ساختمان مسجد مدینه(و فضیلتى از عمار)

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

مسلمانان دست به کار ساختن مسجد شدند،خود پیغمبر نیز مانند یک کارگر عادى کار مى‏کرد و سنگ و خاک به این طرف و آن طرف مى‏برد،مسلمانان دیگر نیز اعم از مهاجر و انصار مشتاقانه کار مى‏کردند و براى سرگرمى و رفع خستگى خود رجزهایى انشا کرده مى‏خواندند که از آن جمله این رجز است:
لئن قعدنا و النبى یعمل‏
لذاک منا العمل المضلل‏[اگر ما بنشینیم و پیامبر کار کند براستى که کار زشت و ناروایى انجام داده‏ایم.]دیگرى مى‏گفت:
لا عیش الا عیش الاخرة
اللهم ارحم الانصار و المهاجرة
[عیش و خوشى در زندگى نیست مگر در آخرت،خدایا انصار و مهاجرین را مورد رحمت خویش قرار ده.]

پیغمبر(ص)نیز همین رجز را مى‏خواند جز آنکه به صورت شعرى نمى‏خواند و مى‏گفت:
لا عیش الا عیش الآخرة
اللهم ارحم المهاجرین و الانصار

و در پاره‏اى از روایات نیز آمده است که على(ع)نیز این ارجوزه را مى‏خواند:
لا یستوى من یعمر المساجدا
یدأب فیه قائما و قاعدا
و من یرى عن الغبار حائدا

[هیچ گاه کسى که با کوشش و جدیت تمام در حال قیام و قعود به کار ساختمان مسجد مشغول است با کسى که روى خود را از خاک و غبار مى‏گرداند مساوى و برابر نیست.]گویند:عمار بن یاسر نیز این ارجوزه را از على(ع)یاد گرفته بود و مى‏خواند،عثمان بن عفان که گوشه‏اى نشسته و عصایى در دست داشت این ارجوزه را از عمار شنید و پیش خود خیال کرد عمار به او گوشه مى‏زند و منظورش از جمله آخر اوست،از این رو بر آشفته پیش آمد و گفت:اى پسر سمیه من شنیدم که چه گفتى و چنانکه گفتارت را ادامه دهى با این عصا بینى تو را خرد خواهم کرد.
پیغمبر(ص)که این سخن را از عثمان شنید غضبناک شده فرمود:
اینان را با عمار چه کار؟عمار آنها را به سوى بهشت مى‏خواند و آنها او را به طرف آتش دوزخ دعوت مى‏کنند،همانا عمار پوست میان دو چشم من است...
آن گاه فرمود:
از این پس اگر سخنى از آن مرد(یعنى عثمان)شنیدید به وى اعتنا نکرده و از او دورى کنید !