بعد از وفات رسول خدا، غمها و غصه هاى فاطمه عليهاالسلام به اوج رسيد. غصه هايى كه پايان نداشت. غمهايى كه هرگز درمان نشد، و روز به روز افزون گشت و سينه ى زهرا را بفشرد و سرانجام او را به پدرش ملحق ساخت. فاطمه عليهاالسلام نه تنها غم فقدان پدر را مى چشيد، بلكه مى ديد كه ولايت على به خطر افتاد و فدك به غارت رفت. حريم درگاهش شكسته شده و محسنش شهيد گشت. ديگر روزگار او عوض شده و آن همه احترام و عظمتى كه در ايام پدر داشت، ديگر معكوس گرديده است. لذا دل فاطمه عليهاالسلام آتش گرفت و شب و روز به گريه افتاد و بدين طريق به جنگ منافقين و غاصبين برخاست و همه را مغلوب ساخت و تاريخ را از ستم ستمگران سياه كرد...
امام صادق عليه السلام مى فرمايند: اين غمهاى گران در طول هفتاد و پنج روز پس از ارتحال پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، دل نازنين فاطمه عليهاالسلام را جريحه دار كرد و در سوگ پدر به ماتم نشست و پيوسته گريه كرد و هرگز آرام نشد،و آرامش او به عالم غيب و پيك الهى بستگى داشت. لذا پيك وحى در رسيد و در كنار زهرا قرار گرفت و او را از عالم غيب باخبر ساخت، و گفتنيها را گفت، گويا زهرا به جاى پدر تكيه داده بود، و بايد همه چيز را مى دانست و همه آنها را به يادگار مى گذاشت، لذا اخبار گذشت و آينده جهان و سرنوشت همه فرزندان و كيفر و روزگار سياه سياه دلان را از جبرئيل مى گرفت و به اميرالمومنين عليه السلام املا مى كرد و على عليه السلام همه ى آنها را مى نوشت و مصحف فاطمه را تشكيل مى داد.
آرى، آرامش زهرا به عالم غيب مربوط بود و لذا جبرئيل او را تسليت مى گفت و سلام خدا را به وى ابلاغ مى كرد و از عظمت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و پاداش اخروى او و زهرا و فرزندانش آگاه مى ساخت... [به احاديث فصل نوزدهم مراجعه فرماييد.]
تسليت جبرئيل بر فاطمه
- بازدید: 828