سخن ناشر

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

ارائه ى معارف دينى در اسلوبهاى زيبا و شيوا، بخشى از رسالت انديشمندان و نويسندگان متعهّد هر عصر است.
اسلام، پيام آسمانى خود را در جذّابترين قالبها عرضه داشته است. پيام وحيانى خداوند به زيباترين شكل و استوارترين شيوه در قرآن كريم تجلّى كرده است. نهج البلاغه، كتاب گفتارها و نوشتارهاى على عليه السلام و صحيفه ى سجّاديه، مجموعه ى نيايشها و معانى ملكوتى و ديگر سخنان ارباب عصمت و معرفت عليهم السلام يكسره در نهايت زيبايى و شيوايى است.
دانشمندان و نويسندگان اسلامى در اعصار گذشته نيز همواره بر همين روش رفته اند و فرهنگ و ادب دينى را سرشار از شكوه و طراوت و تازگى كرده اند. هرچند- متأسفانه- از برخى سده هاى پيشين، همراه با فرو ريختن باروهاى كاخ تمدّن اسلامى، ادبيات و شيوه هاى نگارش معارف دينى از اوج كمال و درخشش خود فرود آمده است.
اكنون و در روزگار ما زمينه ى جوششى نوين و خيزشى دوباره در احياى دين، فراهم آمده است كه دورنمايى اميدبخش را نيز در عرصه ى بالندگى ادبيات اسلامى نويد مى دهد. بى ترديد، زمان آن رسيده است كه رستاخيزى عظيم در فرهنگ و ادب اسلامى شكل بندد و آموزه هاى قدسى دين در جامه هاى زيبا و خردپذير به مشتاقان معنويت و ايمان عرضه شود. باشد كه عطر جان فزاى مفاهيم معنوى، جهان را فراگيرد و چشمِ منتظرِ خردمندان از تماشاى آفتابِ حقيقت، روشنى پذيرد.
كتابى كه پيش رو داريد، گامى است در اين راه بلند و محصول «انديشه» و «قلمِ» دو انديشمند ارجمند از سلاله ى پاك خاندان عصمت عليهم السلام: «كمال السّيّد»، اديب و نويسنده ى تواناى عرب، و «سيّد ابوالقاسم حسينى (ژرفا)»، نويسنده و مترجم و شاعر گرانقدر پارسى. اين كتاب، جلوه اى از حيات تابناك پرده نشين عصمت و معرفت و مرزبان ديانت و ولايت، حضرت فاطمه ى زهرا عليها السلام است: آن آفتاب هميشه تابان و مقتداى مردمان در هر دو جهان.
شرط حقگزارى است كه در همين جا از مؤسّسه ى «مكتب القرآن ثاراللّه» شهرستان لامِرد و نيز، از جناب آقاى «حاج سليمان ناصرى لامِردى» كه ما را در پديدآوردن اين كتاب يارى كردند، تشكر و قدردانى نماييم و از خداوند سبحان برايشان پاداش فراوان طلب كنيم.
ديدگاهها و راهنماييهاى خوانندگان ارجمند را بر ديده ى سپاس مى نهيم و از خداوند بزرگ توفيق معرفت و طاعت مى طلبيم.

كوتاه با نويسنده و مترجم اين اثرنويسنده
كمال السّيّد (ابوكمال) به سال 1336 شمسى در بغداد ميلاد يافت. تحصيلات دانشگاهى خود را در سال 1357 به پايان رساند و از سال ها پيش توان شگرف خود را در پرداخت جلوه هاى زيباى تاريخ و فرهنگ اسلامى به نمايش نهاد. كارنامه ى او همچنين نشانگر سال ها تلاش پربار مطبوعاتى همراه با جرايدى همچون سروش، الطّاهرة، الجهاد، الفتى، المصطفى، و العالَم است. اينك، او مسؤوليّت هيأت تحريريّه ى مجلّه الهدى را بر عهده دارد. حاصل جستارهاى قلمى نشر يافته ى استاد از اين قرار است:
- رمان 1- آخراللّيل 2- ألم ذلك الحسين 3- إمرأة اسمها زينب [ترجمه ى پارسى: «زنى به نام زينب»، ميم- الف و صادق رحمانى، انتشارات نبوغ، 1375] 4- و كانت صدّيقه (همين اثر) 5- و سلاحه البكاء - قصّه ى كودك و نوجوان 6- هدية القمر 7- اصحاب پيامبر (12 جلد) 8- اناشيد (مجموعه ى سرود) 9- اجمل شى ء فى الدّنيا 10- نهاية الظّلام - زندگى نامه 11- الحسين يولد من جديد (درباره ى شهيد صدر) - تحقيق 12- الامام جعفرالصّادق، تأليف عبدالحليم الجندى 13- أضواء على السّنّة المحمّدية؛ همراه با استاد افتخارى 14- عمدة الطّالب فى انساب آل أبى طالب؛ همراه با استاد افتخارى 15- اثبات الوصيّة؛ همراه با استاد افتخارى 16- الجوهرة فى نسب الامام على و آله - ترجمه از فارسى 17- حوارات حول المنقذ: دادگستر جهان/ آيت اللّه ابراهيم امينى 18- دراسة فى الامامة: بررسى مسائل كلّى امامت/ آيت اللّه ابراهيم امينى 19- شباب وقضايا الزواج: ازدواج و مسائل همسران جوان/ دكتر على قائمى 20- اليابان و استراتيجيّة القوّه: ژاپن و استراتژى قدرت/ دكتر نسرين حكمى 21- المواعظ و الحكم: حكمت ها و اندرزها/ استاد شهيد مطهّرى 22- مع المعصومين: آشنايى با معصومين (14 ج) 23- فتاة النّارنج: دختر نارنج و ترنج 24- لقاء مع الأبرار: ديدار با ابرار (10 ج)

