مردم‏شناسی کوفه

(زمان خواندن: 16 - 31 دقیقه)

بررسی تحلیلی نهضت امام حسین، علیه‏السلام، سهم وسیعی از نوشته‏های متفکران اعم از مسلمان و غیرمسلمان و نیز شیعه و غیرشیعه را در میان مباحث‏شیعه‏شناسی به‏خود اختصاص داده است.
اما وجه مشترک عمده این نوشته‏ها آن است که به بررسی یک‏سویه نهضت پرداخته و بیشتر تلاش خود را صرف بررسی شخصیت رهبر این نهضت‏یعنی امام حسین، علیه‏السلام، نموده و سعی در شناختن دیدگاه آن حضرت کرده‏اند.
ولی باید توجه داشت که سوی دیگر نهضت، یعنی مردم کوفه که با نامه‏نگاریهای خود موجبات سفر امام حسین، علیه‏السلام، به سمت‏شهرشان را فراهم آوردند، نیز از اهمیت‏خاصی در تحلیل این نهضت‏برخوردار است که بی‏توجهی به آن می‏تواند تحلیلگر را به بیراهه کشاند.
آنچه در این مقاله مورد نظر است آن است که اطلاعاتی را عمدتا به‏عنوان مواد خام دراختیار تحلیلگران قرار دهد تا آنها را در شناخت‏بهتر اوضاع آن زمان کوفه و تحلیل دقیقتر حوادث یاری نماید. (×)
1- جمعیت‏شناسی کوفه
الف) جمعیت کوفه در زمان نهضت
شهر کوفه در سال 17 هجری به‏دستور عمر خلیفه دوم و به‏دست‏سعدبن ابی وقاص فرمانده سپاه مسلمانان در جنگ با ایرانیان پی‏ریزی شد. هدف از تاسیس این شهر، بنیانگذاری یک پادگان نظامی در نزدیکی ایران به‏منظور پشتیبانی نیروهای عمل‏کننده در داخل ایران بود. (1) عمر دستور داده بود که گنجایش مسجد این‏شهر به‏گونه‏ای باشد که بتواند تمام جمعیت نظامی را درخود جای دهد و مسجدی که طبق این دستور ساخته شد، می‏توانست چهل‏هزار نفر را درخود جای دهد، (2) بنابراین می‏توانیم به‏این نتیجه برسیم که شهر کوفه در آغاز تاسیس حدود چهل‏هزار نفر جمعیت نظامی داشته است و با توجه به اینکه بسیاری از افراد این جمعیت، زن و فرزند خود را نیز همراه داشته‏اند، با احتساب حداقل یک زن و یک فرزند برای هر سرباز به جمعیتی معادل یکصد و بیست هزار نفر برای این شهر در هنگام تاسیس دست می‏یابیم.
پس از بنیانگذاری کوفه، به عللی همچون داشتن آب و هوای خوش، نزدیکی به رود پرآب فرات، مجاورت با ایران و وضعیت اقتصادی مناسب که از راه خراج و غنایم سرزمینهای فتح شده به‏دست آمده بود، این شهر پذیرای سیل مهاجرت اقوام، قبایل و مردم مختلف از سرتاسر مملکت وسیع اسلامی اعم از حجاز، یمن و ایران گردید، به‏گونه‏ای که پس از مدتی کوتاه شهر آباد و تاریخی حیره را که پایتخت دودمان عربی آل منذر بود، تحت‏الشعاع قرار داده و آن را به‏سمت ویرانی کشانید.
این مهاجرتها در سال 36 هجری که حضرت علی، علیه‏السلام، این شهر را پایتخت‏خود قرار داد، شدت بیشتری یافت، به‏گونه‏ای که مورخان در بیان تعداد سپاهیان کوفی حضرت علی، علیه‏السلام، در جنگ صفین (در سال 37 هجری) ارقامی چون 65 هزار (3) ، 90 هزار (4) و 120 هزار (5) را ذکر می‏نمایند. چنانچه روشن است این اعداد تنها بیانگر قسمت اعظم نیروی نظامی مستقر در آن شهر می‏باشد (و نه تمام نیروی نظامی و نه همه جمعیت کوفه).
