خباب بن الارت

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

در شهر مکه جوانى بود به نام خباب که به عنوان بردگى در خانه زنى از قبیله خزاعه یا بنى زهره به سر مى‏برد و کار او نیز آهنگرى و اصلاح شمشیرها بود،رسول خدا(ص)با این جوان الفت و انسى داشت و نزد او رفت و آمد مى‏کرد،خباب نیزروى صفاى باطن و پاکى طینت در همان اوایل بعثت رسول خدا(ص)به وى ایمان آورد و گویند:ششمین مردى بود که مسلمان گردید و در ایمان خود نیز محکم و پر استقامت بود و به هر اندازه که او را شکنجه کردند دست از آیین خود برنداشت.
مشرکان مکه او را مى‏گرفتند و مانند بسیارى دیگر زره آهنین بر تنش کرده در آفتاب داغ و روى ریگهاى مکه مى‏نشاندند تا بلکه از فشار حرارت هوا و آهن و ریگها به ستوه بیاید و از دین اسلام دست بردارد و چون دیدند این عمل در خباب اثرى ندارد هیزمى افروخته و چون هیزمها سوخت و به صورت آتش سرخ درآمد،بدن خباب را برهنه کرده و از پشت روى آن آتشها خواباندند،خباب گوید:در این موقع مردى از قریش نیز پیش آمد و پاى خود را روى سینه من گذارد و آن قدر نگهداشت تا گوشت بدن من آتش را خاموش کرد و تا پایان عمر جاى سوختگى آن آتشها در پشت خباب به صورت برص و پیسى نمودار بود،و چون عمر به خلافت رسید روزى خباب را دیدار کرد و از شکنجه‏هایى که در صدر اسلام از دست مشرکان قریش دیده بود سؤال کرد،خباب گفت:به پشت من نگاه کن،و چون عمر پشت او را دید گفت:تاکنون چنین چیزى ندیده بودم.
و از شعبى نقل شده که گوید:خباب از کسانى بود که در برابر شکنجه مشرکین بردبارى مى‏کرد و حاضر نبود از ایمان به خداى تعالى دست بردارد،مشرکان که چنان دیدند سنگهایى را داغ کرده و پشت او را آن قدر به آن سنگها فشار دادند تا آنکه گوشتهاى پشت بدنش آب شد.
مشرکین،گذشته از آزارهاى بدنى از نظر مالى هم تا آنجا که مى‏توانستند تازه مسلمانان را در مضیقه قرار داده و زیان مالى به آنها مى‏زدند.
درباره همین خباب،طبرسى مفسر مشهور و دیگران مى‏نویسند:خباب از عاص بن وائل پولى طلبکار بود،و پس از آنکه مسلمان شد به نزد وى آمده مطالبه حق خود را کرد،عاص بدو گفت:طلب تو را نمى‏دهم تا دست از دین محمد بردارى و بدو کافر شوى،و خباب با کمال شهامت و ایمان و مردانگى گفت:من هرگز بدو کافر نمى‏شوم‏تا هنگامى که تو بمیرى و در روز قیامت مبعوث گردى،عاص گفت:باشد تا آن وقت که من محشور شدم و به مال و فرزندى رسیدم طلب تو را مى‏پردازم !به دنبال این گفتگو خداى تعالى این آیات را نازل فرمود:
«أ فرأیت الذى کفر بآیاتنا و قال لأوتین مالا و ولدا،اطلع الغیب أم اتخذ عند الرحمن عهدا،کلا سنکتب ما یقول و نمد له من العذاب مدا،و نرثه ما یقول و یأتینا فردا» (8)
ابن اثیر و دیگران از شعبى نقل کرده‏اند که چون شکنجه مشرکان به خباب زیاد شد به نزد رسول خدا(ص)آمده عرض کرد:آیا از خدا براى ما درخواست یارى و نصرت نمى‏کنى؟خباب گوید :در این هنگام رسول خدا(ص)که صورتش برافروخته و سرخ شده بود رو به من کرده فرمود:آنها که پیش از شما بودند به اندازه‏اى بردبار و شکیبا بودند که گاهى مردى را مى‏گرفتند و زمین را حفر کرده او را در زمین مى‏کردند آن گاه اره برنده روى سرش مى‏گذاردند و با شانه‏هاى آهنین گوشت و استخوان و رگهاى بدنش را شانه مى‏کردند ولى آنها دست از دین خود برنمى‏داشتند...
و از داستانهاى جالبى که در این باره نقل کرده این است که مى‏نویسد:کار خباب این بود که شمشیر مى‏ساخت.و رسول خدا(ص)با وى الفت و آمیزش داشت و پیش او مى‏آمد،خباب که برده زنى به نام ام انمار بود ماجرا را به آن زن خبر داد،آن زن که این سخن را شنید از آن پس آهن را داغ مى‏کرد و روى سر خباب مى‏گذارد و بدین ترتیب مى‏خواست تا خباب را از آمیزش با پیغمبر اسلام و پذیرفتن آیین وى باز دارد، خباب شکایت حال خود را به رسول خدا(ص)کرد و پیغمبر(ص)درباره او دعا کرده گفت:«اللهم انصر خبابا»[خدایا خباب را یارى کن‏]پس از این دعا ام انمار به دردسرى مبتلا شد که از شدت درد همچون سگان فریاد مى‏زد و در آخر،کارش به جایى رسید که بدو گفتند:باید براى آرام شدن این درد،آهن را داغ کرده بر سرت‏بگذارى و از آن پس خباب پاره آهن داغ مى‏کرد و بر سر او مى‏گذارد.
امیر المؤمنین(ع)در مرگ خباب سخنانى فرموده که از آن سخنان شدت آزار و شکنجه‏هایى را که در اسلام کشیده بخوبى معلوم مى‏گردد،خباب بنا بر مشهور در سال 37 هجرى در کوفه از دنیا رفت و طبق وصیتى که کرده بود بدنش را در خارج شهر کوفه دفن کردند، (9) و در آن هنگام على(ع)در صفین بود و خباب که هنگام رفتن آن حضرت به صفین بیمار بود و به خاطر همان بیمارى نتوانسته بود در جنگ شرکت کند در غیاب آن بزرگوار از دنیا رفت و چون على(ع)مراجعت کرد و از مرگ وى مطلع شد درباره‏اش فرمود:
«یرحم الله خباب بن الارت فقد اسلم راغبا،و هاجر طائعا،و قنع بالکفاف،و رضى عن الله،و عاش مجاهدا» (10)
[خدا رحمت کند خباب بن ارت را که از روى رغبت و میل اسلام آورد و مطیعانه(و سر به فرمان)هجرت کرد و به مقدار کفایت(زندگى)قناعت کرد و از خداوند(در هر حال)خوشنود و راضى بود،و مجاهد زندگى کرد.]
و در نقل ابن اثیر و دیگران است که به دنبال این جملات فرمود:و به بلاى بدنى مبتلا گردید،و خدا پاداش کسى را که کار نیک کند تباه نخواهد کرد.
این بود شمه‏اى از آزار و شکنجه افراد تازه مسلمان که از دست مشرکین و کفار مکه دیدند،و ما به عنوان نمونه ذکر کردیم و در تاریخ زندگى بسیارى از مسلمانان صدر اسلام مانند عبد الله بن مسعود و صهیب و دیگران نمونه‏هاى فراوانى از این گونه‏آزارهاى بدنى و زیانهاى مالى که به جرم پیروى از حق از سوى مشرکین دیدند در تاریخ به چشم مى‏خورد،و به نوشته اهل تاریخ تدریجا کار به جایى رسید که ابو جهل و جمعى از مردمان قریش دست از کار و زندگى کشیده و جستجو مى‏کردند تا ببینند چه کسى به دین اسلام درآمده و چون مطلع مى‏شدند که شخصى تازه مسلمان شده به نزدش مى‏رفتند،اگر شخص محترم و قبیله‏دارى بود و از ترس قوم و قبیله‏اش نمى‏توانستند او را به قتل رسانده یا بیازارند،زبان به ملامت وى گشوده سرزنشش مى‏کردند مثل آنکه مى‏گفتند:آیا دین پدرت را که بهتر از این دین و آیین بود رها ساخته‏اى !از این پس ما تو را نزد مردم به بى خردى و نادانى معرفى خواهیم کرد و قدر و شوکتت را بى ارزش خواهیم ساخت.و اگر مرد تاجر و پیشه‏ورى بود او را تهدید به کسادى بازار و نخریدن جنس و ورشکستگى و امثال اینها مى‏کردند،و اگر از مردمان فقیر و مهاجران و بردگان بودند به انواع آزارها دچار مى‏ساختند،تا آنجا که گاهى دست از دین برمى‏داشتند.
از سعید بن جبیر نقل شده که گوید:به ابن عباس گفتم:براستى کار زجر و شکنجه مشرکین نسبت به اصحاب رسول خدا(ص)بدان حد بود که ناچار مى‏شدند از دین خود دست بردارند؟پاسخ داد :آرى به خدا سوگند گاهى آنها را چنان آزار و شکنجه مى‏دادند و گرسنه و تشنه نگاه مى‏داشتند که قادر نبودند سرپا بایستند و ناچار مى‏شدند براى رهایى خود هر چه را مشرکین مى‏خواستند بر زبان جارى سازند،که اگر به آنها مى‏گفتند:مگر لات و عزى خداى شما نیستند؟مى‏گفتند :چرا.و حتى گاهى اتفاق مى‏افتاد که حیواناتى چون«جعل»(سرگین غلطان)و یا حشرات دیگرى را که روى زمین راه مى‏رفتند به آنها نشان داده مى‏گفتند:مگر این خداى تو نیست؟جواب مى‏دادند :چرا!.

