فصل 11

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

باران با قطره هاى درشت و پيوسته فرو مى باريد. بدينسان، آبى فراوان در دشت ها و درّه ها جارى گشت. پيامبر ايستاد و نگاهى به آسمان افكند: ابرها با اشك هاى پُربارشان همچنان آماده ى باريدن بودند. دستانش را به سوى عالَمِ بى كرانه دراز كرد و به درگاه خدا ناليد:
- بار خدايا! به يارى ات كه خود وعده داده اى، اميدوارم. خداوندا! ابوجهل، فرعون اين امّت، را از چنگ من رهايى نبخش.
ندوه و خشم بر چهره ى سيصد مرد جنگجو سايه افكنده بود. آنان براى راه بستن بر كاروان تجارى قريش پا در راه نهاده بودند، امّا اكنون خبر رسيده بود كه كافران با شمشيرها و دشنه هاشان به سوى آن ها مى آيند. لشكر قريش با سپاهِ سنگين نهصد و پنجاه تَنى در راه بود.
پيامبر به يارانش بانگ زد:
- رأى خود را با من در ميان نهيد!
اضطراب و ترديد، مردان را در ميان گرفته بود. هراس و بيم در جان برخى از آنان خيمه زده بود. «عمر» برخاست و گفت:
- اى رسول خدا! آنان «قريش»اند: از آن دَم كه عزّت يافته اند، هرگز رنگ ذلّت نديده اند و از آن روز كه كفر ورزيده اند، هرگز به ايمان روى نياورده اند.
برخى از اصحاب به يكديگر نگريستند، در حالى كه از وحشت، دل هاشان تهى شده بود.
«مقداد» ماجراى «بنى اسرائيل» را به ياد آورد. برخاست و گفت:
- اى رسول خدا! هر چه را خدا فرمان مى دهد، انجام ده. ما نيز با توايم. به خدا سوگند! ما همانند بنى اسرائيل نخواهيم بود كه به «موسى» گفتند: «تو و پروردگارت براى جنگ روانه گرديد. ما همين جا نشسته ايم... [مائده/ 24: «فاذهب انت و ربك فقاتلا انا ها هنا قاعدون.»] تو و پرورگارت برويد و بجنگيد، ما از پى شما خواهيم جنگيد.» عزمى تازه در چشمان مردان درخشيد و سكوتى سنگين بر آن جمع خيمه زد. پيامبر در انتظار بود تا انصار نيز موضع خود را آشكار كنند، زيرا در روز «عقبه»، آنان با پيامبر عهد و ميثاقى بسته بودند.
«سعد بن معاذ» برخاست و مؤدّبانه گفت:
- گويا در انتظار رأى مايى، اى رسول خدا!
- آرى. و اژه ها با نيرو و نفوذ و تأثير تمام، بر زبان «سعد» جارى گشتند:
- اى رسول خدا! ما به تو ايمان آورديم و پيامت را تصديق كرديم و شهادت داديم كه دين تو حق است. به همين انگيزه، فرمانبردارانه با تو عهد و پيمان بستيم. اينك اى رسول خدا! هرچه را اراده مى كنى انجام ده. سوگند به آن كه تو را به حق برانگيخت! اگر ما را به ميان دريا ببرى و در آن غوطه ور گردانى، ما نيز با تو در آن غوطه ور خواهيم گشت و هيچ يك از ما عقب نخواهد نشست.
تأثير كلمه در قلب ها، همانند تأثير بذر است در زمينى حاصلخيز كه با شتاب مى رويد و مى بالد و سايه مى گسترد و بار مى دهد.
كلمات سعد، روح اميد را گستراند و پس از اندوه و اضطرابى كه پديدار شده بود، ديگر بار همّت ها را بيدار كرد. بدينسان، در چهره ى آسمانى پيامبر شادى و خشنودى درخشيد. پيامبر به مردان خود ندا داد:
- در سايه ى بركت و خير الهى، روانه گرديد و مژده بخشِ شادى باشيد؛ زيرا خداوند يكى از دو خير را به من وعده داده است. به خدا سوگند! گويى گورهاى قريش را به چشم خود مى بينم.
پيامبر، نيروهاى خود را سازمان داد و پس از ترك «ذفران»، به سوى «اصافر» رهسپار گشت. سپس از آن جا راهِ فرود در پيش گرفت تا آن كه تپّه ى «سحنان» همچون كوهى سرافراز چهره نمود. پيامبر، مردان خويش را به سمت راست تپّه هدايت كرد و آنگاه كه به چاه هاى «بدر» نزديك گشت، فرمانِ توقّف داد تا به وارسى موضع بپردازد.