در سال 50 هجری که زیادبن ابیه از سوی معاویه عهده‏دار امارت کوفه شد، با توجه به فراوانی شیعیان حضرت علی، علیه‏السلام، در کوفه و ترس شام از کوفیان، دست‏به انتقال عظیم نیروی انسانی از کوفه به شام، خراسان و نقاط دیگر زد، به‏گونه‏ای که گفته شده او تنها 50 هزار نفر را به خراسان منتقل نمود (6) در دوران حکومت زیاد جمعیت کوفه به 140 هزار نفر تقلیل پیدا کرد به‏گونه‏ای که «زیاد» هنگامی که اقدام به گسترش مسجد جامع کوفه کرد، آن را به‏اندازه گنجایش 60 هزار نفر وسعت داد. (7) پس از مرگ معاویه در سال 60 هجری، بعضی از کوفیان با نوشتن نامه به امام حسین، علیه‏السلام، سخن از سپاه صدهزار نفری آماده به دمت‏به میان آوردند. (8) این سخن گرچه نسبت‏به آمادگی کوفیان اغراق‏آمیز است، اما می‏تواند تعداد تقریبی جمعیت نظامی کوفه را در آن زمان مشخص نماید.
از مطالب فوق می‏توانیم به نتایج زیر برسیم:
1- ذکر رقم 12 هزار نامه از سوی کوفیان خطاب به امام حسین، علیه‏السلام، رقم معقولی به‏نظر می‏رسد.
2- تعداد بیعت‏کنندگان با مسلم را از 12 هزار تا 40 هزار نفر (9) نوشته‏اند، اما در حدیثی که منسوب به امام باقر، علیه‏السلام، (10) است، تعداد آنها 20 هزار نفر ذکر شده است (11) که حدود یک پنجم نیروی جنگجوی کوفه در آن زمان می‏باشد.
3- رقم 30 هزار نفری لشکر عمربن سعد که در روایتی از امام صادق، علیه‏السلام، نقل شده است، (12) با توجه به بسیج عمومی اعلان شده از سوی عبیدالله بن زیاد، رقم معقولی به‏نظر می‏رسد واز این‏جا نیز می‏توانیم کثرت سپاهیان مختار را که 60 هزار نفر ذکر شده (13) توجیه نماییم. زیرا سپاهیان او را افرادی تشکیل می‏دادند که در کربلا جزو سپاهیان عمربن سعد نبودند.
4- از اینجا دور از واقعیت‏بودن بعضی از ارقام که در کتب غیر معتبره اما مورد استناد بعضی از واعظین وارد شده روشن می‏گردد، به‏عنوان مثال در این نوشته‏ها چنین آمده که تعداد لشکریان ابن‏سعد در روز ششم محرم یک میلیون پیاده نظام و 600 هزار سواره نظام بوده است که از این تعداد 150 هزار نفر کشته شدند که تنها 50 هزار یا صد هزار نفر آنها به دست امام حسین، علیه‏السلام، به هلاکت رسیدند. (14)
ب) ترکیب جمعیتی کوفه
1- ترکیب قومی: جمعیت کوفه به‏دو بخش عرب و غیرعرب تقسیم می‏شد. بخش عظیمی از عربهای ساکن کوفه قبایلی بودند که با آغاز فتوحات اسلامی در ایران، ازنقاط مختلف شبه‏جزیره عربستان برای شرکت در جنگ، به عراق کوچ کردند و سرانجام پس از پایان یافتن فتوحات در دو شهر بزرگ کوفه و بصره سکنی گزیدند.
عرب‏ها که هسته اولیه شهر کوفه را تشکیل می‏دادند، از هر دو بخش اصلی قوم عرب یعنی قحطانی و عدنانی بودند که در اصطلاح به آنها یمانی و نزاری اطلاق می‏شد.
