تحليل گران خرافاتى

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

گروهى به جاى ارزيابى صحيح حوادث تاريخى، و شناخت عوامل پديد آورنده، به باورهاى خرافى و آراء جاهلى، روى آورده و مى گويند:
«هر انقلابى، هر حركتى روزى محكوم بشكست است» و باور كردند كه حركت ها، نهضت ها، دوام نخواهد داشت.
حال علّت آن چيست؟ نمى دانند.
چرا و چگونه يك حركت موفق سير ارتجاعى مى گيرد؟ نمى توانند تحليل نمايند.
تنها بر باورهاى جاهلى تكيه زده و به سراغ امثال و شواهد و قرائن دروغين مى روند.
گاهى مثال فوّاره را مى زنند كه:
«فوّاره چه اوج گيرد سرنگون شود» و باز هم نمى توانند علّت فشار آب و پيدايش فوّاره و قانون جاذبه و بازگشت آب به زمين را از نظر علمى درك كنند.
فكر مى كنند: (چون فوّاره بالا مى رود. سرنگون مى شود، پس هر حركتى، هر بالا رونده اى روزى سقوط خواهد كرد.) و زمانى مثال پيمودن قلّه هاى بلند را به رخ مى كشند و مى گويند:
(هر سر بالائى سرازيرى دارد) امّا كوهنوردى چه ارتباطى به حركت معنوى توده ها در نهضت ها دارد؟ باز هم پاسخ درستى ندارند.
خوب، اگر قله اى را پيموديم و پس از آن به قله هاى بزرگترى رسيديم و همّت كرديم تا راه را، و حركت تكاملى را تداوم بخشيم، باز هم سرازيرى خواهيم داشت؟ و آيا حركت معنوى انقلاب را حتما بايد به پيمودن قله ها و كوهنوردى تشبيه نمود؟ شاهد و مثال و ضرب المثلى ديگرى وجود ندارد؟ چيزى ندارند كه بگويند.
جالب اينكه دست خونين و شيطانى استعمارگران، و قلم بدستان مزدورشان را در پشت اينگونه تحليل هاى خرافى، و استعمارى، مى نگريم كه براى نگران كردن امت هاى انقلابى، و نااميد نمودن انقلابيون پيكارگر، اينگونه قلم مى زنند.
شعر و ترانه مى سرايند.
قصه و رمان مى نويسند. تا ريخ را تعريف مى كنند. كه ريشه هاى اصلى نهضت ها را بخشكانند و اين باور را در دلها زنده نمايند كه:
انقلاب نكنيد.
دست به حركت سازنده اى نزنيد كه:
هر انقلابى محكوم به شكست است.
ديديد كه امت انقلابى رسول خدا (ص) بر ضد فرزندان او تهاجم كردند و نهضت هاى دنيا، يكى بعد از ديگرى شكست خوردند، وابسته شدند.
پس بدون هرگونه زحمت و تحمل مشكلاتى، همچنان بوده بمانيد، و وابستگى و ذلّت را به جان بخريد، و با سكوت و رضا و تسليم و اطاعت، بخود و قدرتهاى استعمارى، زحمت ندهيد كه:
(انقلاب بچه هاى خود را مى خورد). و يا.
(سرانجام هر حركتى به سير ارتجاعى كشانده خواهد شد). و بيچاره، خوانندگان و نويسندگان ساده و خوش باور، پس از مطالعه سرنوشت نهضت هاى شكست خورده، و بررسى حوادث تلخ گذشته، تحت تأثير القائات استعمارگران قرار گرفته مى گويند. را ستى چرا انقلاب كنيم كه بعد از مدتى شكست بخورد؟ چرا نهضتى را بپا كنيم كه فوراً سرنگون شود؟ چرا انقلاب را با جان و خون خود آبيارى نمائيم كه فرزندان خود را ببلعد؟ اين گروه اگر سياست هاى شيطانى استعمارگران را درك مى كردند. و حوادث و رويدادهاى تاريخى را به درستى ارزيابى، مى نمودند. و قانون عليت را مى شناختند كه:
چيزى بدون علّت و سبب به وجود نمى آيد. و آنگاه به كشف علت ها، روى مى آوردند و عوامل شكست را شناسائى مى كردند.
اينگونه خرافاتى و جاهلانه قضاوت نمى كردند و به جبران و درمان ضعف ها مى كوشيدند.