فصل 12

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

آفتاب روز جمعه، هفدهم ماه رمضان، سر بر زد. نيروهاى قريش، پيشاپيشِ تپّه هاى نزديك به درّه ى بدر لشكر آراستند. «ابوجهل» همانند افعى خال دارى بود كه براى يافتن طعمه زبان مى گرداند. او در حالى كه تعداد كم مسلمانان را به ريشخند مى گرفت، بانگ برآورد:
- اينان تنها خوراك يك وعده ى ما هستند كه اگر غلامانمان را به سراغشان بفرستيم، آن ها را دست بسته خواهند آورد.
«عتبة بن ربيعه» گفت:
- چه بسا كسانى را در كمين گاه نهاده باشند يا پشتيبانانى به يارى آنان بيايند.
- دوست من! هرگز چنين نيست.«ابن وهب» را پيشتر فرستاده ام تا اطراف مواضع آنان را وارسى كند. او چيزى نديده است.
«شيبه» سخن را پى گرفت:
- امّا او گزارشى ديگر داده است.
ابوجهل، خشمگينانه، از عتبه پرسيد:
- او چه گزارش داد؟ - او نفس نفس زنان آمد و كلماتى تيرگونه را به سوى ما پرتاب كرد: «من چيزى نديدم. امّا اى گروه قريش! من بلاها را ديدم كه مرگ را با خودحمل مى كردند. شتران يثرب، مرگى تلخ را با خود مى آورند.» عتبه سر به زير افكند. او به سرنوشت قريش مى انديشيد. ابوجهل نگاهى خشمگينانه به او افكند و آب دهانش را بر زمين انداخت. سپس آن جا را ترك كرد.
عتبه بر شتر سرخ خويش سوار شد. انديشه ى بازگشت به مكّه، در ذهن او غوغا مى كرد. ده ها مَرد به سخنان صاحب شتر سرخ، گوش سپرده بودند:
- اى قريشيان! در رويارويى با محمّد و يارانش، كارى از شما برنمى آيد. ميان ياران او، پسرانِ عموها و دايى هاى شما به چشم مى خورند.آيا كسى پسرِ عمو يا دايى يا خويشاوند خود را مى كُشد؟ بازگرديد و بگذاريد محمّد با ديگر مردم عرب رويارو شود.
اى قريشيان! تنها اين بار از من اطاعت كنيد و همه ى عمر از فرمانم سر بپيچيد. محمّد به عهد و سوگند پايبند است: اگر راست بگويد، شما بيش از ديگران نزد او محترميد؛ و اگر دروغ بگويد، گرگ هاى عرب، خود، به كار او خواهند پرداخت، بى آن كه به شما نيازى باشد.
چشمان ابوجهل از خشم برآمده شده بود. واژه ها آميخته به آب دهان، از لبان او بيرون زدند:
- بنگريد كه هراس و بيم در دل ها چه مى كند. بنگريد به بزرگى از بزرگان قريش كه از شمشيرهاى يثرب به لرزه درآمده است!
در فرودستِ وادى، پيامبر به دقّت شاهد رويدادى بود كه در آن سوى جريان داشت. آن جا، بر فراز شترى سرخ، مردى قوم خود را از فرجام نامباركشان بيم مى داد.
پيامبر با لحنى آميخته به نااميدى، زمزمه كرد:
- از اين گروه، اگر در كسى خيرى باشد، آن كس همين صاحب شتر سرخ است.
آسمان به زمين پيوست و در آن نقطه از زمينِ خدا، جبرئيل به سيّاره ى ما پا نهاد. آنگاه، كلمات آسمان در قلب محمّد جارى گشت:
- اگر آنان به صلح گراييدند، تو نيز به آن بگراى. [انفال/ 61: «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها.] پيشانى پيامبر چون مرواريدى تابان مى درخشيد. در اين حال، بانگ برآورد:
- اى قريشيان! به همان جا كه بوديد بازگرديد. براى من دوست داشتنى تر است كه گروهى ديگر، به اين ميدان روى آورند.
