حلیمه سعدیه

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

بزرگان قریش و اشراف مکه معمولا بچه‏هاى نوزاد خود را براى شیر دادن و بزرگ کردن به زنان قبایل بادیه نشین مى‏سپردند،و براى این عمل آنها علل و جهاتى ذکر کرده‏اند و از آن جمله این بود که:
1.هواى آزاد و محیط بى سر و صداى صحرا موجب محکم شدن استخوان و رشد و تربیت سالم جسم و جان بچه مى‏شد،و افرادى که در آن هواى آزاد تربیت مى‏شدند روحشان نیز همانند هواى آزاد بیابان پرورش مى‏یافت.
2.زنانى که بچه‏هاى خود را به صحرا برده و به زنان بادیه‏نشین مى‏سپردند فرصت بیشتر و بهترى براى خانه‏دارى و جلب رضایت شوهر پیدا مى‏کردند و این مسئله در زندگى داخلى و محیط خانه آنان بسیار مؤثر بود.
3.اعراب صحرا عموما زبانشان فصیحتر از شهرنشینان بود و این یا به خاطر آن بود که زبان مردم شهر در اثر رفت و آمد کاروانیان مختلف و اختلاط و آمیزش با افراد گوناگون اصالت خود را از دست مى‏داد و لهجه صحرانشینان که آمیزشى با کسى نداشتند به اصالت و فصاحت خود باقى بود،یا هواى آزاد بیابان در این جریان مؤثر بود و شاید جهات دیگرى نیز بوده که در این فصاحت لهجه تأثیر داشته است.
اتفاقا قبیله بنى سعد در میان قبایل اطراف شهر مکهـاز قبایلى بوده که به فصاحت لهجه مشهور و معروف بودند،و در حدیثى آمده که وقتى شخصى بدان حضرت عرض کرد:من کسى را از شما فصیحتر ندیده‏ام؟حضرت در جواب او فرمود:چرا من این گونه نباشم با اینکه ریشه‏ ام از قریش و در میان قبیله بنى سعد نشو و نما کرده‏ام!
و شاید به همین جهت بود که بیشتر بزرگان مکه مقید بودند بچه‏هاى خود را به زنان بنى سعد بسپرند و به میان قبیله مزبور بفرستند.
زنان و مردان بنى سعد نیز بیش از سایر قبایل براى گرفتن بچه‏هاى قریش و تربیت آنها در میان خود به مکه مى‏آمدند و شاید در هر سال چند بار به طور دستجمعى به همین منظور به مکه مى‏آمدند و داستان سپردن رسول خدا(ص)نیز به حلیمه سعدیه در یکى از همین سفرهاى دستجمعى که قبیله بنى سعد به مکه آمدند صورت گرفت.
حلیمه شوهرى داشت به نام حارث بن عبد العزى که نسب به بکر بن هوازن مى‏رساند و از این شوهر دو دختر به نامهاى انیسه و حذافه پیدا کرد و حذافه نام دیگرى هم داشت که«شیماء»بود . (6) و پسرى هم خداوند از این شوهر بدو عنایت کرد که نامش را عبد الله گذاردند.
و در هنگام شیرخوارگى همین عبد الله بود که حلیمه به مکه آمد و رسول خدا(ص)را بدو سپردند و او از شیر فرزندش عبد الله،آن حضرت را شیر داد.
ابن هشام مورخ مشهور در سیره خود از زبان خود حلیمه چنین نقل مى‏کند که گفت:سالى که ما به قحطى و خشکسالى دچار شده بودیم به همراه شوهر و کودک شیرخوار خود با زنان بنى سعد به شهر مکه رفتیم تا هر کدام کودکى از قریش گرفته و براى شیر دادن و بزرگ کردن به میان قبیله آوریم.مرکب ما الاغ خاکسترى رنگى بود و شتر پیرى نیز همراه داشتیم که به خدا قسم قطره‏اى شیر نداشت.
شبى را که در راه مکه بودیم از بس کودک گرسنه ما گریه کرد خواب نرفتیم،نه در سینه من شیرى بود که او را سیر کند و نه در پستانهاى شتر.تنها امید به آینده بود که ما را به سوى مکه پیش مى‏برد،الاغ ما به قدرى لاغر و وامانده بود که کندى راه رفتن آن حیوان،قافله بنى سعد را خسته کرد.
به هر ترتیبى بود خود را به شهر مکه رساندیم و به دنبال بچه‏هاى شیرخوار قریش رفتیم،زنان بنى سعد در کوچه‏هاى مکه به راه افتادند و مردان قریش نیز از آمدن ما با خبر گشتند و هر کس نوزادى داشت به نزد ما مى‏آمد و براى سپردن بچه خود با ما به گفتگو مى‏پرداخت،با هر یک از زنان بنى سعد درباره شیر دادن و پرستارى رسول خدا(ص)گفتگو مى‏کردند همین که مى‏فهمید آن کودک یتیم است از نگهدارى و پذیرفتن او خوددارى مى‏کرد و مى‏گفت:کودکى که پدرش مرده و تحت کفالت مادر و جد خود زندگى مى‏کند چه امید سود و بهره‏اى از او مى‏توان داشت؟و آیا این مادر و جد درباره او چه مى‏خواهند بکنند؟