پيامبر، على را به فرماندهى يك گروه شناسايى مأمور ساخت تا اخبارى از نيروهاى قريش بازآورند. على باشتاب حركت كرد و به چاه هاى بدر رسيد؛ چاه هايى كه براى جنگجويان آن صحرا بسى حياتى بودند. گروه شناسايى، دو مرد را كه در حال آب كشيدن از چاه بودند، دستگير و روانه ى لشكرگاه مسلمانان ساخت.
پيامبر به نماز پرداخته بود: در كرانه هاى آسمان، دور از شُرور زمينى و رخدادهاى جارى بر تپّه هاى شنى، غرق در سفرى الهى بود. آنگاه كه به زمين بازگشت، نگريست كه برخى از مسلمانان، آن دو مرد را زير ضربه هاى خود گرفته اند. با ناخشنودى بانگ برآورد:
- اگر راست بگويند، مى زنيدشان؛ و اگر دروغ بگويند، رهاشان مى كنيد؟!
پيامبر به آن دو نگاهى افكند و ندا داد:
- به خدا سوگند! آن دو راست مى گويند: آن ها قريشى اند؛ از شوكتشان پيداست. و سپس پرسيد:
- قريش با چند نفر آمده اند؟ - بسيارند.
- چند نفرند؟ - نمى دانيم.
- چند شتر ذبح مى كنند؟ - يك روز نُه شتر و روزى ديگر دَه شتر.
پيامبر به اصحاب خود روى كرد و گفت:
- لشكر قريش ميان نهصد تا هزار تَن است.
آنگاه، پرسيد:
- از اَشراف قريش، چه كسى در ميان آن هاست؟ يكى شان پاسخ داد:
- «عُتْبَة بن ربيعه» و برادرش «شَيبه»، و «نضر بن حارث».
ديگرى افزود:
- و نيز «اميّة بن خلف»، «نبية بن حجاج» و برادرش «منبه»، و «عمرو بن ود».
پيامبر، با لحنى آميخته به حزن، به اصحاب خطاب كرد:
- اين، مكّه است كه با پاره هاى جگر خويش به سوى شما آمده است. خشمى مقدّس در قلب هاى مهاجران شعله كشيد: سران شرك اكنون به جانب آنان مى آمدند و هنگام انتقام مظلوم از ظالم فرامى رسيد.
«بلال» احساس كرد چيزى بر جانش چنگ مى زند. تصويرهايى سياه در ذهنش جان گرفتند. چهره ى «اميّة بن خلف» همراه با همه ى سنگدلى هايش در ذهن او زنده شد. هنوز پيكرش از تازيانه هاى اميّه رنجور بود و سنگينىِ صخره هاى بزرگى را كه او بر سينه اش مى نهاد، حس مى كرد. با آهى دردمندانه نجوا كرد:
- آه! اميّه... از پاى نخواهم نشست تا او را از پاى درآورم.
شراره ى خشم در چشمانش جهيد و در همين حال، چيزى نظرش را جلب كرد. «عمّار» را ديد كه هاله اى از اندوه و خشم گرداگرد چهره اش را فرا گرفته است. بلال دريافت كه او نيز صحنه هاى دردناك گذشته را به ياد آورده است. آرى، عمّار صحنه ى شهادت پدر و مادرش را به ياد مى آورد كه با نيزه هاى «ابو جهل»، اين قريشى وحشى، جان سپردند.
پيامبر فرمان داد كه سپاهيان اسلام به سوى چاه هاى بدر روى آورند. آنگاه كه به آب نزديك شدند، پيامبر فرود آمد. «حباب» كه جوانى بلندبالا بود، با چشمان نافذش زمين را پيمود و به پيامبر نزديك گشت و مؤدّبانه گفت:
- اى رسول خدا! آيا اين مكان را به فرمان خدا برگزيده اى تا با همه ى وجود به آن تسليم گرديم، يا آن را با صلاحديد جنگى انتخاب كرده اى؟ پيامبر، با عنايت و حوصله پاسخ داد:
- با صلاحديد و تدبير جنگى چنين كرده ام.
- اى رسول خدا! اين جا، مكانى مناسب براى فرود آمدن نيست. نيروها را برخيزان تا در كنار چاه خيمه زنيم. بدينسان، ما به آب دسترسى خواهيم داشت، ليكن آنان از آب محروم خواهند ماند.
- به راستى، تدبيرى نيكو كردى.
مسلمانان، با شتاب، مواضع خود را در سمت شرقى آن درّه ى پهناور استوار كردند.
شب فرا رسيد و چشم ها با خواب گرفتگى در انتظار ماندند تا فردا چه فرا رسد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page