معراج

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)

داستان معراج رسول خدا(ص)در یک شب از مکه معظمه به مسجد الاقصى و از آنجا به آسمانها و بازگشت به مکه در قرآن کریم در دو سوره به نحو اجمال ذکر شده،یکى در سوره«اسراء»و دیگرى در سوره مبارکه«نجم»،و تأویلاتى که از برخى چون حسن بصرى،عایشه و معاویه نقل شده مخالف ظاهر آیات کریمه قرآنى و صریح روایات متواتره‏اى است که در کتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنت نقل شده است و هیچ گونه اعتبارى براى ما ندارد (23) ،و ایرادهاى عقلى دیگرى را هم که برخى کرده‏اند در پایان داستان پاسخ خواهیم داد،ان شاء الله.اما در کیفیت معراج و اینکه چند بار بوده و آن نقطه‏اى که رسول خدا(ص)از آنجا به سوى مسجد الاقصى حرکت کرد و بدانجا بازگشت آیا خانه ام هانى بوده یا مسجد الحرام و سایر جزئیات آن اختلافى در روایات دیده مى‏شود که ما به خواست خداوند در ضمن نقل داستان به پاره‏اى از آن اختلافات اشاره خواهیم کرد و آنچه مشهور است آنکه این سیر شبانه با این خصوصیات در سالهاى آخر توقف آن حضرت در شهر مکه اتفاق افتاد،اما آیا قبل از فوت ابیطالب بوده و یا بعد از آن و یا در چه شبى از شبهاى سال بوده،باز هم نقل متواترى نیست و در چند حدیث آن شب را شب هفدهم ربیع الاول و یا شب بیست و هفتم رجب ذکر کرده و در نقلى هم شب هفدهم رمضان و شب بیست و یکم آن ماه نوشته‏اند.
و معروف آن است که رسول خدا(ص)در آن شب در خانه ام هانى دختر ابیطالب بود و از آنجا به معراج رفت و مجموع مدتى که آن حضرت به سرزمین بیت المقدس و مسجد اقصى و آسمانها رفت و بازگشت از یک شب بیشتر طول نکشید به طورى که صبح آن شب را در همان خانه بود و در تفسیر عیاشى است که امام صادق(ع)فرمود:رسول خدا(ص)نماز عشاء و نماز صبح را در مکه خواند،یعنى اسراء و معراج در این فاصله اتفاق افتاد و در روایات به اختلاف عبارت از رسول خدا(ص)و ائمه‏معصومین روایت شده که فرمودند:
جبرئیل در آن شب بر آن حضرت نازل شد و مرکبى را که نامش«براق» (24) بود براى او آورد و رسول خدا(ص)بر آن سوار شده و به سوى بیت المقدس حرکت کرد و در راه در چند نقطه ایستاد و نماز گزارد،یکى در مدینه و هجرتگاهى که سالهاى بعد رسولخدا(ص)بدانجا هجرت فرمود،یکى هم مسجد کوفه،دیگر در طور سینا و بیت اللحمـزادگاه حضرت عیسى(ع)ـو سپس وارد مسجد اقصى شد و در آنجا نماز گزارده و از آنجا به آسمان رفت.
و بر طبق روایاتى که صدوق(ره)و دیگران نقل کرده‏اند از جمله جاهایى را که آن حضرت در هنگام سیر بر بالاى زمین مشاهده فرمود سرزمین قم بود که به صورت بقعه‏اى مى‏درخشید و جون از جبرئیل نام آن نقطه را پرسید پاسخ داد:اینجا سرزمین قم است که بندگان مؤمن و شیعیان اهل بیت تو در اینجا گرد مى‏آیند و انتظار فرج دارند و سختیها و اندوهها بر آنها وارد خواهد شد.
و نیز در روایات آمده که در آن شب دنیا به صورت زنى زیبا و آرایش کرده خود را بر آن حضرت عرضه کرد ولى رسول خدا(ص)بدو توجهى نکرده از وى در گذشت.
