تعهد نامه قریش در قطع رابطه با بنى هاشم«صحیفه ملعونه»

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

مشرکین قریش که براى جلوگیرى از گسترش دین اسلام و تعالیم رسول خدا(ص)به تنگ آمده بودند و به هر وسیله‏اى متشبث شده و چنگ مى‏زدند نتیجه‏ اى عایدشان نمى‏شد،این بار نقشه تازه و خطرناکى کشیدند و پس از انجمنها و مشورتهایى که کردند تصمیم به عقد قراردادى همه جانبه براى قطع رابطه و محاصره بنى هاشم و نوشتن تعهدنامه‏ اى در این باره گرفتند و این تصمیم را عملى کرده و به تعبیر روایات«صحیفه ملعونه»و قرارداد ظالمانه‏اى را تنظیم کرده و چهل نفر از بزرگان قریش و بر طبق نقلى هشتاد نفر از آنها پاى آن را امضا کردند.
مندرجات و مفاد آن تعهد نامه که شاید مرکب از چند ماده بوده در جملات زیر خلاصه مى‏شد :
امضا کنندگان زیر متعهد مى‏شوند که از این پس هر گونه معامله و داد و ستدى را با بنى هاشم و فرزندان مطلب قطع کنند.
به آنها زن ندهند و از آنها زن نگیرند.
چیزى به آنها نفروشند و چیزى از ایشان نخرند.
هیچ گونه پیمانى با آنها نبندند و در هیچ پیش آمدى از ایشان دفاع نکنند.و در هیچ کارى با ایشان مجلس و انجمنى نداشته باشند.
تا هنگامى که بنى هاشم محمد را براى کشتن به قریش نسپارند و یا به طور پنهانى یا آشکار محمد را نکشند پایبند عمل به این قرارداد باشند.
این تعهد نامه ننگین و ضد انسانى به امضا رسید و براى آنکه کسى نتواند تخلف کند و همگى مقید به اجراى آن باشند آن را در خانه کعبه آویختند و از آن پس آن رابه مرحله اجرا درآوردند .
نویسنده آن مردى بود به نام منصور بن عکرمه و برخى هم نضر بن حارث را به جاى او ذکر کرده‏ اند که پیغمبر(ص)درباره‏ اش نفرین کرد و در اثر نفرین آن حضرت انگشتانش از کار افتاد و فلج گردید.
ابو طالب که از ماجرا مطلع شد بنى هاشم را گرد آورد و از آنها خواست تا در برابر مشرکان از رسول خدا(ص)دفاع کنند و وظیفه خطیر خود را از نظر عشیره و فامیل در آن موقعیت حساس انجام دهند و افراد قبیله نیز همگى سخن ابو طالب را پذیرفتند،تنها ابو لهب بود که مانند گذشته سخن ابو طالب را نپذیرفت و در سلک مشرکین قریش رفته و به دشمنى خویش با رسول خدا (ص)و بنى هاشم ادامه داد.
ابو طالب که دید بنى هاشم با این ترتیب نمى‏توانند در خود شهر مکه زندگى را به سر برند آنها را به دره‏اى در قسمت شمالى شهر که متعلق به او بودـو به شعب ابى طالب موسوم بودـبرده،و جوانان بنى هاشم و بخصوص فرزندانش على،طالب و عقیل را مأمور کرد که شدیدا از پیغمبر اسلام نگهبانى و حراست کنند و به همین منظور گاهى در یک شب چند بار بالاى سر رسول خدا (ص)مى‏ آمد و او را از بستر بلند کرده و دیگرى را جاى او مى‏خوابانید و آن حضرت را به جاى امنترى منتقل مى‏کرد و پیوسته مراقب بود تا مبادا گزندى به آن حضرت برسد و براستى قلم عاجز است که فداکارى ابو طالب را در آن مدت که حدود سه سال طول کشید بیان کند و رنجى را که آن بزرگوار در دفاع از وجود مقدس رسول خدا(ص)متحمل شد روى صفحات کتاب منعکس سازد.
مشرکین قریش گذشته از اینکه خودشان داد و ستد و معامله‏اى با بنى هاشم نمى‏کردند از دیگران نیز که مى‏خواستند چیزى به آنها بفروشند و یا آذوقه‏ اى براى ایشان ببرند جلوگیرى مى‏کردند و حتى دیده ‏بانانى را گماشته بودند که مبادا کسى براى آنها خوراکى و آذوقه ببرد و در موسم حج و فصل‏هاى دیگرى هم که معمولا افراد براى خرید و فروش آذوقه از خارج به مکه مى‏آمدند آنها را نیز به هر ترتیبى بود تا جایى که مى‏توانستند از داد و ستد با ایشان ممانعت مى‏کردند،مثل اینکه متعهد مى‏شدند اجناس آنها را به چند برابر قیمتى که بنى هاشم خریدارى مى‏کنند از ایشان خریدارى کنند و یا آنها را به غارت اموال تهدید مى‏کردند و امثال اینها.
براى مقابله با این محاصره اقتصادى،خدیجه آن همه ثروتى را که داشت همه را در همان سالها خرج کرد و خود ابو طالب نیز تمام دارایى خود را داد،و خدا مى‏داند که بر بنى هاشم در آن چند سال چه گذشت و زندگى را چگونه به سر بردند.