هر یک از زنان بنى سعد کودکى پیدا کرده و آماده بازگشت به صحرا شدند و تنها من بودم که دسترسى به کسى پیدا نکردم و از پذیرفتن کودک آمنه هم روى همان جهت که یتیم بود خوددارى مى‏کردم.
اما وقتى دیدم زنان بنى سعد مى‏خواهند حرکت کنند به شوهرم گفتم:
خوش ندارم که در میان تمام این زنان تنها من بدون آنکه بچه‏اى را پذیرفته باشمـدست خالىـبه میان قبیله بازگردم،و به خدا هم اکنون مى‏روم و همان بچه یتیم را گرفته با خود مى‏آورم .
شوهرم نیز وقتى سخن مرا شنید این پیشنهاد را پذیرفته و موافقت کرد و به دنبال آن اظهار داشت:امید است خداوند در این فرزند برکتى براى ما قرار دهد.حلیمه گوید:سپس به نزد عبد المطلب رفته و آن حضرت را گرفتم و با خود آوردم،و تنها چیزى که مرا به پذیرفتن وى واداشت همان بود که جز او کودکى نیافتم و چون براى نخستین بار آن طفل را در دامان خود گذارده تا شیرش دهم مشاهده کردم که هر دو پستانم از شیر پر شد،به حدى که او خورده و سیر گردید و سپس فرزند خودـعبد اللهـرا نیز شیر دادم و او نیز سیر شد و هر دو به خواب رفتند.
شوهرم نیز برخاست به نزد شتر رفت و مشاهده کرد پستانهاى شتر نیز بر خلاف انتظار از شیر پر شده است و مقدارى که مورد احتیاج بود دوشید و هر دو خورده سیر شدیم و آن شب را با کمال راحتى و آسودگى به سر بردیم.
صبح که شد شوهرم گفت:اى حلیمه به خدا سوگند کودک با برکتى نصیب تو گردیده!گفتم:آرى من نیز چنین خیال مى‏کنم.
زنان بنى سعد با همراهان خود به قصد بازگشت حرکت کردند و ما نیز با آنها به راه افتادیم،و با کمال تعجب مشاهده کردیم همان الاغى که به زحمت راه مى‏رفت چنان تند به راه افتاد که هیچ یک از الاغهاى دیگر به تندى او راه نمى‏رفت تا جایى که زنان بنى سعد گفتند:
اى دختر أبى ذؤیب آهسته‏تر بران مگر این همان الاغ وامانده‏اى نبود که هنگام آمدن بر آن سوار بودى؟گفتم:چرا همان است،زنان با تعجب گفتند:به خدا اتفاق تازه‏اى برایش افتاده !
و چون به سرزمین بنى سعد و خانه و دیار خود رسیدیم در آن سرزمینى که من جایى را مانند آنجا بى آب و علف سراغ نداشتم از آن روز به بعد هنگامى که گوسفندان ما از چراگاه باز مى‏گشتند شکمشان سیر و پستانشان پر از شیر بود و این موضوع اختصاص به گوسفندان ما داشت و سایر گوسفندان بدین گونه نبودند.
بارى روز به روز خیر و برکت در خانه ما رو به ازدیاد بود تا آن حضرت دو ساله شد و من او را از شیر گرفتم و رشد آن کودک با دیگران تفاوت داشت بدانسان که در سن دو سالگى کودکى درشت اندام و نیرومند گشته بود.و پس از اینکه دو سال از عمرش گذشت او را به نزد مادرش آمنه بازگرداندیم اما به واسطه خیر و برکتى که درمدت توقف او در زندگى خود دیده بودیم مایل بودم به هر ترتیبى شده دوباره او را از مادرش باز گرفته به میان قبیله خود ببریم،از این رو به آمنه گفتم:
خوب است این فرزند را نزد ما بگذارى تا بزرگ شود زیرا من از وباى شهر مکه(و هواى ناسازگار این شهر)بر او بیمناکم،و در این باره اصرار ورزیده،تا سرانجام آمنه راضى شد و او را به ما بازگرداند.

- پینوشتها -

6.ابن حجر در اصابة نقل کرده که شیماء گاهى که رسول خدا(ص)را در همان دوران شیرخوارگى روى دست خود حرکت مى‏داد این اشعار را مى‏خواند:
یا ربنا ابق لنا محمدا
حتى اراه یافعا و امردا
ثم أراه سیدا مسودا
و اکبت اعادیه معا و الحسدا
و اعطه عزا یدوم أبدا
پروردگارا محمد را براى ما نگهدار تا به جوانى و در بزرگى او را ببینم،و سپس دوران سیادت و آقائیش را نیز دیدار کنم،و دشمنان و حسودانش را خوار و نابود گردان و عزت و شوکتى به وى عطا کن که براى همیشه پایدار بماند.
و سپس از شخصى به نام ابو عروة ازدى نقل مى‏کند که وى این اشعار را مى‏خواند و مى‏گفت چگونه خداوند به خوبى دعاى شیماء را به اجابت رسانید.
و در صفحات آینده نیز داستانى از شیماء با رسول خدا(ص)پس از بعثت آن حضرت در جنگ طائف خواهید خواند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page