وى در دو فضيلت بر من برترى دارد: يكى اينكه همسر او در اجراى مأموريت خدائيش، معاون اوست؛ ولى غريزه ى من، در نخوردن از شجره ى منهيه طغيان كرد».
خديجه در شئون وفادارى و فداكارى، نه تنها در اسلام نظير ندارد، بلكه جهان فاقد شخصيتى مانند اوست؛ و فقط نمونه ى قهرمانى و فداكاريش در درجه ى اول، دختر گرانمايه اش فاطمه (س)- و در مرحله ى دوم، نبيره ى ارکجمندش- زنيب كبرى (س)- در جهان بود و بس. شخصيت شهامتى اين دو بانوى پرارج اسلام هم، از دامن پاك و مقدس ميهن مام عاليقدرشان خديجه سرچشمه گرفته بود.
عايشه مى گويد: «همواره پيغمبر اكرم (ص) به ياد خديجه بود و مرتب از سجاياى وى، سخن بر لب داشت و گاهى از اوقات، پرده ى اشك فراق اين بانو، جلوى چشمان رسول اللّه (ص) را مى گرفت و براى او طلب آمرزش مى كرد؛ تا اينكه يك روز حوصله ام سرآمد؛ با بيانى اعتراض آميز به حضرت عرضه داشتم: اگر خدا عجوزه ى كهنسالى را از تو گرفت، در عوض- بهتر از او- همسر جوان و زيبايى به تو عنايت فرمود. تا اين جمله را گفتم، رسول اللّه (ص) شديداً خشمناك شد بطوريكه من از گفته ام پشيمان و با خداى خود عهد كردم اگر غضب پيغمبر (ص) فرونشيند، ديگر چنين سخنى را در مورد خديجه تكرار نكنم.
پيغمبر (ص) متوجه ندامت من شد؛ فرمود: عايشه! چه گفتى؟ بخدا قسم، روزى كه همه ى مردم نسبت به من كافر بودند، خديجه به من ايمان آورده بود؛ و هنگامى كه تمام بستگان و خويشانم مرا ترك گفتند، وى يگانه همدم و حامى من بود. در موقعيتى كه همه مرا تكذيب مى نمودند، او تصديق گفتار و نبوتم را نمود؛ از آن گذشته، خداوند نسل مرا از خديجه قرار داد.
آن روز چنان بر من گران آمد كه به اندازه ى يك ماه بر من گذشت»
[بحارالانوار، جزء 16، ص 12: «عن عايشة قالت كان رسول اللّه (ص) اذا ذكر خديجه لم يسأم من ثناء عليها و استغفار لها فذكرها ذات يوم فحملتنى الغيرة فقلت لقد عوضك اللّه من كبيرة السن قالت فرأيت رسول اللّه (ص) غضب غضباً شديداً، فسقطت فى يدى فقلت اللهم ان ذهبت بغضب رسول اللّه (ص) لم اعد بذكرها بسوء مابقيت، قالت فلما رأى رسول اللّه (ص) مالقيت قال كيف قلت؟ واللّه لقد آمنتنى اذ كفر الناس و آوتنى اذ رفضنى الناس و صدقتنى اذ كذبنى الناس و رزقت منى حيث حرمتمونه قالت فغد اوراح على بشهر».]
در اين روايت، يك نكته ى جالب توجه است و آن اينكه پيغمبر (ص) در نتيجه ى فضايل خديجه مى فرمايد: «خداوند نسل مرا از خديجه قرار داد». يعنى چون اين خصوصيات فداكارى در راه اسلام، در بين بانوان حرمم منحصراً در خديجه بود و در سايرين وجود نداشت، لذا خداوند نسل مرا- كه در آينده مأموريت نگهبانى و پاسدارى قرآن را دارند- از خديجه بوجود آورد؛ تا خصايص قهرمانى و روح مجاهده، از اين بانوى مردآفرين- طبق قانون وراثت انفعالى- به آنها ارث برسد. و روى اين حساب، بزدگ آزادزن جهان- صديقه كبرى (س)- كه فداركاريهاى ارزنده اش، حيات بخش مبانى عاليه ى اسلام بود، بايد در دامن اين مادر گرانقدر پرورش بيابد و دلاورى را از سينه ى اين مام بمكد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page