عتبه در حالى كه به سخنان فرزند مكّه- كه دو سال پيشتر، از آن هجرت گزيده بود- گوش سپرده بود، نجوا كرد:
- قومى نيست كه سخنان اين مرد را رد كند و آنگاه رستگار شود.
فريادهاى بيم آور در فضا پيچيدند. شمشيرها با درخششى رعدآميز چهره نمودند. عتبه از شتر سرخش فرود آمد و همراه با برادرش شيبه و پسرش «وليد» به منطقه ى ميان دو جبهه روان گشت. عتبه كه ابوجهل او را به نبرد تحريك كرده بود، بانگ برداشت:
- اى محمّد! همترازان ما از قريش را به سويمان روانه كن.
پيامبر روى به سوى «عبيده» كرد:
- اى «عبيدة بن حارث» برخيز! و آنگاه به «حمزه بن عبدالمطّلب» و «علىّ بن أبى طالب» فرمان خيزش داد.
پرچم «عقاب» هنوز در دست على تكان مى خورْد. على پرچم را در زمين استوار كرد و به سوى ميدان نبرد روان گشت. در اين حال، در خيالش نقش رنگين كمانى زيبا پديدار شد: فاطمه به او لبخند مى زد و از چشمانش نورى آسمانى مى تابيد.
سكوت بر هر دو جبهه چيره گشت. تنها صداى ميدان، آواى شمشيرهايى بود كه در ميان توده هاى غبار، همچون آذرخشى خشم بار مى درخشيدند. ناگاه، «ذوالفقار» به پرواز درآمد و همزمان، جمجمه ى وليد بر زمين افتاد. سپس ديگر بار پرواز كرد تا بر سر عتبه و آنگاه شيبه فرود آيد. و بدينسان، سران شرك بر خاك افتادند و سرهاشان با ريگ هاى صحرا درآميخت. چشم ها با شگفتى بسيار، بيمناكانه، به اين صحنه خيره گشته بودند.
پيامبر لب به تكبير گشود. همراه با او مسلمانان نيز بانگ تكبير سر دادند. بدينسان، نام على در فضاى آن ميدان و نيز در همه ى تاريخ، بر سر زبان ها افتاد.
آنگاه، اين سخن پيامبر در همه جا پيچيد:
- سوگند به آن كه جان محمّد به دست اوست! هر مردى كه امروز شكيبايى ورزد و تنها براى خشنودى خدا روى به ميدان آورَد و هرگز پشت نكند، بى ترديد خداوند وى را روانه ى بهشت مى سازد. [و الذى نفس محمد بيده لايقاتلهم اليوم رجل صابرا محتسبا مقبلا غير مدبر الا ادخله الله الجنه.] پيش چشم آنان كه كلمات پيامبر را مى شنيدند، منظره ى باغ هايى چهره نمود كه در فرو دستِ آن ها، جويباران جارى است. و بدينسان، دريافتند كه در سايه سار شمشيرها نهفته است آن بهشتى كه به پهناورى آسمان ها و زمين است.
بى جان فروافتادن دلاوران قريش بر ريگزاران، طلايه ى يك نبرد سخت بود. قريش هجومى بى امان را آغاز كرد و باران تيرها و نيزه ها شدّت گرفت.
مسلمانان در صفى واحد همچون بِنايى ريخته شده از سُرب، قامت راست كردند و در برابر حمله هاى ويرانگر كه به سان طوفانى شتابناك بود، مقاومت نمودند. غبارى انبوه به هوا برخاست و كشتگان و زخميان همچون ملخ هايى پراكنده بر زمين افتادند. آهسته آهسته از شدّت نبرد كاسته شد. در اين لحظه ى حسّاس، كلمه اى كوتاه و سرنوشت ساز از گلوى رهبر بزرگ برخاست:
- سخت بجنگيد!
