تبار شناسان و علماى انساب، قوم عرب را به سه قسمت تقسيم كرده اند:
1-عرب بائده: كه در طول تاريخ به دلايلى هلاك شدند، مانند قوم عاد، ثمود، طَسْم، جُدَيس....[ر. ك: تاريخ تمدن اسلام، جلد اول ص 80.]
2- عرب عاربه: كه نسبت خود را به قحطان پسر سام پسر نوح مى رسانند، آنها را عرب خالص، و يا عرب جنوبى و قحطانى نيز مى نامند. [ر. ك: تاريخ تمدن اسلام، جلد اول ص 80.]
3- عرب مستعربه: كه از اولاد حضرت اسماعيل (ع) پسر حضرت ابراهيم (ع) هستند، آنها عرب نبودند و به دليل سكونت در عربستان و مجاورت با قبايل عرب خالص، عرب شده اند. [تا ريخ تمدن اسلام، جلد اول، ص 80، ستيزگاه باورهاى ديروز و امروز، صص 263- 262.]
آنها را عرب عدنانى و مضُرَى و يا مَعَدى نيز مى گويند، عدنان دو پسر داشت به نامهاى «مَعَدى» و «عكّ» كه نسبت پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله از مَعد است. و پيامبر اكرم از عربهاى عدنانى است. [ر. ك: سيرة النبى ابن هشام، ترجمه و انشاى اسحاق همدانى قاضى ابرقوه، انتشارات خوارزمى، تهران 1361، چاپ دوم، جلد اول صص 23- 21.]
عرب قحطانى يا عرب جنوب به خاطر ويرانى سدّ مَأرب و هجوم بيگانگان و به قول ديگر رشد جمعيت و اختلافات داخلى به سوى شمال مهاجرت كردند و دسته اى از آنها در يثرب ساكن شدند. [ر. ك: ستيزگاه باورهاى ديروز و امروز، صص 273- 272.]
قُصى بن كِلاب، جد پنجم رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله در اواسط قرن پنجم ميلادى قبله معروف قريش را در مكه اسكان داد و مناصب كعبه را به عهده گرفت و از اين زمان سلطه قريش در مكه آغار مى شود. [ر. ك: سيرة النبى ابن هشام، جلد اول، صص 121- 119.]
عرب شمالى و جنوبى هر دو دسته خود را از نژاد حصرت اسماعيل پيغمبر مى دانند و هر دسته براى خود نسب نامه دارد، اين نسب نامه ها نشان مى دهد اين دو دسته در نياى بزرگ- عدنان و قحطان- از يكديگر جدا مى شوند.
اين دو گروه از نظر وضع اجتماعى در مقابل هم قرار داشتند و هر يك ديگرى را تحقير مى كرد و با يكديگر دشمنى مى ورزيدند علاوه بر آن هر يك از اين دو گروه به قبيله ها و تيره ها و خاندان هاى متعدد تقسيم مى شدند كه با يكديگر اختلاف و دشمنى داشتند ولى همين كه يكى از دو گروه بزرگ قحطانى يا عدنانى مورد حمله بيگانه قرار مى گرفت، گروههاى كوچك دشمنى ها را فراموش كرده و متحد مى شدند. [ر. ك: زندگانى فاطمه زهرا عليهاالسلام، تاليف سيّد جعفر شهيدى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1375، چاپ بيست و سوم، صص 171- 170.]
به هنگام بعثت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله، جامعه مكه از قبيله قريش تشكيل مى شد كه شامل خاندانهاى بنى هاشم، بنى اميه، مخزوم، تَيْمْ، عَدى، جُمح، سَهم، اَسد، نُوفل و زُهره بود، كه از متنفذان شهر محسوب مى شدند. [ر ك: تاريخ تمدن اسلام، جلد اول، ص 80.]
دو خاندان بنى اميه و بنى هاشم بر سر مناصب كعبه رقابت و دشمنى ديرينه داشتند [ر. ك: سيرة النبى ابن هشام، جلد اول، صص 123- 122.] پس از شكست لشكر اَبرهه در ويران كردن كعبه، قريش بر قدرت خود افزود و عذاب الهى كه بر سپاه ابرهه نازل شد، را دليل بر تقدس و كرامت خويش دانست. [سيره النبى ابن هشام، جلد اول، ص 79.]
