فصل ششم : در بيان بعضى از احوال اهل مكه و ساير عرب است پيش از بعثت آن حضرت

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

در حديث موثق بلكه صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : پيوسته فرزندان حضرت اسماعيل عليه السلام واليان خانه كعبه بودند و براى مردم امر حج و امور دين ايشان را بر پا مى داشتند و بزرگى از بزرگ ميراث مى بردند تا آنكه زمان عدنان بن ادد شد، پس دلهاى ايشان سنگين شد و فساد در ميان ايشان بهم رسيد، بدعتها در دين خود نهادند، بعضى از ايشان بعضى را از حرم بيرون كردند، پس بعضى براى طلب معاش و تحصيل مال و بعضى از بيم قتال و جدال متفرق شدند، و بسيارى از ملت حنيفه ابراهيم عليه السلام در بين ايشان مانده بود مانند حرمت مادر و دختر و ساير آنچه حق تعالى در قرآن حرام نموده است مگر حليله پدر و دختر خواهر و جمع ميان دو خواهر كه اينها را حلال مى دانستند و اعتقاد به حج و تلبيه و غسل جنابت داشتند وليكن در حج و تلبيه بدعتها احداث كرده بودند و بت پرستى و كلمه شرك را به آنها ضم كرده بودند؛ و حضرت موسى عليه السلام در ما بين زمان اسماعيل و عدنان مبعوث گرديد.(75)
و روايت كرده اند كه : چون معد بن عدنان ترسيد كه حرم مندرس گردد ميلهاى حرم را او نصب كرد، و چون قبيله جرهم بر مكه غالب شدند ولايت كعبه را از ايشان متصرف گرديدند و از يكديگر ميراث مى بردند تا آنكه ايشان نيز شروع كردند به ظلم و فساد و حرمت كعبه را ضايع كردند و مالهاى كعبه را متصرف شدند و ظلم مى كردند بر هر كه داخل مكه مى شد و طغيان و فساد بسيار مى كردند، در آن زمان چنان بود كه هر كه ستم و فساد در مكه مى كرد و هتك حرمت كعبه مى نمود بزودى هلاك مى شد و به اين سبب آن را ((بكه )) مى گفتند كه گردنهاى ظالمان را مى شكست ، و آن را ((بساسه )) مى گفتند زيرا كه هر كه در آن ستم مى كرد او را هلاك مى گردانيد، و ((ام رحم )) مى گفتند زيرا كه هر كه ملازم آن مى بود محل رحمت الهى بود پس چون جرهم ظلم و فساد كردند حق تعالى مسلط گردانيد بر ايشان رعاف و طاعون را او اكثر ايشان هلاك شدند، پس قبيله خزاعه جميعت كردند كه باقيمانده جرهم را از حرم بيرون كنند، رئيس خزاعه عمرو بن ربيعه بن حارثه بن عمرو بود و رئيس جرهم عمرو بن الحارث بن مصاص جرهمى بود، پس ‍ خزاعه بر جرهم غالب شدند و قليلى كه از جرهم مانده بودند به زمين ((جهينه )) رفتند و چون قرار گرفتند سيلى آمد و همه را هلاك كرد، و بعد از آن خزاعه واليان كعبه بودند؛ تا آنكه قصى بن كلاب جد حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم بر خزاعه غالب شد و خزاعه را بيرون كرد و ولايت كعبه را متصرف شد و در ميان اولاد او ماند تا زمان حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم .(76)
و به سند صحيح از امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه : عرب هميشه قدرى از ملت حنيفه ابراهيم عليه السلام در دست داشتند، صله رحم مى كردند، رعايت مهمان مى كردند، حج خانه كعبه مى كردند و مى گفتند كه : بپرهيزيد از مال يتيم كه او مانند عقال ، آدمى را در بند مى افكند و بسيارى از محرمات را ترك مى كردند از ترس عقوبت زيرا كه هرگاه مرتكب محرمات مى شدند مهلت نمى يافتند و بزودى به بلائى مبتلا مى شدند، و از پوست درختان حرم مى گرفتند و بر گردن شتران مى آويختند پس به هر جا كه مى رفت هيچ كس جرات نمى كرد آنها را بگيرد و كسى هم جرات نمى كرد كه از غير پوست درخت حرم بر گردن شتر بياويزد و اگر مى كرد بزودى عقوبتى به او مى رسيد؛ اما امروز مهلت يافته اند و حق تعالى ايشان را بزودى نمى گيرد و عقاب ايشان به آخرت انداخته است ، بدرستى كه اهل شام آمدند و در ابوقبيس منجنيق بر كعبه بستند پس حق تعالى ابرى فرستاد بر ايشان مانند بال مرغ و بر ايشان صاعقه باريد كه هفتاد نفر در دور منجنيق سوختند.(77)
و در حديث معتبر ديگر فرمود: مردى خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت : مرا دخترى بهم رسيد و او را تربيت كردم و چون به حد بلوغ رسيد جامه هاى نيكو و زيورها بر او پوشانيدم و او را بر سر چاهى آوردم و در چاه افكندم و آخر كلمه اى كه از او شنيدم آن بود كه گفت : ((يا ابتاه !)) پس بفرما كه كفاره اين عمل چيست ؟
حضرت فرمود: آيا مادرى دارى ؟ گفت : نه .
فرمود: خاله دارى ؟ گفت : بلى .
فرمود: با خاله خود نيكى كن كه او به منزله مادر است و نيكى او شايد كفاره گناه تو شود بعد از توبه .
راوى از حضرت صادق عليه السلام پرسيد: اين عمل شنيع را در چه زمان مى كردند؟
فرمود: در جاهليت پيش از بعثت حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم چنين مى كردند و دختران خود را مى كشتند از ترس آنكه مبادا دشمنان ايشان را سبى كنند و در ميان قوم ديگر فرزند بهم رسانند و ننگ باشد براى ايشان .(78)

- پینوشتها -

75- كافى 4/210.
76- كافى 4/211.
77- كافى 4/212.
78- كافى 2/162؛ وسائل الشيعه 21/499-500.