همسرم آنقدر براى پخت و پز نان و غذا آتش روشن كرد كه لباس هايش تغيير رنگ داد، و آن قدر زحمت كشيد كه بدن ضعيف و تن نحيف او به شدت خسته و كوفته شد. در روزهايى كه بردگانى- از غلام و كنيز- براى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم آورده بودند، پيشنهادى به زهرا عليهاالسلام دادم:
- فاطمه جان! خوب است نزد پدرت بروى، از او خادمه اى بخواهى تا در امر خانه و خانه دارى، تو را يارى رساند.
فاطمه عليهاالسلام رفت اما زود برگشت. مى گفت چون پدرش با جمعى نشسته بودند، خجالت كشيده است كه موضوع را به ميان بكشد. صبح روز بعد، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به منزل ما آمد:
- دخترم، ديروز براى چه كارى به خانه ما آمده بودى؟ پيغمبر گرامى اسلام صلى اللَّه عليه و آله و سلم يك بار ديگر سؤالش را تكرار كرد اما فاطمه عليهاالسلام شرم داشت از اين كه چيزى بگويد، از اين رو من تقاضاى او را بيان كردم. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم تبسمى كرد سپسى درسى به ما آموخت:
- مى خواهيد چيزى به شما ياد بدهم كه از خادم و خادمه برايتان بهتر و برتر باشد؟ - يا رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم؟ سراپا گوش و هوش هستيم. آنچه دوست دارى بفرما كه بى صبرانه در انتظار آنيم.
- عزيزانم، شب ها هنگام خواب سى و سه مرتبه خداى را با «سبحان اللَّه» تسبيح كنيد، سى و سه بار هم «الحمد اللَّه» گفته، او را سپاس بگزاريد و سى و چهار دفعه هم به «اللَّه اكبر» او را به بزرگى ياد كنيد. آيا دوست داريد كه از مشكلات و مصائب دنيا و عقبا برهيد؟ پس آن كنيد تا خدا اين كند.
- پدر جان، از خدا و رسولش راضى و خوشنوديم.
تسبيحاتى كه رسول حق به من و فاطمه عليهاالسلام ياد داد، قبل از خفتن بر زبان مى آوريم و چنان نشاطى مى يابيم كه نيازى به خادم و غلام نمى بينيم.
كساى بيستم: تسبيحات فاطمه
- بازدید: 696