در آغاز یمانیها علاقه بیشتری نسبت‏به اهل بیت ابراز می‏داشتند، به‏همین جهت معاویه سرمایه‏گذاری بیشتری روی آنها نموده و آنها را به خود نزدیکتر ساخت. (15) بخش دیگری از عربها را قبایلی همچون «بنی‏تغلب‏» تشکیل می‏دادند که قبل از اسلام در عراق سکنی گزیده و پیوسته با ایرانیان در جنگ بودند. پس از آغاز فتوحات اسلامی این قبایل به مسلمانان پیوستند و آنها را در فتوحات یاری نمودند و سپس بخشی از آنها در کوفه سکنی گزیدند. (16) عناصر غیرعرب کوفه را گروههایی همچون موالی، سریانیها و نبطیها تشکیل می‏دادند. (17) «موالی‏» که بزرگترین گروه غیرعرب کوفه را شامل می‏شد، عمدتا ایرانیهای مسلمانی بودند که با قبایل مختلف عرب پیمان بسته و ازنظر حقوقی همانند افراد آن قبیله به‏شمار می‏آمدند. رشد جمعیت موالی در کوفه بیشتر از عربها بود، به‏گونه‏ای که پس از گذشت چند دهه از آغاز فتوحات، نسبت‏یک به پنج‏بین جمعیت موالی و عربها برقرار بود، (18) و همین رشد معاویه را به هراس افکند و به زیاد دستور انتقال آنها را از کوفه به شام، بصره و ایران را داد. (19) اما با این حال کثرت وجود موالی در سپاه مختار در سال 66 هجری - که بعضی تعداد آنها را 20 هزار نفر نوشته‏اند (20) نشانگر فراوانی این گروه در زمان شروع نهضت امام حسین، علیه‏السلام، در کوفه است.
«سریانیها» قومی سامی‏نژاد بودند که در شمال عراق (بین‏النهرین) و سوریه اقامت داشتند. (21) و عده‏ای از آنها از زادگاه خود مهاجرت کرده و در دیرهای اطراف حیره در نزدیکی کوفه سکنی گزیده و دین مسیحیت را پذیرفته بودند و پس از فتوحات عده‏ای از آنها به شهر کوفه آمده بودند. (22) «نبطیها» که بعضی آنها را تیره‏ای از عرب می‏دانند، به کسانی گفته می‏شد که قبل از فتوحات در اطراف و اکناف عراق و در سرزمینهای جلگه‏ای زندگی می‏کردند و پس از تاسیس کوفه به این شهر آمده و به زراعت مشغول گشتند. (23) دو گروه اخیر بخش اندکی از جمعیت کوفه را تشکیل می‏دادند.
2- ترکیب عقیدتی: ازنظر عقیدتی می‏توان جامعه آن روز کوفه را به دو بخش مسلمان و غیرمسلمان تقسیم کرد: بخش غیرمسلمان کوفه را مسیحیان عرب بنی‏تغلب، نجران، نبطی و نیز یهودیانی که در زمان عمر از شبه جزیره عربستان بیرون رانده شده بودند و همچنین مجوسیان ایرانی تشکیل می‏دادند که در مجموع بخش ناچیزی از کل جمعیت کوفه را دربر می‏گرفتند. (24) بخش مسلمان کوفه را می‏توان شامل شیعیان، هواداران بنی‏امیه، خوارج و افراد بی‏طرف دانست که شیعیان خود به دو قسمت رؤسا و شیعیان عادی تقسیم می‏شدند.
از رؤسای شیعه می‏توان از افرادی همچون سلیمان بن صرد خزاعی، مسیب‏بن نجبه فرازی، مسلم‏بن عوسجه، حبیب‏بن مظاهر اسدی و ابوثمامه صائدی نام برد که از یاران حضرت علی، علیه‏السلام، در صفین بودند.
