محمد امین

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

مورخین نوشته‏ اند:ابو طالب از آن پس دیگر سفر تجارتى نکرد و بیشتر به حفاظت و تربیت رسول خدا(ص)همت مى‏گماشت،و در محافل بزرگان قریش و کارهاى اجتماعى او را با خود مى‏برد،در اجتماعات او را شرکت مى‏داد و احیانا با او در کارها مشورت مى‏کرد و حتى نقل شده که در جنگهایى که گاه گاه اتفاق مى‏افتاد و به عنوانى پاى قریش به جنگ کشیده مى‏شد،آن حضرت را با خود مى‏بردـکه از آن جمله شرکت آن حضرت را در جنگهاى فجار ذکر کرده‏اند که براى ما از نظر تاریخى صحت آن به اثبات نرسیده و بلکه مورد تردید و شبهه است (16)
و چنانکه از خود آن حضرت نقل شده و مورخین نیز نوشته‏اند:در این خلال چند سالى هم چوپانى کرد و گوسفندانى را که از پدر و مادرش بدو رسیده بود و یا از کسان نزدیکش بود به دره‏هاى مکه مى‏برد و مى‏چرانید و این خود وسیله دیگرى براى پرورش روح و اجتماع قواى فکرى و آماده ساختن خود براى هدایت و رهبرى مردم در آینده بود.
زیرا محیط صحرا و بیابان براى آن حضرت که به دنبال جاهاى خلوتى مى‏گشت تا بهتر بتواند فکر و تأمل در کارها بکند محیطى آماده و مهیا بود و پرورش گوسفندانى که بى دفاع‏ترین چهارپایان و ناتوانترین بهایم هستند تأثیر زیادى در قلب و روح وى براى تربیت افراد انسان و رهبرى فرزندان آدم داشت.و از همه بالاتر آنکه وسیله و فرصت خوبى بود تا از آن محیط شرک و آلوده به انواع مفاسد،فحشا،گناه،ظلم و بى عدالتى به محیطى آرام و دور از این مفاسد پناه برده و در آن زمانى که نمى‏توانست عملا با آنها به مبارزه برخیزد و قدرت این کار را نداشت به بیابان برود تا آن مظاهر فساد و مناظر رقتبار را نبیند.
و اینکه برخى از نویسندگان مسیحى در اینجا نیز نوشته‏اند که«در دوره‏اى از عمر که اطفال دیگر،تمام اوقات خود را صرف بازى مى‏کنند محمد خردسال مجبور شد که تمام اوقات خود را صرف کار براى تحصیل معاش نماید آن هم یکى ازسخت‏ترین کارها یعنى گله‏دارى (17) »علتى جز همان که در صفحات قبل گفتیم یعنى غرض ورزى و یا بى اطلاعى ندارد،زیرا همان گونه که گفتیم آن حضرت براى کسى گوسفند نمى‏چرانید و اجیر کسى نبود و گوسفند چرانى براى آن حضرت وسیله سرگرمى و پناه بردن به محیط آرام بیابان و فکر و تجمع حواس بیشتر بود.
بارى دیدنیهاى سفر تجارتى شام و پس از آن ورود در اجتماعات قریش و مشاهده رفتار آنها و اطلاع از جنگ فجار و کشت و کشتارهاى بیهوده و شنیدن قصاید افتخار آمیز شعراى نامى عرب در بازارهایى که به مناسبت اجتماعات و فصول در جاهایى مانند«عکاظ»و جاهاى دیگر تشکیل مى‏شد در روح کنجکاو رسول خدا(ص)که پیوسته از عادات زشت و تسلط جویانه قبایل عرب و مردم مکه رنج مى‏برد اثر عمیقى مى‏گذارد و او را براى مبارزه با این همه اخلاق ناپسند که گریبانگیر اجتماع شده بود آماده مى‏ساخت.
بیشتر دوست مى‏داشت تنها باشد و فکر کند و به اسرار و رموز زندگى و خلقت واقف شود و تا جایى که مى‏توانست با عادات ناپسندى که مى‏دید مبارزه مى‏کرد و اشتباهات اطرافیان را به آنها گوشزد مى‏نمود،در برخورد با مردم همیشه با مهربانى و خوش خلقى رفتار مى‏کرد،هرجا طرف معامله و داد و ستدى قرار مى‏گرفت جانب حق و عدالت را کاملا مراعات مى‏کرد و عملا راه و رسم زندگى صحیح انسانى را به مردم مى‏آموخت.
از همه بالاتر امانت و صداقت عجیبى بود که در زندگانى آن حضرت وجود داشت و در زندگى اجتماعى و برخوردها از او مشاهده مى‏شد،هیچگاه در خلوت و جلوت،در هیچ امر مالى و غیر مالى،در معاشرت با مردان و زنان،کوچکترین انحراف اخلاقى و خیانتى از او دیده نشد تا آنجا که هنوز سنین جوانى و دوران طوفانى زندگى را پشت سر نگذارده بود و شاید بیش از بیست سال از عمرش نگذشته بود که به«محمد امین»معروف شد و مردم مکه این لقب پرافتخار را به او دادند و هر کجا او را مى‏دیدند به همدیگر نشان داده و مى‏گفتند: امین آمد!
حسن اخلاق و امانت و صداقت رسول خدا(ص)تدریجا زبانزد خاص و عام و نقل مجلس مردم در هر کوى و برزن گردید و آن حضرت را محبوب مردم مکه گردانید،و همین جریان سبب باز شدن صفحه جدیدى در زندگى آن بزرگوار شد و یکى از اسباب و علل ازدواج آن حضرت با خدیجه بود.

- پینوشتها -

16.براى تحقیق بیشتر به تاریخ یعقوبى،ج 2،ص 15،الصحیح من السیرة،ج 1،ص 95 مراجعه شود .
17.کتاب پیغمبرى را که از نو باید شناخت،ص .