سپس به آسمان دنیا صعود کرد و در آنجا آدم ابو البشر را دید،آن گاه فرشتگان دسته دسته به استقبال آمده و با روى خندان بر آن حضرت سلام کرده و تهنیت و تبریک گفتند،و بر طبق روایتى که على بن ابراهیم در تفسیر خود از امام صادق(ع)روایت کرده رسول خدا(ص)فرمود :فرشته‏اى را در آنجا دیدم که بزرگتر از او ندیده بودم و(بر خلاف دیگران)چهره‏اى درهم و خشمناک داشت و مانند دیگران تبریک گفت و خنده بر لب نداشت و چون نامش را از جبرئیل پرسیدم گفت:این مالک،خازن دوزخ است و هرگز نخندیده است و پیوسته خشمش بر دشمنان خدا و گنهکاران افزوده مى‏شود بر او سلام کردم و پس از اینکه جواب سلام مرا داد از جبرئیل خواستم دستور دهد تا دوزخ را به من نشان دهد و چون سرپوش را برداشت لهیبى از آن برخاست که فضا را فرا گرفت و من گمان کردم ما را فرا خواهد گرفت،پس از وى خواستم آن را به حال خود برگرداند. (25)
و بر طبق همین روایت در آن جا ملک الموت را نیز مشاهده کرد که لوحى از نور در دست او بود و پس از گفتگویى که با آن حضرت داشت عرض کرد:همگى دنیا در دست من همچون درهم(و سکه‏اى)است که در دست مردى باشد و آن را پشت و رو کند،و هیچ خانه‏اى نیست جز آنکه من در هر روز پنج بار بدان سرکشى مى‏کنم و چون بر مرده‏اى گریه مى‏کنند بدانها مى‏گویم:گریه نکنید که من باز هم پیش شما خواهم آمد و پس از آن نیز بارها مى‏آیم تا آنکه یکى از شما باقى نماند،در اینجا بود که رسول خدا(ص)فرمود:براستى که مرگ بالاترین مصیبت و سخت‏ترین حادثه است و جبرئیل در پاسخ گفت:حوادث پس از مرگ سخت‏تر از آن است.
و سپس فرمود:
و از آنجا به گروهى گذشتم که پیش روى آنها ظرفهایى از گوشت پاک و گوشت ناپاک بود و آنها ناپاک را مى‏خوردند و پاک را مى‏گذاردند،از جبرئیل پرسیدم:اینها کیان‏اند؟گفت:افرادى از امت تو هستند که مال حرام مى‏خورند و مال حلال را وامى‏گذارند،و مردمى را دیدم که لبانى چون لبان شتران داشتند و گوشتهاى پهلوشان را چیده و در دهانشان مى‏گذاردند،پرسیدم :اینها کیان‏اند؟گفت:اینها کسانى هستند که از مردمان عیبجویى مى‏کنند،مردمان دیگرى را دیدم که سرشان را به سنگ مى‏کوفتند و چون حال آنها را پرسیدم پاسخ داد:اینان کسانى هستند که نماز شامگاه و عشاء را نمى‏خواندند و مى‏خفتند.مردمى را دیدم که آتش در دهانشان مى‏ریختند و از نشیمنگاهشان بیرون مى‏آمد و چون وضع آنها پرسیدم،گفت:اینان کسانى هستندکه اموال یتیمان را به ستم مى‏خورند،گروهى را دیدم که شکمهاى بزرگى داشتند و نمى‏توانستند از جا برخیزند گفتم:اى جبرئیل اینها کیان‏اند؟گفت:کسانى هستند که ربا مى‏خورند،زنانى را دیدم که بر پستان آویزانند،پرسیدم:اینها چه زنانى هستند؟
گفت:زنان زناکارى هستند که فرزندان دیگران را به شوهران خود منسوب مى‏دارند و سپس به فرشتگانى برخوردم که تمام اجزاى بدنشان تسبیح خدا مى‏کرد. (26)
و از آنجا به آسمان دوم رفتیم و در آنجا دو مرد را شبیه به یکدیگر دیدم و از جبرئیل پرسیدم:اینان کیان‏اند؟گفت:هر دو پسر خاله یکدیگر یحیى و عیسى(ع)هستند،بر آنها سلام کردم و پاسخ داده تهنیت ورود به من گفتند و فرشتگان زیادى راکه به تسبیح پروردگار مشغول بودند در آنجا مشاهده کردم.
و از آنجا به آسمان سوم بالا رفتیم و در آنجا مرد زیبایى را دیدم که زیبایى او نسبت به دیگران همچون ماه شب چهارده نسبت به ستارگان بود و چون نامش را پرسیدم جبرئیل گفت :این برادرت یوسف است،بر او سلام کردم و پاسخ داده و تهنیت و تبریک گفت و فرشتگان بسیارى را نیز در آنجا دیدم.
از آنجا به آسمان چهارم بالا رفتیم و مردى را دیدم و چون از جبرئیل پرسیدم گفت:او ادریس است که خدا وى را به اینجا آورده،بر او سلام کردم پاسخ داد و براى من آمرزش خواست و فرشتگان بسیارى را مانند آسمانهاى پیشین مشاهده کردم و همگى براى من و امت من مژده خیر دادند.
سپس به آسمان پنجم رفتیم و در آنجا مردى را به سن کهولت دیدم که دورش را گروهى از امتش گرفته بودند و چون پرسیدم کیست؟جبرئیل گفت:هارون بن عمران است،بر او سلام کرده و پاسخ داد و فرشتگان بسیارى را مانند آسمانهاى دیگر مشاهده کردم.
