يك روز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در خانه ما بود، از حدود و ثغور آسمان ها و كهكشان ها صحبت به ميان آمد، چون به تازگى آيه اى راجع به تفكر و تعمق در وسعت بيكرانه ى آسمان ها نازل شده بود. سفينه عقلمان را در اقيانوسى از ستاره ها و ثوابت و كواكب كه در فضا شناورند، به گردش در آورديم. بر آنچه مى گفتيم هر سه آگاه بوديم لكن حتى بيان عظمت، خود بزرگى و عظمت مى آفريند و كبريايى خداوند اكبر را بيشتر مى شناساند، هر چند كه اين هم قادر نيست ذره اى به ايمان و يقين ما بيفزايد، چون آن كس را كه خداوند بلند مرتبه، به قله ى يقين برساند، همه چيز را مى داند، مى فهمد و مى بيند. خوشا به سعادت بنده اى كه قطره اى از معرفت خدا را بنوشد و به رنگ و بوى زيباى الهى درآيد!
در گرماگرم بحث، كسى در خانه را به نرمى نواخت. مردى نابينا بود كه اجازه خواست به خانه دختر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم وارد شود همين كه فاطمه اين را شنيد در پوشش و حجاب رفت. نابينا براى ديدن فاطمه عليهاالسلام و اهل خانه اش آمده بود كه جمال بى مثال محمد مصطفى صلى اللَّه عليه و آله و سلم را نيز به دل درك كرد. پس از آن كه او را بدانچه محتاج بود، بى نياز ساختيم و رواينه خانه و خانواده اش نموديم، رسول اللَّه از همسرم خواست تا به پرسش او پاسخ گويد:
- فاطمه جان! او كه مرد نابينايى بود و تو را نمى ديد، چرا با ديدن او در حجاب شدى؟!
- پدر جان! او مرا نمى بيند اما من كه او را مى بينم و او بوى مرا استشمام مى كند.
- گواه راستينى هستم به اين كه تو به راستى پاره تن من هستى.
من فاطمه عليهاالسلام را در حفظ حق حجاب برتر از همه ديدم. در سراى آخرت، حجاب، حق خود را از مردان و زنانى كه پرده حجب و حياء، و عفت و عصمت را دريده اند، مطالبه خواهد كرد و بر سر كسانى كه محدوده ى حرام و حلال الهى را محترم داشته اند، تاجى از عزت و عظمت خواهد نهاد.
كساى بيست و يكم: حق حجاب
- بازدید: 751