قریش به فکر انتقام مى‏ افتند

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

شکست قریش در جنگ بدر و کشته شدن و اسارت آن گروه زیاد از بزرگان ایشان،آنها را در اندوه زیادى فرو برد و شهر مکه عزاى عمومى گرفت و کمتر خانواده‏اى بود که یک یا چند نفرشان به دست مجاهدان اسلام به قتل نرسیده یا به اسارت آنها نرفته باشد،اما پس از چند روز تصمیم گرفتند از گریه و نوحه بر کشتگان خوددارى کنند و براى آزادى اسیران نیز اقدامى ننمایند و این بدان جهت بود که گفتند:اگر خبر گریه و زارى ما به گوش محمد و یاران او برسد موجب شماتت ما مى‏گردد و براى آزادى اسیران نیز اگر اقدام فورى شود سبب خواهد شد تا آنها در قبول فدیه و مبلغ آن سختگیرى کنند.شاید علت دیگر عمل قریش که به دستور سران و بزرگانى چون ابو سفیان حیله‏گر و کینه‏توز صادر شده بودـبه نظر نگارندهـآن بوده که فکر انتقام از دلها بیرون نرود و به اصطلاح عقده‏ها باز نگردد و از این عقده‏ها در فرصت دیگرى براى تجهیز لشکر و جنگ تازه‏اى علیه مسلمانان استفاده کنند.
اما طولى نکشید که در مورد آزاد کردن اسیران تصمیمشان عوض شد و قرار شد هر کس به هر ترتیبى مى‏تواند براى آزاد کردن اسیر خود اقدام کند و به دنبال آن رفت و آمد به مدینه شروع شد و چنانکه گفتیم اسیران آزاد شدند.
ولى در مورد خوددارى و جلوگیرى از گریه و عزادارى مدتى بر تصمیم خود باقى بودند.از داستانهاى جالبى که در تاریخ در این باره ذکر شده داستان اسود بن مطلب یکى از بزرگان قریش است که سه تن از پسرانش به نامهاى:زمعه،عقیل و حارث در جنگ کشته شده بودند و بى‏اختیار از دیدگانش اشک مى‏ریخت ولى به احترام تصمیم قریش صداى خود را به گریه و زارى بلند نمى‏کرد،تا آنکه شبى صداى گریه شنید و چون نابینا شده بود به غلامش گفت:برو نگاه کن ببین گریه آزاد شده تا اگر آزاد شده من هم در مرگ زمعه صدایم را به گریه بلند کنم که آتش داغ او در دلم شعله‏ور شده و مرا مى‏سوزاند!

غلام از خانه بیرون آمد و به دنبال آن صداى ناله روان شد و طولى نکشید که برگشته به اسود گفت:

زنى است که شترش را گم کرده و براى آن گریه مى‏کند.

اسود بن مطلب بى‏اختیار شده و اشعارى گفت که از آن جمله بود این چند بیت:

أ تبکى أن یضل لها بعیر
و یمنعها من النوم السهود
فلا تبکى على بکر و لکن‏
على بدر تقاصرت الجدود
على بدر سراة بنى هصیص‏
و مخزوم و رهط ابى الولید
و بکى ان بکیت على عقیل‏
و بکى حارثا اسد الاسود

و خلاصه ترجمه آن این است که گوید:آیا زنى براى آنکه شترى از او گم شده گریه مى‏کند و خواب از چشمانش رفته است؟اى زن بر شتر خود گریه مکن ولى بر کشتگان بدر...بر بزرگان قبیله بنى هصیص و بنى مخزوم و خانواده ابو ولید گریه کن،و اگر مى‏خواهى گریه کنى بر عقیل و حارث آن شیر شیران گریه کن...
و به هر صورت قریش کم کم به فکر انتقام از کشتگان خویش افتادند و به همین منظور روزى صفوان بن امیهـکه پدر و برادرش هر دو کشته شده بودندـبا عمیر بن وهب که خود در بدر حضور داشت و پسرش«وهب»به اسارت مسلمانان در آمده بود با هم در حجر اسماعیل نشسته بودند و بر کشتگان بدر تأسف مى‏خوردند و به یاد آنها آه سرد از دل مى‏کشیدند.