این افراد عمیقا به خاندان اهل بیت، علیه‏السلام، عشق می‏ورزیدند و همانها بودند که پس از مرگ معاویه، باب نامه‏نگاری با امام حسین، علیه‏السلام، را گشودند. (25) شیعیان عادی که بخش قابل توجهی از مردم کوفه را تشکیل می‏دادند، گرچه به اهل بیت علاقه وافری داشتند، اما در دوره تسلط بنی‏امیه و بخصوص در زمان والیانی چون زیاد و پسرش عبیدالله، زهرچشم سختی از آنها گرفته شده بود، به‏گونه‏ای که تا احتمال پیروزی را قطعی نمی‏دیدند وارد نهضتی نمی‏شدند و شاید علت اصلی نامه‏نگاری آنها و نیز پیوستنشان به نهضت مسلم و قیام مختار به‏جهت قطعی دیدن پیروزی آنها بوده است و لذا پس از استشمام بوی شکست نهضت مسلم از دور او پراکنده شدند. اما اینکه چه تعداد از این افراد در لشکر عمربن سعد شرکت کرده‏اند، اطلاع دقیقی دردست نداریم. با توجه به تعداد فراوانی این افراد در نهضتهایی همچون توابین و قیام مختار و با عنایت‏به اینکه تنها کسانی در این نهضت‏ها شرکت می‏نمودند که در جنگ کربلا بی‏طرف بوده و جزو سپاهیان عمربن سعد نبوده‏اند، می‏توان گفت که تعدادی از این گروه در لشکر عمربن سعد حضور نداشته‏اند. این نکته را نیز نباید از یاد ببریم که امضای هر فردی در پای نامه به امام حسین،علیه‏السلام، دلیل بر تشیع او نمی‏شود; زیرا در آن زمان با نزدیک دیدن پیروزی، حتی افراد باند اموی نیز به امام حسین، علیه‏السلام، نامه نوشته بودند.
هواداران بنی‏امیه که از آنها با عنوان «باند اموی‏» یاد می‏کنیم، درصد قابل توجهی از مردم کوفه را تشکیل می‏دادند و در مدت بیست‏سالی که از حکومت‏بنی‏امیه بر کوفه می‏گذشت، آنها بسیار قوی شده بودند. افرادی همچون عمروبن حجاج زبیدی، یزیدبن حرث، عمروبن حریث، عبدالله بن مسلم، عمارة‏بن عقبة، عمربن سعد و مسلم‏بن عمر و باهلی را می‏توان از سران این باند به‏شمار آورد. (26) رؤسا و متنفذان بیشتر قبایل نیز جزو این باند بودند و این امر خود باعث گرایش بسیاری از مردم به این گروه شده بود.
افراد همین باند هنگامی که از پیشرفت کار مسلم‏بن عقیل و ضعف و فتور نعمان بن بشیر، حاکم کوفه احساس خطر نمودند، به شام نامه نوشتند و به یزید هشدار دادند. (27) خوارج کوفه در زمان معاویه، قوت گرفته بودند و در دوره تسلط بنی‏امیه توانسته بودند شورشهای متعددی را علیه والیان کوفه ساماندهی نمایند; اما در آخرین قیام خود در سال 58 قمری بشدت سرکوب شدند. (28) شاید بتوان گفت‏بیشترین بخش جمعیت کوفه را افراد بی‏تفاوت و ابن‏الوقتی تشکیل می‏دادند که همتی جز پر کردن شکم و پرداختن به شهواتشان نداشتند. آنها هنگامی که پیروزی مسلم را نزدیک دیدند، به او پیوستند، اما با ظهور آثار شکست‏بسرعت صحنه را خالی کردند و فشار روانی فراوانی به طرفداران واقعی نهضت وارد آوردند. سپس به‏دنبال وعده و وعیدهای «ابن زیاد» به سپاه عمر سعد پیوستند و به جنگ با امام حسین، علیه‏السلام، پرداختند و او را به شهادت رساندند، درصورتی که اگر نهضت مسلم به پیروزی می‏رسید، همین افراد بیشترین طرفداری را از حکومت او می‏کردند و شاید همینها باشند که فرزدق در ملاقات خود با امام حسین، علیه‏السلام، این چنین به معرفی آنها می‏پردازد: «قلبهای آنها با تو است، اما شمشیرهایشان علیه تو کشیده شده است‏». (29)
3-ترکیب طبقاتی:
مردم کوفه به دو گروه اجتماعی اشراف و عادی تقسیم می‏شده‏اند.
از زبان یکی از یاران امام حسین، علیه‏السلام، نقل شده است هنگامی که در کربلا به امام پیوست و امام، علیه‏السلام، احوال کوفیان را از او پرسید، در جواب گفت: «اما اشراف مردم، به وسیله رشوه‏های کلان، محبت آنها به حکومت‏خریده شده است و اما سایر مردم، دلهایشان با تو و فردا شمشیرهایشان علیه تو کشیده خواهد شد.» (30) از اشراف کوفه می‏توان افرادی همچون «عمرو بن حریث‏»، «اشعث‏بن قیس‏» و پسرانش و «شبث‏بن ربعی‏» را نام برد.
