مهاجران در حبشه سکونت کرده و دور از آن همه آزار و شکنجهاى که در مکه به جرم پذیرفتن حق و ایمان به خدا و پیغمبر او مىدیدند زندگى آرام و بى سر و صدایى را در محیطى امن شروع کردند،اگر چه هجرت از وطن مألوف و دست کشیدن از خانه و زندگى و کسب و کار براى آنها دشوار و سخت بود ولى در برابر آن همه آزار و شکنجه و ناسزا و تمسخر و محرومیتهاى دیگرى که در مکه داشتند این سختیها به حساب نمىآمد تا چه رسد که آنها را غمناک و متأثر سازد.
از آن سو مشرکین مکه که از ماجرا مطلع شده و دیدند مسلمانان از چنگالشان فرار کرده و در حبشه به خوشى و آسایش به سر مىبرند در صدد برآمدند تا به هر ترتیبى شده بلکه بتوانند آنها را به مکه بازگردانده و بدین ترتیب از مهاجرت افراد دیگر جلوگیرى کرده و ضمنا از انتشار اسلام به سایر نقاط و کشورهاـکه از آن بیمناک بودندـممانعت به عمل آورند.
به همین منظور انجمنى تشکیل داده و قرار شد دو نفر را به نمایندگى از طرف خود به نزد نجاشى بفرستند و هدایایى هم در نظر گرفتند که به همراه آن دو براى وى ارسال دارند و از او بخواهند افراد مزبور را هر چه زودتر به مکه بازگرداند.
این دو نفرى را که انتخاب کردند یکى عمرو بن عاص و دیگرى عمارة بن ولید (17) بود،عمرو بن عاص به زیرکى و سخنورى و شیطنت معروف بود و عمارة بن ولید یکى از رشیدترین و زیباترین جوانان مکه و شخص شاعر و جنگجویى بوده،و چون خواستند حرکت کنند عمرو بن عاص همسر خود را نیز با خود بردـو شاید هم روىدرخواست خود آن زن،عمرو بن عاص او را به همراه خود بردهـاینان به جده آمده و چون سوار کشتى شدند مقدارى شراب نوشیدند و در حال مستى عمارة به عمرو بن عاص گفت:به زنت بگو مرا ببوسد،عمرو عاص از این کار خوددارى کرد،و عماره نیز در صدد برآمد تا عمرو عاص را به دریا انداخته غرق کند و با همسر او در آمیزد،و بدین منظور هنگامى که عمرو عاص بى خبر از منظور او به کنار کشتى آمده بود و امواج دریا را تماشا مىکرد از پشت سر او را حرکت داد و به دریا انداخت ولى عمرو عاص با چابکى خود را به طناب کشتى آویزان کرد و به کمک کارکنان کشتى و مسافران دیگر خود را از سقوط در دریا نجات دادـو هیچ بعید نیست تمام این جریانات طبق نقشه همان زن و دسیسهاى که او داشته و عماره را به اجراى آن وادار کرده انجام شده باشدـو به هر ترتیب که بود عمرو عاص نجات یافت ولى روى زیرکى و سیاستى که داشت این جریان را حمل بر شوخى کرده و چنانکه عماره مدعى شده بود که غرضى جز شوخى نداشتم عمرو عاص با خنده ماجرا را برگزار کرد اما کینه او را در دل گرفت تا در فرصت مناسبى این عمل او را تلافى کند.
- پینوشتها -
17.در سیره ابن هشام به جاى عماره،عبد الله بن ابى ربیعه را ذکر کرده ولى ما از روى تفسیر مجمع و تاریخ یعقوبى و کتابهاى دیگر نقل کردیم
فرستادگان قریش به حبشه
- بازدید: 903