البته در میان قریش مردمانى هم بودند که از اول زیر بار آن تعهد ستمگرانه نرفتند مانند مطعم بن عدىـکه گویند حاضر به امضاء آن نشدـو یا افرادى هم بودند که به واسطه پیوند خویشاوندى با بنى هاشم یا خدیجه،مخفیانه گاهگاهى خواروبار و یا آرد و غذایى آن هم در دل شب و دور از چشم دیده‏بانان قریش به شعب مى‏رساندند،اما وضع به طور عموم بسیار رقتبار و دشوار مى‏گذشت،چه شبهاى بسیارى شد که همگى گرسنه خوابیدند،و چه اوقات زیادى که در اثر نداشتن لباس و پوشش برخى از خیمه و چادر بیرون نمى‏ آمدند.
در پاره‏اى از تواریخ آمده که گاه مى‏شد صداى«الجوع»و فریاد گرسنگى بچه‏ها و کودکان که از میان شعب بلند مى‏شد به گوش قریش و مردم مکه مى‏رسید.
از کسانى که در آن مدت به طور مخفیانه آذوقه براى بنى هاشم مى‏آورد حکیم بن حزام برادرزاده خدیجه بود،که روزى ابو جهل او را مشاهده کرد و دید غلامش را برداشته و مقدارى گندم براى عمه‏اش خدیجه مى‏برد،ابو جهل بدو آویخت و گفت:آیا براى بنى هاشم آذوقه مى‏برى؟به خدا دست از تو برنمى‏دارم تا در مکه رسوایت کنم.
ابو البخترى(برادر ابو جهل)سر رسید و به ابو جهل گفت:چه شده؟گفت:این مرد براى بنى هاشم آذوقه برده است!ابو البخترى گفت:این آذوقه‏اى است که از عمه‏اش خدیجه پیش او امانت بوده و اکنون براى صاحب آن مى‏برد،آیا ممانعت مى‏کنى که کسى مال خدیجه را برایش ببرد؟او را رها کن،ابو جهل دست برنداشت و همچنان ممانعت مى‏کرد.
سرانجام کار به زد و خورد کشید و ابو البخترى استخوان فک شترى را که در آنجاافتاد بود برداشت،چنان بر سر ابو جهل کوفت که سرش شکست و بشدت او را مجروح ساخت و آنچه در این میان براى ابو جهل دشوار و ناگوار بود این بود که مى‏ترسید این خبر به گوش بنى هاشم برسد و موجب دلگرمى و شماتت آنها از وى گردد و از اینرو ماجرا را به همانجا پایان داد و سر و صدا را کوتاه کرد ولى با این حال حمزة بن عبد المطلب آن منظره را از دور مشاهده کرد و خبر آن را به اطلاع رسول خدا(ص)و دیگران رسانید.
از جمله ابو العاص بن ربیع،داماد آن حضرت و شوهر زینب دختر رسول خدا(ص)بود که هرگاه مى‏توانست قدرى آذوقه تهیه مى‏کرد و آن را بر شترى بار کرده شب هنگام به کنار دره و شعب ابى طالب مى‏آورد سپس مهارش را به گردنش انداخته او را به میان دره رها مى‏کرد و فریادى مى‏زد که بنى هاشم از ورود شتر به دره با خبر گردند،و رسول خدا(ص)بعدها که سخن از ابو العاص به میان مى‏آمد این مهر و محبت او را یادآورى مى‏کرد و مى‏فرمود:حق دامادى را نسبت به ما در آن وقت انجام داد.
در این چند سال فقط در دو فصل بود که بنى هاشم و بخصوص رسول خدا(ص)نسبتا آزادى پیدا مى‏کردند تا از شعب ابى طالب بیرون آمده و با مردم تماس بگیرند و اوقات دیگر را بیشتر در همان دره به سر مى‏بردند.
این دو فصل یکى ماه ذى حجه و دیگرى ماه رجب بود که در ماه ذى حجه قبایل اطراف و مردم جزیرة العرب براى انجام مراسم حج به مکه مى‏آمدند و در ماه رجب نیز براى عمره به مکه رو مى‏آوردند،رسول خدا(ص)نیز براى تبلیغ دین مقدس اسلام و انجام مأموریت الهى خویش در این دو موسم حداکثر استفاده را مى‏کرد و چه در منى و عرفات،و چه در شهر مکه و کوچه و بازار نزد بزرگان قبایل و مردمى که از اطراف به مکه آمده بودند مى‏رفت و دین خود را بر آنها عرضه مى‏کرد و آنها را به اسلام دعوت مى‏نمود،ولى بیشتر اوقات به دنبال رسول خدا(ص)پیرمردى را که گونه‏اى سرخ فام داشت مشاهده مى‏کردند که به آنها مى‏گفت:گول سخنان اورا نخورید که او برادرزاده من است و مردى دروغگو و ساحر است.این پیرمرد دور از سعادت کسى جز همان ابو لهب عموى رسول خدا(ص)نبود.
و همین سخنان ابو لهب مانع بزرگى براى پذیرفتن سخنان رسول خدا(ص)از جانب مردم مى‏گردید و به هم مى‏گفتند:این مرد عموى اوست و به وضع او آشناتر است و او را بهتر مى‏شناسد چنانکه پیش از این نیز ذکر شد.
بارى سه سال یا چهار سال بنا بر اختلاف تواریخ وضع به همین منوال گذشت و هر چه طول مى‏کشید کار بر بنى هاشم سخت‏ تر مى‏شد و بیشتر در فشار زندگى و دشواریهاى ناشى از آن قرار مى‏گرفتند،و در این میان فشار روحى ابو طالب و رسول خدا(ص)از همه بیشتر بود.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page