مردم عادی شامل طبقات مختلف اجتماعی همچون کشاورزان، پیشه‏وران و صنعتگران می‏شد. اما مهمترین گروه، این طبقه، موالی بود که یکی از ضعیفترین طبقات اجتماعی کوفه به‏شمار می‏رفت و بعد از آن طبقه عبید (بردگان) قرار داشت.با آنکه طبق عقد ولاء، مولی باید همانند دیگر افراد قبیله از همه حقوق اجتماعی برخوردار باشد
و با آنکه پیامبر اکرم، صلی‏الله‏علیه‏وآله، فرموده بود: «مولی القوم مثلهم، یعنی; مولای هر قومی مانند افراد آن قوم است‏»
اما تا قبل از حکومت‏حضرت علی، علیه‏السلام، حاکمان عرب آنها را از بسیاری از حقوق اجتماعی خود محروم می‏کردند. (31) که یکی از آنها حق مساوات در تقسیم بیت‏المال بود و حضرت علی، علیه‏السلام، برای اولین‏بار موالی را با دیگر کوفیان در پرداخت «عطاء» یکسان قرار داد.
یکی دیگر از تبعیضاتی که اعراب کوفه نسبت‏به موالی روا می‏داشتند، این بود که از آنها زن می‏گرفتند، اما زن عرب به آنها نمی‏دادند.
در زمان تسلط بنی‏امیه، این تبعیضات بیشتر شد که در اینجا به چند نمونه اشاره می‏کنیم:
1- اجازه نمی‏دادند موالی با عربها در یک صف حرکت کنند;
2- برای توهین به موالی می‏گفتند: نماز را تنها [دیدن] سه چیز باطل می‏کند: الاغ، سگ و موالی (32) و گاهی از آنها با عنوان «عکوج‏» یعنی خر وحشی فربه یاد می‏کردند; (33)
3- هیچگاه آنها را با کنیه که نشانه احترام بود، صدا نمی‏زدند;
4- در بعضی از مواقع در محاکمه قضایی گواهی موالی را نمی‏پذیرفتند; (34)
5- در جنگها به آنها اجازه سوار شدن بر اسب نمی‏دادند و تنها به‏عنوان پیاده‏نظام از آنها استفاده می‏کردند. لذا هنگامی که مختار به موالی اجازه سوار شدن بر اسب را داد، عده زیادی از آنها به‏سوی او جذب شدند; (35)
6- پستهای مهمی همچون فرماندهی لشکر را به آنها نمی‏دادند. (36) همین تبعیضات باعث می‏شد تا موالی به جریانهاو شورشهای مخالف حکومت اموی همچون خوارج و علویان بپیوندند. (37) اما ازنظر اقتصادی موالی که خود را محروم از عطای مناسب می‏دیدند، بنا به سفارش حضرت علی، علیه‏السلام، به امر تجارت پرداختند. (38) و در آغاز به کارهایی همچون نظافت جاده‏ها، کفشدوزی، لباس‏دوزی و حجامت پرداختند، (39) اما طولی نکشید که به‏علت مهارت آنان در امر صنعت و تجارت و نیز سرباز زدن عربها از صنعت و حرفه، بیشتر کارهای صنعتی و تجاری کوفه به‏دست آنان افتاد. (40) بردگان که پایین‏ترین طبقه اجتماعی کوفه بودند، در کارهای دولتی همچون پاسداری از شهر و زندان و بیت‏المال و حفر کانالها و قناتها مشغول شدند، بدون اینکه مزدی به آنها پرداخت‏شود.
کنیزکان نیز برای کارهایی همچون کارهای خانه و نیز آوازه‏خوانی و استفاده جنسی نگهداری می‏شدند. (41)
روان‏شناسی جامعه کوفه
هر ملت و امتی ممکن است تلفیقی از صفات و خلقیات مثبت و منفی را دارا باشد و به تناسب زمان و در مقاطع مختلف تاریخ خود یک یا چند صفت را آشکار کند، به‏گونه‏ای که در آن مقطع صفات دیگر تحت‏الشعاع آن صفت قرار گرفته و حوادثی متناسب با آن به‏وجود آید. این امر سبب خواهد شد که تاریخ، مردم آن سامان را با آن صفت‏یا ویژگیها بشناسد.
