هجرت رسول خدا

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

ده نفر یا به نقلى پانزده نفر که هر یک یا دو نفر آنها از قبیله‏اى بودند شمشیرها و خنجرها را آماده کرده و به منظور کشتن پیامبر اسلام شبانه به پشت خانه رسول خدا(ص)آمدند و چون خواستند وارد خانه شوند،ابو لهب مانع شده گفت:
در این خانه زن و کودک خفته‏اند و من نمى‏گذارم شما شبانه با این وضع به خانه بریزید زیرا ترس آن هست که در گیر و دار حمله به اتاق و بستر محمد بچه یا زنى زیر دست و پا و یا شمشیرها کشته شود و این ننگ براى همیشه بر دامان ما بماند،باید شب را در اطراف خانه بمانیم و پاس دهیم و همین که صبح شد نقشه خود را عملى خواهیم کرد.
از آن سو جبرئیل بر پیغمبر نازل شد و توطئه مشرکین را در ضمن آیه«و اذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او یخرجوک و یمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین» (1) به اطلاع آن حضرت رسانید،رسول خدا(ص)که به گفته جمعى از مورخین خود را براى مهاجرت به یثرب از پیش آماده کرده و مقدمات کار را فراهم نموده بود تصمیم گرفت همان شب از مکه خارج شود،اما این کار خطرهایى را هم در پیش داشت که مقابله با آنها نیز پیش بینى شده بود.
زیرا با توجه به اینکه خانه‏هاى مکه در آن زمان عموما دیوارهاى بلند نداشته و مردم از خارج خانه مى‏توانستند رفت و آمد افراد خانه را زیر نظر بگیرند،رسول خدا(ص)باید مردى را به جاى خود در بستر بخواباند تا مشرکین نفهمند او در بستر مخصوص خود نیست و کار به تعویق نیفتد،البته انتخاب چنین فردى آسان نبود.زیرا این مرد باید شخصى فداکار و از جان گذشته و مؤمن و از نظر خلقیات و حرکات نیز همانند رسول خدا(ص)باشد و تمام خطرهاى این کار را بپذیرد.
پیغمبر به فرمان خدا،على(ع)را براى این کار انتخاب کرد و راستى هم کسى جز على(ع)نمى‏توانست این مأموریت خطیر را انجام دهد و تا این حد به خدا و پیغمبرش ایمان داشته و در این راه فداکار باشد.در روایات آمده که وقتى رسول خدا(ص)جریان را به على گزارش داد و به او فرمود :تو امشب باید در بستر من بخوابى تا من از شهر مکه خارج شوم تنها سؤالى که على(ع)از رسول خدا کرد این بود که پرسید:اگر من این کار را بکنم جان شما سالم مى‏ماند؟

رسول خدا(ص)فرمود:آرى.
على(ع)سخنى دیگر نگفت و لبخندى زدـکه کنایه از کمال رضایت او بودـو به دنبال انجام مأموریت رفت و دیگر از سرنوشت خود سؤالى نکرد که آیا من در چه وضعى قرار خواهم گرفت و بر سر من چه خواهد آمد.
و راستى این یکى از بزرگترین فضایل على(ع)است که مفسران اهل سنت نیز در کتابهاى خود ذکر کرده و بیشتر آنها گویند این آیه شریفه که خدا فرمود:«و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله» (2) درباره على(ع)و فداکارى او در آن شب نازل شده و غزالى و ثعلبى و دیگران نقل کرده‏اند که در آن شب خداى تعالى به جبرئیل و میکائیل وحى کرد که من میان شما دو تن ارتباط برادرى برقرار کردم و عمر یکى را درازتر از دیگرى قرار دادم کدام یک از شما حاضر است عمر خود را فداى عمر دیگرى کند؟هیچ یک از آن دو حاضر به این گذشت و فداکارى نشدند،خداى تعالى به آن دو وحى کرد:چرا مانند على بن ابیطالب نبودید که میان او و محمد برادرى برقرار کردم و على به جاى او در بسترش خوابید و جان خود را فداى محمد کرد،اکنون هر دو به زمین فرود آیید و او را از دشمن حفظ کنید،جبرئیل بالاى سر على آمد و میکائیل پایین پاى او و جبرئیل مى‏گفت:به‏به!اى على!تویى آنکس که خداوند به وجود تو به فرشتگان خویش مى‏بالد !آن گاه خداى عز و جل این آیه را نازل فرمود:

