و در نقل دیگرى است که به ولید گفتند:اینکه محمد مىخواند چیست؟آیا سحر و جادوست یا کهانت است؟ولید از آنها مهلت خواست تا فکرى در این باره بکند،آن گاه به نزد رسول خدا (ص)آمده و از آن حضرت درخواست کرد تا مقدارى از قرآن را براى او بخواند،و گفت:آن را بر من بخوان.رسول خدا(ص)شروع به خواندن کرده گفت:
«بسم الله الرحمن الرحیم»...ولید گفت:آیا منظورت از این رحمان همان مردى است که در یمامه است و موسوم به رحمان است؟حضرت فرمود:نه،منظور من«الله»است که هم او رحمان و رحیم است .آن گاه رسول خدا شروع به خواندن سوره«حم سجده»کرد و چون به این آیه (14) رسید که خدا فرموده:«...فان اعرضوا فقل انذرتکم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود»[اگر اینان (یعنى این مردمان مکه و قریش)اعراض کرده(و سخنت را نشنیدند)بگو شما را از صاعقهاى نظیر صاعقه عاد و ثمود بیم مىدهم(و مىترسانم).]در اینجا بود که ناگهان لرزهاى اندام ولید را گرفت و تمام موهاى بدنش بلند شد و رسول خدا(ص)را سوگند داد که از خواندن خوددارى کند...حضرت از ادامه خواندن آیات سوره خوددارى فرمود،ولید نیز برخاسته به خانه رفت،مردم مکه گفتند:ولید از آیین خود دست برداشته و به دین محمد درآمده،ولید که این حرف را شنید گفت:نه من به دین محمد درنیامدهام ولى سخن سختى را شنیدم که بدن را مىلرزاند و بهتر همان است که بگویید سحر است چونکه دلها را به خود جذب مىکند و به سوى خویش مىکشاند .
- پینوشتها -
14.آیه .12
باز هم از ولید بشنوید
- بازدید: 617