كعبه از زمان «عمر بن لُحَىّ» كه به بتخانه مبدل شده بود، همواره به عنوان يك قطب اقتصادى و منبع درآمدى براى اشراف قريش مورد بهره بردارى قرار گرفت. [ر. ك: سيرةالنبى ابن هشام، جلد اول ص 100.]
دو خاندان اموى و مخزومى از كثرت ثروتى كه از رهگذر كعبه به دست آورده بودند به «ربّ مكه» مشهور شدند. [ر. ك: تاريخ ادبى عرب، صص 59- 58.]
آنان از قانون و عدالت گريزان بودند و ضعيفان زير چكمه هاى اشرافيت مكه لگد كوب مى شدند.
چنانكه محمد صلى اللَّه عليه و آله شاهد عقد پيمانى در منزل عبداللَّه بن جُدعان بود كه به موجب آن چند نفر از افراد سرشناس مكه براى دفاع از محرومين و مظلومين پيمان بستند و پيامبر در مورد اين پيمان كه به «حِلف الفُضول» مشهور شد فرمود:
اگر همه شتران سرخ موى را به من مى دادند كه به اين پيمان خيانت كنم قبول نمى كردم [ر. ك: سيره رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله، تأليف عباس زرياب خويى، انتشارات سروش، تهران، 1370، چاپ اول، بخش اول (از آغاز تا هجرت)، ص 94.]
حضرت زهرا عليهاالسلام در خطبه خود در مسجدالنبى به وضعيت اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى عرب در عصر جاهليت اشارت كرد و سپس فرمود:
«فَأَنْقَذَكُمُ اللَّه تَبارَكَ وَ تَعالى بأَبى مُحمَّد صلى اللَّه عليه و آله» [الاحتجاج، تأليف منصور احمد بن على بن ابى طالب، طبرسى، انتشارات نعمان، قم، چاپ 1386 ه / 1966 م، جلد اول، ص 135.]
«پس خداى تبارك و تعالى به وسيله پدرم شما را نجات داد».
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با تفكرات و ارزشهاى عصر جاهليت به مبارزه برخاست و خانه خدا را از بتها پاك ساخت. با بيان آيه شريفه:
«إنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقيكُم...» [قرآن كريم، سوره حجرات، آيه 13.] سعى نمود برترى جوئيها و تحقير نمودن رايج بين قحطانى و عدنانى را محو سازد و با عقد برادرى ميان انصار و مهاجر در مدينه، آتش رقابتها و دشمنى هاى ديرينه را خاموش سازد.
اما در سال يازدهم هجرت بلافاصله پس از آنكه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله به ديدار حق شتافت، نداى «الائمة مِنَ القريش» [ر. ك: تاريخ الخلفاء، تأليف حافظ جلال الدين عبدالرحمن بن ابى بكر سيوطى، به تحقيق محمد محيى الدين عبدالحميد، دارالجبل، بيروت، بى تا، صص 11-12. در صفحه ى 12 آمده است: ترمذى از طريق اَبى هُريره گفت: قال رسول اللَّه عليه الصلوة والسلام «الملك فى قريش، والقضاء فى الانصار، والاذان فى الحبشه» اسناد، صحيح.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: امارت در ميان قريش و قضاوت و داورى بين انصار و اذان در حبشه باشد.] از سقيفه بنى ساعده در فضاى مدينةالنبى طنين انداخت و روح نظام قبيله سالارى براى بار ديگر حاكم گرديد.
عمر بن خطاب اين انحراف بزرگ را اينگونه توجيه كرد كه مردم از اينكه نبوت و خلافت در خاندان بنى هاشم جمع شود كراهت داشتند. [ر. ك: ماجراى سقيفه يا اولين توطئه. در اسلام، تأليف علامه محمد رضا المظفر، ترجمه ى سيّد غلامرضا سعيدى، انتشارات آئين جعفرى، تهران، 1352، چاپ سوم، ص 185.]
عربهاى قحطانى و عددنانى و رياست قريش (عدنانيان) بر مكه
- بازدید: 2940