فصل 27

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

سپيده بردميد و نفس صبح برآمد. گنجشكان در آشيان هاى خود به خنياگرى پرداختند. هستى بيدار شد تا روزى نوين را آغاز كند.
رنگ خاكسترىِ فجر، رفته رفته از ميان رفت و آسمان با آبى فيروزه اى، شفّاف و دلپذير جلوه كرد. آنگاه، آفتاب درخشيدن گرفت و از پشت شاخه هاى نخل ها چهره ى تابناكش را نمود.
در آن بامداد، حصارها همانند كابوس هايى بودند كه بر سينه ها سنگينى مى كردند، يا صخره هايى كه كلنگ ها در پيشگاهشان در هم مى شكستند.
مسلمانان گرداگرد پيامبر حلقه زدند. چشم به راه مردى بودند كه خدا و پيامبرش را دوست مى دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست مى دارند.
پيامبر ندا برآورد:
- على كجاست؟ جوانى سى ساله يا كمى بيشتر، پرچم «عقاب» در دست، گام پيش نهاد تا به آن صداى آسمانى گوش سپارَد:
- آهسته روان شو تا به حريم آنان برسى. آنگاه، ايشان را به اسلام فراخوان! اگر نپذيرفتند، با آنها نبرد كن. روان شو؛ كه خداوند تو را پيروز خواهد ساخت.
اكنون، على بايد همان نيرويى را كه دو بار پيروز شده بود، مهار كند: نيرويى كه يك بار آمد و «ابوبكر» آن را و آن «ابوبكر» را سرزنش كرد؛ و نيز يك بار زير پرچم «عمر» درآمد و آن «عمر» را و «عمر» آن را ترسو خواند.
على چندى با شتاب اسب تاخت تا روح دليرى را در سپاه خويش بپراكند. با جامه ى ارغوانى اش به اَخگرى درخشان شبيه بود. آنگاه كه به «قموص» نزديك شد، زرهش را از پيكر درآورد تا چابك تر حركت كند. به سپاه خود نيز دستور داد كه همين كار را انجام دهند.
يهود، ريشخندكنان دعوت و بانگ اسلام را رد كرد. اينك، تنها راهِ سوزاندن گوساله، برگزيدن جنگ بود.
ديدار على با پيكرى بدون زره، اشتياق خيانت و انتقام را در جان يهود برانگيخت. دليران يهود، سراپا جنگ افزار، براى نبرد با او بيرون آمدند، امّا يكى پس از ديگرى پيش پايش بر زمين افتادند.
آنان كه اين نبرد را مى نگريستند، دريافتند كه در پيروزى على، رازى نهفته است. ايشان به چشم خود مى ديدند كه چگونه آهن در برابر قلب مؤمن به شكست در مى غلطد.
سرانجام، «مرحب» از پلّكان قلعه فرود آمد. او توده اى بود سنگين از آهن و نيرو. در دستش نيزه اى داشت با سه سر، همانند يك مار افسانه اى. گام پيش نهاد، در حالى كه پيكرش زير بار سلاح و آهن بود. در قامت بلند او، حتّى يك روزن براى فرودآمدن شمشير يافت نمى شد.
مسلمانان و يهوديان، همه، چشم به راه بودند؛ چشم به راه سرانجامِ على. توده ى آهن پيش آمد. مرحب، نيزه ى سه سر را پرتاب كرد؛ چيزى نمانده بود كه سينه ى على را بشكافد.
على ناگاه پشت كرد و با خيزشى بلند به هوا پريد و از فراز، ضربه اى سهمگين فرود آورد؛ ضربه اى كه خشم آسمان آن را فروفرستاد. بدينسان، پيكره ى آهنين در هم شكست. لحظه اى در سكوت گذشت و آنگاه، توده ى آهن بر زمين افتاد و بانگى مهيب برانگيخت كه با آن، دل هاى هراسان از جا كنده شدند.گويى اين «داود» بود كه «جالوت» را كشته بود. على پس از درهم شكستن غرور يهود، به دروازه ى قلعه روى آورد و در برابر شگفتى همگان، آن را از جا برآوَرد و همچون پُلى بر فراز خندق نهاد تا مهاجمان از آن عبور كنند. ديرى نگذشت كه «قموص» و «وطيح» و «سلالم» و ديگر حصارهاى خيبر نيز فتح گشتند.
گوساله، پيش از آن كه بسوزد، فريادى دردناك كشيد و باد، خاكسترش را در صحرا پراكند. سامرى ها سوگند خوردند و گفتند:
- ما همواره به پرستش آن مى نشينيم تا «موسى» نزد ما بازگردد. و خداوند به آنان خطاب كرد:
- بوزينگانى خوار و خاموش گرديد!
شادمانى همچون پروانه اى پيرامون پيامبر بال افشاند. على، سرور و شور را براى محمّد ارمغان آورد. از آن سو، نيز برادرش «جعفر» از سرزمين «حبشه» بازگشت؛ جعفر كه درياى سرخ را پشت سر گذاشته و ريگزاران را طى كرده بود. با او مؤمنانى ديده مى شدند كه بى هيچ گناهى از سرزمين خود رانده شده بودند. تنها اتّهام آنان اين بود كه گفته بودند: «پروردگار ما اللّه است.» پيامبر، برادرِ على و فرزند «پشتيبانِ واپسين رسالت تاريخ» را در آغوش گرفت. چشمه سار شادمانى از چشمان پيامبر مى جوشيد. ندا برآورد:
- نمى دانم از كدام يك بيشتر شاد گردم: آمدن جعفر يا فتح خيبر؟ «ابوحفصه» با ديدن «اسماء» گفت:
- اين زن بزرگ شكم، اين زن حبشى... و آنگاه، به او خطاب كرد:
- ما پيش از شما هجرت گزيديم، پس ما به رسول خدا نزديك تر از شماييم.
آتشفشان خشم در ژرفناى زنى كه دوبار هجرت گزيده بود، بر جوشيد. از اين رو، گفت تا رسول خدا را نبيند، هرگز لب به غذا نخواهد زد:
- اى رسول خدا! پسر «خطاب» مى گويد: «ما پيش از شما هجرت گزيديم، پس ما به رسول خدا نزديك تر از شماييم.» پيامبر گفت:
- تو به او چه پاسخ دادى؟ - به او گفتم: «به خدا سوگند! چنين نيست. شما با رسول خدا همراه بوديد. او گرسنه ى شما را سير مى كرد و نادانتان را اندرز مى داد. امّا ما در «حبشه»، در سرزمين سرشار از سختى، به سر مى برديم.» - آرى، به خدا سوگند! او به من نزديك تر از شما نيست. او و همراهانش يك هجرت داشتند و شما اهل كشتى، دو هجرت.
افعى ها لانه هاى خويش را ترك كردند، پس از آن كه نيششان كنده شده بود. صلح بازگشت تا بر فراز زمين بال و پر بگسترَد. سامرى بار بربست، ردايش را گرد خود پيچيد و به سوى بيابان سرگشتگى رهسپار گشت.
آنگاه، «فدك» ماند و ساكنان آن. محمّد آمد، در حالى كه فرشتگان او را بر بال هاى خود گرفته بودند و بر فراز سرش بال هاى «جبرئيل» در اهتزاز بود.
مردى شتابان از آن منطقه پيش آمد:
- اى محمّد! زمين از آن شما باد و صلح از آنِ ما.
- نيمى از ميوه و بر و بار درختان نيز از آنِ شما باد. والسّلام!
پس آنگاه، از سوى خدا وحى آمد: «حقّ خويشاوند را اَدا كن.» [روم/ 38: «وفات ذاالقربى حقه.».] چنين بود كه پيامبر اعلان كرد:
- «فدك» از آنِ فاطمه است.
از آن روز، «فدك» سمبلى شد براى پيروزى انسان بر نفس خويش؛ و شكست «يهوداى اسخريوطى» و سوختن «گوساله». و فدك براى هميشه سمبل امانتى خواهد بود كه آسمان ها و زمين از پذيرفتنش سر باز زدند و انسان آن را پذيرفت.
آرى؛ فدك سمبل جانشينى انسان از سوى خدا در زمين است.
فدك از آن پس به زودى گسترش يافت و سراسر جغرافيا و تاريخ انسانى را در برگرفت: عدن، سمرقند، افريقا، كرانه ى درياها تا جزيره هاى دوردست، ارمنستان، و همه سوى خانواده ى بشرى.
بدينسان، همان گونه كه خداوند كلمه ى خويش را در مسيح نهاد و آن را به مريم عطا كرد، به فاطمه نيز فدك را بخشيد.
يهوديان خواستند كه عيسى را به نيرنگ بر صليب كشند، امّا خداوند او را به سوى خويش بركشيد. امّا راستى، فدك چه خواهد شد؟ اين بت جاهليّت عربى كه در عمق دل هاى تاريك نهفته است، با فدك چه خواهد كرد؟

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page