مترجم
جناب استاد سيّد ابوالقاسم حسينى، متخلّص به «ژرفا»، به سال 1341 شمسى در تهران ميلاد يافت. تحصيلات حوزوى خويش را از سال 1360 در تهران آغاز كرد و پس از سه سال، براى پيمودن مدارج عالى علوم اسلامى، به حوزه ى علميّه ى قم مشرّف گرديد و با گذراندن سطوح عالى دانش دينى، به «درس خارج»- كه مرحله ى تحقيقى و اجتهادى علوم حوزوى است- وارد شد؛ و اكنون نيز همچنان به تحقيق و كاوش در اين وادى پهناور و ژرف ادامه مى دهد. در تحصيلات دانشگاهى نيز، رشته ى «حقوق بين الملل عمومى» را گذراند و به سال 1370، فوق ليسانس خود را از دانشكده ى حقوق دانشگاه شهيد بهشتى- ره- تهران دريافت كرد.
عرصه هاى تلاش فرهنگى استاد ژرفا، بسيار گسترده است؛ همچون نگارش/ ترجمه/ ادبيات كودكان/ پژوهش هاى دينى، حقوقى، هنرى/ مطبوعات/ ويرايش علمى.
پاره اى از آثار و فعّاليّت هاى ايشان از اين قرار است:
- تأليف در زمينه ى ادبيات كودكان 1- با هم باشيم 2- كتاب من قرآن 3- فرشته اى به نام نير و 4- چرخ پير قصّه مى گويد - پژوهش و نگارش 5- بيطرفى در حقوق بين الملل اسلامى 6- هديه اى از دوست [نگاهى به مصائب و دشوارى ها از زاويه اى ديگر]/ مركز تحقيقات اسلامى جانبازان 7- فلسفه ى حقوق بشر: تنظيم و تقرير بحث هاى آيت اللّه جوادى آملى/ مؤسسه ى اسراء 8- معيارنامه ى بررسى و گزينش كتب كودكان و نوجوانان/ اداره ى كلّ امور تربيتى (1361) - ترجمه 9- حقوق بين الملل اسلامى/ ظافر القاسمى (عربى) 10- ارتباط صهيونيستى/ آلفرد ليليانتال (از متن عربى) 11-بهشت ارغوان: و كانت صدّيقه (كتاب حاضر)/ كمال السّيّد (عربى) - شعر استاد «ژرفا» از سال 1350 شعر مى سروده اند، امّا از سال 1361 به عرضه ى اشعار خويش پرداخته اند. اشعار ايشان عمدتاً در زمينه ى انقلاب اسلامى، دفاع مقدس و ارزش هاى اسلامى امروز است و در كتاب ها و جُنگ ها و نشريات گوناگون چاپ شده و مى شود.
- گوناگون 1- نگارش و ترجمه ى دهها مقاله ى ادبى و دينى در نشرياتى همچون: رشد، اصحاب انقلاب، صحيفه ى مبين، اهل قلم،...
2- ويرايش دهها كتاب و مقاله 3- همكارى با آموزش و پرورش، صدا و سيما، سپاه پاسداران و برخى ديگر از نهادها...
4- تدريس ادبيات و نويسندگى در حوزه ى علميّه ى قم - خصال نيك و در باب شيوايى و زيبايى و متانتِ «قلمِ» اين اديب فرزانه، نيازى به توضيح نيست؛ زيرا همين كتاب (بهشت ارغوان) ، بيانگرآن است؛ با اينكه اين كتاب، ترجمه است و ترجمه، قلم مترجم را مقيّد و محدود مى كند و از بالندگى آن مى كاهد، به خصوص اگر بنا باشد كه مترجم نسبت به متن اصلى، وفادار و امين باشد، و استاد ژرفا چنين اند.
امّا آنچه دريغ است كه در اين معرفى نامه ى كوتاه، از آن ذكرى نيايد، خصلت هاى شخصى ايشان است:
گرچه تلاش مستمر، نظم در امور، و سازمان يافته و «به سامان» كار كردن، از خصلت هاى برجسته ى استاد است؛ امّا برتر و ارزشمندتر از همه ى آنچه درباره ى ايشان بيان شد و ارجمندتر از دانش و هنرشان، همانا اخلاق كريمه و صفات حميده و صداقت و از همه بالاتر: «صراحت و تواضع مثال زدنى» ايشان است، كه وى را محبوب دل هامان كرده است...
خداوند مانند ايشان را در جامعه افزون فرمايد!