آن گاه به آسمان ششم بالا رفتیم و در آنجا مردى گندمگون و بلند قامت را دیدم که مى‏گفت :بنى اسرائیل پندارند من گرامى‏ترین فرزندان آدم در پیشگاه خدا هستم ولى این مرد از من نزد خدا گرامى‏تر است و چون از جبرئیل پرسیدم:کیست؟گفت:برادرت موسى بن عمران است،بر او سلام کردم جواب داد و همانند آسمانهاى دیگر فرشتگان بسیارى را در حال خشوع دیدم.
سپس به آسمان هفتم رفتیم و در آنجا به فرشته‏اى برخورد نکردم جز آنکه گفت:اى محمد حجامت کن و به امت خود نیز سفارش حجامت را بکن و در آنجا مردى را که موى سر و صورتش سیاه و سفید بود و روى تختى نشسته بود دیدم و جبرئیل گفت،او پدرت ابراهیم است،بر او سلام کرده جواب داد و تهنیت و تبریک گفت،و مانند فرشتگانى را که در آسمانهاى پیشین دیده بودم در آنجا دیدم،و سپس دریاهایى از نور که از درخشندگى چشم را خیره مى‏کرد و دریاهایى از ظلمت و تاریکى و دریاهایى از برف و یخ لرزان دیدم و چون بیمناک شدم جبرئیل گفت:این قسمتى ازمخلوقات خداست.
و در حدیثى است که فرمود:چون به حجابهاى نور رسیدم جبرئیل از حرکت ایستاد و به من گفت :برو!
در حدیث دیگرى فرمود:از آنجا به«سدرة المنتهى»رسیدم و در آنجا جبرئیل ایستاد و مرا تنها گذارده گفت:برو!گفتم:اى جبرئیل در چنین جایى مرا تنها مى‏گذارى و از من مفارقت مى‏کنى؟گفت :اى محمد اینجا آخرین نقطه‏اى است که صعود به آن را خداى عز و جل براى من مقرر فرموده و اگر از اینجا بالاتر آیم پر و بالم مى‏سوزد، (27) آن گاه با من وداع کرده و من پیش رفتم تا آن گاه که در دریاى نور افتادم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت به نور وارد مى‏کرد تا جایى که خداى تعالى مى‏خواست مرا متوقف کند و نگهدارد آن گاه مرا مخاطب ساخته با من سخنانى گفت.
و در اینکه آن سخنانى که خدا به آن حضرت وحى کرده چه بوده است در روایات به طور مختلف نقل شده و قرآن کریم به طور اجمال و سربسته مى‏گوید:
«فأوحى الى عبده ما أوحى»
[پس وحى کرد به بنده‏اش آنچه را وحى کرد]
و از این رو برخى گفته‏اند:مصلحت نیست در این باره بحث شود زیرا اگر مصلحت بود خداى تعالى خود مى‏فرمود،و بعضى هم گفته‏اند:اگر روایت و دلیل معتبرى از معصوم وارد شد و آن را نقل کرد،مانعى در اظهار و نقل آن نیست.
و در تفسیر على بن ابراهیم آمده که آن وحى مربوط به مسئله جانشینى و خلافت على بن ابیطالب (ع)و ذکر برخى از فضایل آن حضرت بوده،و در حدیث دیگر است که آن وحى سه چیز بود:1.وجوب نماز 2.خواتیم سوره بقره 3.آمرزش گناهان ازجانب خداى تعالى غیر از شرک.در حدیث کتاب بصائر است که خداوند نامهاى بهشتیان و دوزخیان را به او وحى فرمود.
و به هر صورت رسول خدا(ص)فرمود:پس از اتمام مناجات با خداى تعالى بازگشتیم و از همان دریاهاى نور و ظلمت گذشته در«سدرة المنتهى»به جبرئیل رسیدم و به همراه او بازگشتیم.
 
- پینوشتها -

23.و جالب اینجاست که برخى از نویسندگان معاصر معراج رسول خدا(ص)را به وحدت وجودى که در کلام پاره‏اى از عرفا و متصوفه دیده مى‏شود تطبیق و تأویل کرده که از عدم اعتقاد به معجزه و امثال اینها سرچشمه مى‏گیرد.
