ارزيابى مُجَدّدِ نمونه ها

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

در نهضت تنباكو وقتى مردم به روحانيون پيوستند، و در برابر توپ و رگبارهاى ناصرالدين شاهى ايستادند، يك روز (در آن روزگارانى كه از وسائل الكترونيك امروز خبرى نبود) دست خط و فتوى ميرزاى شيرازى را در تهران تا صد هزار نسخه تكثير نمودند.
مردم كيسه ها و بسته ها توتون و تنباكو را در جوى آب، در باتلاق ها مى ريختند، و يا در جلوى مغازه ها به آتش كشيدند، و به انبارهاى تنباكوى شركت هاى انگليسى يورش بردند و سرانجام 200 هزار انگليسى مزدور را از ايران بيرون كردند.
(گرچه متأسّفانه همين عالم پر قدرت، آرام آرام سرد شد و مبارزه را تداوم نبخشيد و دوباره مصيبت ها آغاز گرديد).
در نهضت آيةاللّه كاشانى. روزى كه قدرت مردمى به صحنه آمد، و دانشگاه رنگ خون و شهادت گرفت، و حوزه هاى علميّه بپا خواستند، و روحانيّون مبارز كفن پوشيدند، و گلگون قبا در برابر حكومت شاه ايستادند و همراه با آيةالله كاشانى در حضرت عبدالعظيم (ع) تحصّن كردند، و بازار تهران بسته شد، و مردم با يكپارچگى و وحدت، انقلاب را حمايت كردند.
به پيروزى رسيدند و شاه و ثريا فرار كردند. و حكومت جديد روى كار آمد. و نفت ايران ملّى شد. و آزاديخواهان زمام امور را به دست گرفتند.
اگر عامل مردمى را در صحنه نگه مى داشتند انقلاب به حركت تكاملى خود ادامه مى داد.
در انقلاب اسلامى ايران نيز «عامل مردمى» و قدرت بى نظير آن قابل بررسى است.
اگر تحوّلات سياسى ايران از سال 42 تا 1357 را به دقت مورد ارزيابى قرار دهيم و عدم موفقيّت در سال 42 و پيروزى معجزه آساى آن رد سال 57 را بررسى كنيم نقش حسّاس عامل مردمى جايگاه اصلى خود را نشان خواهد داد.
در سال 1342 مكتب و ايدئولوژى پرجاذبه تشيع، همراه با رهنمودها و فريادهاى افشاگرانه رهبر انقلاب، و همراهى شخصيّت ها و روحانيون طرفدار انقلاب، مطرح بود.
چرا به پيروزى نرسيديم؟ و رهبر انقلاب تبعيد شد؟ و در تبعيدگاه تركيه اجازه پوشيدن لباس مقدّس روحانيّت را نداشت؟ و سپس مظلومانه و غريبانه همراه با آيةالله آقا مصطفى (رحمةالله عليه) در كوچه هاى بغداد به طرف نجف بى كس و تنها، سرگردان بودند، و دينارى از پول و وسائل ضرورى به همراه نداشتند؟. و چرا تبليغات و ارشادات شخصيّت ها و روحانيّون در خط امام نتوانست انقلاب را به پيروزى برساند و هر كدام در تبعيدگاهها و زندان ها، انواع شكنجه ها را تحمّل مى كردند؟.
چه شد كه اما در سال 57 عامل رهبرى و ديگر عوامل دست اندركار انقلاب، آنچنان بالنده و سرفراز طلوع كرده، و يك رژيم چندين هزار ساله را سرنگون و نظام جديدى را استقرار بخشيدند؟ طبيعى است، عدم موفقيّت در آغازين قدم هاى انقلاب، و پيروزى آن در واپسين روزهاى عمر ننگين طاغوت، هر دو به قدرت مؤثر توده ها و عامل ارزشمند مردمى مربوط مى گردد.
در سال 42 همه مردم بيدار نبودند، آگاهى لازم نداشتند، و به صحنه سياسى كشانده نشدند.
گروهى بى خبر. و گروهى با تبليغات مسموم رژيم، اغفال شده و با ناباورى به اسلام و انقلاب اسلامى مى نگريستند. و بلاى بى تفاوتى و سكوت همه را تسليم حكومت طاغوت كرده بود.
چون مردم ايران به انقلاب و ارزش هاى آن رو نكردند، ديديم كه عامل رهبرى و مكتب، و ديگر عوامل انقلاب نتوانستند، پيروزى را تحقّق بخشند امّا در سال 57 مرد و زن، پير و جوان، حوزه و دانشگاه، شهر و روستا و كارگر و كارمند، قديمى و متجدّد به صحنه آمدند، و حركت توده هاى خشمگين مردم مسلمان، با شعارهاى گرم خداگونه رهبر و روحانيّت گره زده شد، و ديگر عوامل انقلاب با حمايت گسترده و مداوم عامل مردمى، پيوند خورد كه آنگاه پيروزى نور بر ظلمت، حق بر باطل تحقق يافت.