سخن مترجم
اثرى كه پيش رو داريد، هيچ يك از نام هاى رايج و قالب هاى شناخته شده ى ادبى را برنمى تابد. كلماتى كه با اشك وضو گرفته اند و در خون غوطه خورده اند، هرگز در تنگناى تعابير قراردادى نمى گنجند. روزى كه استاد بزرگوار جناب على اكبر مظاهرى- كه ظهور اين اثر وامدار تلاش ايشان است- متن عربى آن با نام «وكانت صدّيقة» را به حقير ارائه فرمود، با نگاه نخست دريافتم كه هدف نويسنده نه تاريخ پردازى است، نه داستان سازى، و نه تكاپويى ادبى در هزارتوى واژه ها... هر چه هست، تصوير دردى است ناتمام كه براى هميشه در سينه ى تاريخ باقى است؛ تصوير حماسه اى كه بانويى بهشتى آفريد: بانويى كه روزى چند در زمين درنگ ورزيد و بوى بهشت را در همه سو پراكند و با گونه و پهلوى نيلگون، چهره ى تاريخ را رنگ ارغوان پاشيد و نسل گل ها از او امتداد يافت.
با آن كه اين اثر در قالبى خاص نمى گنجد، يقين دارم كه با دل ها الفتى ويژه خواهد يافت و جان هاى مشتاقى را فراسوى خود خواهد كشيد؛ و اين، از دو روست: نخست آن كه قصّه ى ناتمام صدّيقه فصل مشترك همه ى دردها و خواستن ها و پوييدن هاى انسانى است؛ و ديگر آن كه نويسنده ى پرشور اين اثر با عشق و ارادت يك فرزند راستين به بهشت ارغوان مادر پا نهاده است.
با اين حال، جذبه و شوقى چنين، هرگز او را از راست نويسى و مستندگويى غافل نكرده است. او واژه واژه ى اين اثر را بر پايه ى مكتوب ها و گفتارهاى ثبت شده ى تاريخ پرداخته است. وى، خود، در اين باره مى گويد:
«اثرى كه پيش روى شماست، تلاشى است براى بازشناسى جنبه ى انسانى شخصيّت بانو زهرا عليهاالسلام، فرزند محمّد و مادر پيشوايان اهل بيت- كه خداوند آنان را از آلودگى ها پيراسته و پاكدامنى بخشيده است-.
مى توان گفت كه آنچه در اين اثر آمده، سراسر، حقايق و رويدادهاى تاريخى است كه خود از مآخذى همچون «السّيرة النّبويّة» (ابن هشام)، «السّيرة النّبويّة» (ابن كثير)، «المختصر فى أخبار البشر» (ابن الوردى)، «بحار الانوار» (علامه مجلسى)، و «بيت الأحزان» (حاج شيخ عبّاس قمى) برگرفته شده اند. بنابراين، از خيال انگيزى تاحدّى اندك و آن هم در حاشيه ى اثر بهره گرفته شده است. با اين حال، هرگز بر آن نبوده ايم كه مأخذى تاريخى به دست دهيم، بلكه كوشيده ايم تا جلوه هايى از شخصيّت اين بزرگ بانو را به تصوير كشيم؛ بزرگ بانويى كه در زندگانى كوتاه خويش، دورانى طوفانى از تاريخ اسلام را پشت سر نهاد... .»
اكنون كه به ترجمه ى اين اثر گرانقدر تشرّف يافته ام، بيش و پيش از هر چيز سپاس خويش را به ساحت مادر ارجمندم، بهشتى بانوى زمين- كه اين اثر از آن اوست- تقديم مى دارم و او را بر اين توفيق كه ارزانى ام فرمود شكر مى گزارم. ناگفته نگذارم كه در اين ترجمه، بسيار كوشيده ام تا رسم امانت را به جاى آورم و اگر در چند جا، اندك تفاوتى ميان متن اصلى و ترجمه، به چشم مى خورَد، بر پايه ى اجازه و خشنودى نويسنده بوده است؛ آن هم بدان دليل كه ويژگى هاى زبانى ما هر چه بيشتر محفوظ بمانَد. و نيك مى دانم كه تلاش وسواس آميز من سبب نشده است تا اين ترجمه از عيب و كاستى پيراسته بماند. از اين رو، پيشاپيش عذر تقصير مى طلبم و از خداى لطيف مى خواهم كه پاداش اين تلاش را، رضامندى شهيدان ارغوان جامه پسندد و ما را با اين رهتوشه به پويايى و پايايى در راه ايشان سرافراز سازد.
قم مقدّس: اَمرداد 1375 سيّد ابوالقاسم حسينى (ژرفا)