«و من الناس من یشرى...»تا به آخر. (3)

بارى رسول خدا(ص)به على فرمود:در بستر من بخواب و پارچه مخصوص مراـکه یک برد سبز بودـبر سر بکش.
على(ع)مأموریت دیگرى هم پیدا کرد که خود فضیلت بزرگ دیگرى براى او محسوب مى‏شود و آن رد ودایع و امانتهایى بود که مردم مکه نزد رسول خدا(ص)به امانت گذارده بودند و امیر المؤمنین(ع)مأمور شد سه روز در مکه بماند تا آن امانتها را به صاحبانش بازگردانده و سپس چند تن از زنان را هم که در مکه بودند و از نزدیکان آن حضرت و رسول خدا(ص)بودند با خود به یثرب منتقل کند.
موضوع دیگرى را که پیغمبر خدا پیش بینى کرد،مسیرى بود که براى رفتن به یثرب انتخاب نمود،زیرا بخوبى معلوم بود که چون مشرکین از خروج آن حضرت مطلع شوند با تمام قوایى که در اختیار دارند در صدد تعقیب و دستگیرى آن حضرت برمى‏آیند و رسول خدا(ص)باید راهى را انتخاب کند و به ترتیبى خارج شود که دشمنان نتوانند او را پیدا کرده و به مکه بازگردانند.
براى این منظور هم شبى که از مکه خارج شد به جاى آنکه راه معمولى یثرب را در پیش گیرد و اساسا به سمت شمال غربى مکه و ناحیه یثرب برود،راه جنوب غربى را در پیش گرفت و خود را به غار معروف به«غار ثور»رسانید و سه روز در آن غار ماند آن گاه به سوى مدینه حرکت کرد.
در این میان ابو بکر نیز از ماجرا مطلع شد و خود را به پیغمبر رساند و با آن حضرت وارد غار شد (4) و یا به گفته دسته‏اى از مورخین رسول خدا(ص)همان شب او را ازماجرا مطلع کرده به همراه خود به غار برد.
ابن هشام مى‏نویسد:ساعتى که رسول خدا(ص)خواست تصمیم خود را در هجرت از مکه عملى سازد به خانه ابو بکر آمد و او را برداشته از در کوچکى که در پشت خانه ابو بکر بود،به سوى غار ثور حرکت کردند غار مزبور در کوهى در قسمت جنوبى مکه قرار داشت،شب هنگام بدانجا رسیدند و هر دو وارد غار شدند.
ابو بکر به فرزندش عبد الله دستور داد در مکه بماند و اخبار مکه و قریش را هر شب به اطلاع او در همان غار برساند و از آن سو غلام خود عامر بن فهیره را مأمور کرد تا گوسفندان او را به عنوان چرانیدن به آن حدود ببرد و شب هنگام آنها را به در غار سوق دهد تا بتوانند از شیر و یا احیانا از گوشت آنها در صورت امکان استفاده کنند،و براى اینکه رد پاى عبد الله بن ابى بکر هم که شبها به غار مى‏ آمد از بین برود و اثر پایى از او به جاى نماند عامر بن فهیره هر روز صبح گوسفندان را از همان راهى که عبد الله آمده بود و در همان مسیر به چرا مى‏برد.
ولى با تمام این احوال جریانات بعدى نشان داد آن ایمانى را که على(ع)نسبت به رسول خدا (ص)و آینده درخشان او داشت ابو بکر داراى آن ایمان نبود و هنگامى که از درون غار چشمش به مشرکین قریش افتاد که در تعقیب آنان به در غار آمده بودند اضطراب و اندوه او را فرا گرفت تا جایى که مطابق آیه کریمه قرآنى رسول خدا(ص)بدو گفت:«لا تحزن ان الله معنا.. .»ـاندوهگین مباش که خدا با ماست!
و با مقایسه این آیه با آیه«و من الناس من یشرى نفسه...»صدق گفتار ما بخوبى روشن مى‏شود .و به هر صورت هنگامى که قریش در اطراف خانه نشسته و خود را براى قتل آن حضرت آماده مى‏کردند،رسول خدا(ص)نیز در میان تاریکى از خانه خارج شد و شروع کرد به خواندن سوره یسن تا آیه«و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فأغشیناهم فهم لا یبصرون»آن گاه مشتى خاک برداشته و بر سر آنها پاشیده و رفت.
در این وقت شخصى از آنجا گذشت و از آنها پرسید:آیا اینجا منتظر چه هستید؟گفتند:منتظر محمد!
گفت:خداوند ناامید و ناکامتان کرد به خدا محمد رفت و بر سر همه شما خاک ریخت،مشرکین بلند شده از دیوار سر کشیدند و چون بستر آن حضرت را به حال خود دیدند با هم گفتند:نه !این محمد است که در جاى خود خفته و این هم برد مخصوص او است و دیگرى جز او نیست!