مسلمانان چون سيل هجوم آوردند. پرچم «عقاب»، پايدار و استوار، در دست على به اهتزاز بود. شيهه ى اسبان و بانگ شتران و چكاچك شمشيرها و فريادهاى مردان درهم آميختند. در اين ميانه، نداى «اَحَد... اَحَد!» در فضاى ميدان پيچيد.
خشمى مقدّس در قلب ها موج مى زد: شكنجه شدگان، جلاّدان خويش را رويارو مى ديدند. پيامبر جايگاه فرماندهى را ترك گفت و «ابوبكر» تنها ماند. پيامبر براى رزم به خطّ نخست جبهه شتافت. ناگاه در افق، ابرهايى سفيد و شفّاف همچون بال هاى فرشتگان پديدار گشتند. پيامبر دليرانه فرياد برآورد:
- زود است كه اين جمع در هم بشكند و همگى پشت كنند. بلكه موعدشان قيامت است و قيامت بسى سخت تر و تلخ تر است. [قمر/ 45 و 46: «سيهزم الجمع و يولون الدبر. بل الساعه موعدهم و الساعه ادهى و امر.».] جنگ، نيرومندانه ادامه داشت، پس از درهم پاشيدن صف مشركان، نبرد به انتهاى خود نزديك شد و شكستى شتابنده براى آنان در افق رقم خورد.
پيامبر مشتى سنگريزه به هوا پرتاب كرد و خشمگينانه فرياد زد:
- ننگين باد چهره ى كافران!
لحظه ى انتقام، طوفان برانگيخت و آتشفشان خونخواهى به جوش آمد؛ بلال به جلاّد خود خيره شده، با خشم فرياد زد:
- اى اميّه؛ اى پيشواى كفر! از پاى نخواهم نشست تا تو را از پاى درآورم.
برخى از مسلمانان كوشيدند تا راه را بر بلال ببندند. آنان مى خواستند دشمن را به اسيرى بگيرند. بلال فرياد كشيد:
- اى ياران خدا! او اميّه است، پيشواى كفر... من از پاى نخواهم نشست تا او را از پاى درآورم.
بلال بر سر جلاّد خود فرود آمد. ناگاه اميّه نقش زمين شد. گويى از كوهى سر به فلك كشيده بر زمين افتاده باشد. براى بار نخست، بلال نفسى به آسودگى كشيد و آن صخره هاى سخت كه اميّه بر سينه اش مى نهاد، فرو افتاد. اشكش جارى شد و با سپاس به سوى آسمان نگريست.
ابوجهل، با همان سرسختى هميشگى، مى خواست از شكست قريش پيشگيرى كند. او در وراى ديوارى آهنين از نيزه هاى مردانش- كه پيشاپيش آن ها پسرش «عكرمه» قرار داشت- مى جنگيد. امّا اين مُشتى نادان كجا مى توانستند با نسيم پيروزى كه از فرودستِ وادى پيش مى آمد، چهره به چهره شوند؟ صداها نزديك تر مى شد: «اَحَد... اَحَد!» چند لحظه بيشتر به طول نينجاميد تا ابوجهل نيز بر زمين افتاد و سرش با شن و خاك درآميخت.
«عبداللّه بن مسعود» پاى خويش را بر گردن ابوجهل نهاده بود كه با چشمانى خيره از او مى پرسيد:
- ميدان از آنِ كيست؟ - از آن خدا و رسول و يارانش.
پاهاى «ابن مسعود» گردن ابوجهل را خُرد مى كرد. ابوجهل در حال خفگى زمزمه كرد:
- اى چوپان بى مقدار گوسفندان من! به راستى كه بر بلندايى سخت فرا رفتى.
آنگاه كوشيد تا به عادت خود، آب دهان اندازد. امّا اين بار آب دهانش بر صورتش فرود آمد و چشمان برآمده اش با هراس و اضطراب به نقطه اى خيره ماند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page