24.در توصیف«براق»در چند حدیث آمده که فرمود:از الاغ بزرگتر و از قاطر کوچکتر بود،داراى دو بال بود و هر گام که بر مى‏داشت تا جایى را که چشم مى‏دید مى‏پیمود،ابن هشام در سیره گفته:براق همان مرکبى بود که پیغمبران پیش از آن حضرت نیز بر آن سوار شده بودند.و در حدیثى است که فرمود:صورتى چون صورت آدمى و یالى مانند یال اسب داشت،و پاهایش مانند پاى شتر بود.و برخى از نویسندگان روز هم در صدد توجیه و تأویل بر آمده و«براق»را از ماده برق گرفته و گفته‏اند:سرعت این مرکب همانند سرعت برق و نور بوده است.
25.و در حدیثى که صدوق(ره)از امام باقر(ع)نقل کرده رسول خدا(ص)را از آن پس تا روزى که از دنیا رفت کسى خندان ندید.
26.صدوق(ره)در کتاب عیون به سند خود از امیر المؤمنین(ع)روایت کرده که فرمود:من و فاطمه نزد پیغمبر(ص)رفتیم و او را دیدم که به سختى مى‏گریست و چون سبب پرسیدم فرمود شبى که به آسمانها رفتم زنانى از امت خود را در عذاب سختى دیدم و گریه‏ام براى سختى عذاب آنهاست .زنى را به موى سرش آویزان دیدم که مغز سرش جوش آمده بود،زنى را به زبان آویزان دیدم که از حمیم(آب جوشان)جهنم در حلق او مى‏ریختند،زنى را به پستانهایش آویزان دیدم،زنى را دیدم که گوشت تنش را مى‏خورد و آتش از زیر او فروزان بود،زنى را دیدم که پاهایش را به دستهایش بسته بودند و مارها و عقربها بر سرش ریخته بودند،زنى را کور و کر و گنگ در تابوتى از آتش مشاهده کردم که مخ سرش از بینى او خارج مى‏شد و بدنش را خوره و پیسى فرا گرفته بود،زنى را به پاهایش آویزان در تنورى از آتش دیدم،زنى را دیدم که گوشت تنش را از پایین تا بالا به مقراض آتشین مى‏بریدند،زنى را دیدم که صورت و دستهایش سوخته بود و امعاء خود را مى‏خورد،زنى را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ و به هزار هزار نوع عذاب گرفتار بود و زنى را به صورت سگ دیدم که آتش از پایین در شکمش مى‏ریختند و از دهانش بیرون مى‏آمد و فرشتگان با گرزهاى آهنین به سر و بدنشان مى‏کوفتند.
فاطمه که این سخن را از پدر شنید پرسید:پدرجان آنها چه عمل و رفتارى داشتند که خداوند چنین عذابى برایشان مقرر داشته بود؟فرمود:دخترم!اما آن زنى که به موى سر آویزان شده بود زنى بود که موى سر خود را از مردان نامحرم نمى‏پوشانید،اما آنکه به زبان آویزان بود زنى بود که با زبان شوهر خود را مى‏آزرد،آنکه به پستان آویزان بود زنى بود که از شوهر خود در بستر اطاعت نمى‏کرد،زنى که به پاها آویزان بود زنى بود که بى اجازه شوهر از خانه بیرون مى‏رفت،اما آنکه گوشت بدنش را مى‏خورد آن زنى بود که بدن خود را براى مردم آرایش مى‏کرد،اما زنى که دستهایش را به پاها بسته بودند و مار و عقربها بر او مسلط گشته زنى بود که به طهارت بدن و لباس خود اهمیت نداده و براى جنابت و حیض غسل نمى‏کرد و نظافت نداشت و نسبت به نماز خود بى‏اهمیت بود،اما آنکه کور و کر و گنگ بود آن زنى بود که از زنا فرزنددار شده و آن را به گردن شوهرش مى‏انداخت،آنکه گوشت تنش را به مقراض مى‏بریدند آن زنى بود که خود را در معرض مردان قرار مى‏داد،آنکه صورت و بدنش سوخته و از امعاء خود مى‏خورد زنى بود که وسایل زنا براى دیگران فراهم مى‏کرد.آنکه سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود زن سخن چین دروغگو بود و آنکه صورتش صورت سگ بود و آتش در دلش مى‏ریختند زنان خواننده و نوازنده بودند...و سپس به دنبال آن فرمود:
واى به حال زنى که شوهر خود را به خشم آورد و خوشا به حال زنى که شوهر از او راضى باشد .
27.سعدى در این باره گوید:
چنان گرم در تیه قربت براند
که در سدرة جبریل از او باز ماند
بدو گفت:سالار بیت الحرام‏
که اى حامل وحى برتر خرام‏
چو در دوستى مخلصم یافتى‏
عنانم ز صحبت چرا تافتى‏
بگفتا فراتر مجالم نماند
بماندم که نیروى بالم نماند
اگر یک سر موى برتر پرم‏
فروغ تجلى بسوزد پرم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page