- پینوشتها -

1.سوره انفال،آیه .30
2.سوره بقره،آیه .207
3.براى اطلاع کافى از کتابهاى بسیارى از اهل سنت که این حدیث و شأن نزول آیه را درباره على(ع)ذکر کرده‏اند به کتاب شریف احقاق الحق،(چاپ جدید)،ج 3،صص 44ـ24،مراجعه شود.و ما ان شاء الله تعالى در تاریخ زندگانى امیر المؤمنین(ع)توضیح بیشترى در این باره براى شما خواهیم داد.
4.احمد بن حنبل یکى از امامان اهل سنت در کتاب مسند خود(ج 1،ص 331)داستان را همین گونه نقل کرده که مى‏گوید:على به جاى پیغمبر(ص)خوابید در این وقت ابو بکر به خانه رسول خدا (ص)آمد و خیال کرد پیغمبر است که خوابیده از این رو صدا زد:یا نبى الله،اى پیغمبر خداـعلى (ع)فرمود:پیغمبر خدا اینجا نیست و به سوى«بئر میمون»ـچاه میمونـرفت..و به دنبال آن ابو بکر خود را به رسول خدا(ص)رسانید و وارد غار گردید.
و طبرىـیکى از بزرگترین مورخان ایشانـنیز داستان را به همین گونه(در ج 2،ص 100)با اضافاتى نقل کرده گوید:هنگامى که ابو بکر بالاى بستر آمد و على(ع)بدو فرمود:پیغمبر رفت.ابو بکر با سرعت بدان سمت که رسول خدا(ص)رفته بود به راه افتاد و هنگامى که پیغمبر(ص)صداى پاى او را شنید دانست شخصى در تعقیب او مى‏آید در آن تاریکى گمان کرد یکى از مشرکین است از این رو پیغمبر نیز به سرعت خود افزود و همین کار او سبب شد تا بند پیشین نعلین آن حضرت پاره شود و انگشت ابهام پاى حضرت به سنگى خورد و شکافت و خون زیادى از آن رفت و با این حال رسول خدا(ص)از ترس شخصى که او را دنبال مى‏کرد پیوسته بر سرعت رفتن خود مى‏افزود تا آنجا که ابو بکر فریاد زد و رسول خدا(ص)او را شناخت و ایستاد تا ابو بکر نزدیک شد و با یکدیگر به غار رفتند،و از پاى پیغمبر همچنان خون مى‏رفت...و سیوطى نیز در در المنثور چند حدیث به همین مضمون نقل مى‏کند.نگارنده گوید:قراینى هم در دست هست که رسول خدا(ص)او را از حرکت خود مطلع نساخته بود و خواننده محترم وقتى عمل على را با عمل ابو بکر مقایسه کند تفاوت دو عمل را خواهد دانست و بزرگترین فضیلتى را که اهل سنت دلیل بر خلافت ابو بکر و فضیلت او گرفته‏ اند به اساس آن پى خواهد برد!.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page