- پینوشتها -

8.[«آیا دیدى آن کس را که به آیات ما کافر شد و گفت:مال و فرزند بسیارى به من خواهند داد،مگر از غیب خبر یافته یا از خداى رحمان پیمانى گرفته،هرگز چنین نخواهد بود ما آنچه را گوید ثبت خواهیم کرد و عذاب او را افزون مى‏کنیم،و آنچه را گوید بدو مى‏دهیم ولى نزد ما بتنهایى خواهد آمد]سوره مریم،آیه .77
9.گویند:خباب نخستین کسى بود که جنازه‏اش را در خارج شهر کوفه دفن کردند،و تا به آن روز هر یک از مسلمانان در کوفه از دنیا مى‏رفت در خانه خود یا در کنار کوچه بدنش را دفن مى‏کردند،و پس از آنکه خباب از دنیا رفت و طبق وصیتى که کرده بود بدنش را در خارج شهر دفن کردند مسلمانان دیگر نیز از او پیروى کرده و بدن مردگان را در خارج شهر دفن کردند.
10.نهج البلاغه،فیض،ص 1098.و به دنبال آن فرمود:«طوبى لمن ذکر المعاد و عمل للحساب و قنع بالکفاف،و رضى عن الله»[خوشا به حال کسى که در یاد معاد(و روز جزا)باشد و براى حساب کار کند و به اندازه کفایت قانع باشد و از خداى(خود)راضى و خوشنود باشد.]

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page