مردم کوفه نیز در مقطع تاریخی مورد بحث، دارای هر دو دسته صفات فضایل و رذایل بودند، اما از آنجا که صفات و خلقیات منفی آنها در برخورد با امامان شیعه همانند امام علی، علیه‏السلام، امام حسن و امام حسین، علیهماالسلام، و نیز دیگر افراد خاندان اهل بیت همانند زیدبن علی، علیه‏السلام، نقش ماندگار زشتی بر روی این شهر گذاشته است، لذا بیشتر نویسندگان و تحلیلگران تاریخ اسلام، این صفات را به‏عنوان ویژگیهای کوفیان ذکر نموده و از صفات مثبت آنان غافل مانده‏اند.
1- صفات و ویژگیهای مثبت کوفیان
الف) شجاعت: هسته اولیه جمعیت کوفه را مردمی تشکیل می‏دادند که جهت جنگ با امپراطوری پرقدرت ایران از سراسر شبه‏جزیره عربستان به سمت مرزهای ایران سرازیر شده بودند. (42) این مردم با سلاحهای ابتدایی در مقابل سپاه تا دندان مسلح ایران با شجاعت تمام جنگیدند و در معرکه‏هایی همچون قادسیه، نهاوند و جلولا سپاهیان ایرانی را شکست دادند و سرانجام موجبات سقوط این امپراطوری را که روم نتوانسته بود آن را نابود سازد، فراهم آوردند.
حضرت علی، علیه‏السلام، هنگام حرکت‏به‏سمت‏بصره برای رویارویی با ناکثین، وقتی که سپاهیان کوفه در «ذی‏قار» به او پیوستند، به آنها خوشامد گفت و از شجاعت آنان در شکست‏شوکت ایرانیان چنین یاد کرد:
ای اهل کوفه! شما شوکت عجم و پادشاهان آنها را دگرگون ساختید و جمعیت آنها را پراکنده کردید تا آنکه میراثهای آنها به‏شما رسید و حوزه خود را با آنها بی‏نیاز ساختید و مردم را در مقابله با دشمنانشان یاری نمودید... (43) عنصر شجاعت کوفیان درجنگهای سه‏گانه حضرت علی، علیه‏السلام، یعنی جمل، صفین، (تا قبل از پیش‏آمدن جریان قرآن بر سر نیزه کردن) و نهروان به‏یاری آن حضرت آمده و موجبات پیروزی سپاه حضرت را فراهم آورد. اما پس از وقوع اختلاف در میان آنان در جنگ صفین، این عنصر کم‏کم رنگ باخت‏به‏گونه‏ای که ترس از سپاه شام در دل آنها جای گرفت و لذا در مقابل شبیخونها و غارتهای شامیان به شهرهای تحت فرمان حضرت علی، علیه‏السلام، در سال 39 هجری عکس‏العمل مناسبی از خود نشان ندادند و همین‏امر موجب گلایه شدید حضرت علی، علیه‏السلام، از آنها شد، به‏گونه‏ای که خطاب به آنان فرمود:
ای اهل کوفه [شما را چه شده است] هرگاه خبر حرکت لشکری از سپاه شام را می‏شنوید، به‏خانه‏های خود پناه می‏برید و در خانه را به‏روی خود می‏بندید، چنانچه سوسمار و کفتار به خانه خود می‏خزد! (44) این عنصر در زمان حکومت عبیدالله زیاد در کوفه نیز به‏علت دنیاپرستی کوفیان کارآیی خود را ازدست داد و باعث تنها گذاشتن مسلم در مقابل سپاه عبیدالله گردید. (45) اما بعد از جریان کربلا در قیامهایی همچون قیام توابین و مختار شاهد بروز دوباره این عنصر هستیم.
ب) حمیت دینی: ایمان اعراب، نقش عظیمی در پیروزی آنان بر سپاه ایران ایفا کرد. همین ایمان و حمیت دینی آنان بود که در سال 30 هجری باعث عزل فرماندار شرابخوار و فاسق کوفه یعنی ولیدبن عقبه گردید، به‏گونه‏ای که عثمان خلیفه سوم را مجبور به اجرای حد شرابخواری بر او در مدینه نمودند. (46) این حمیت و تعصب دینی باعث‏شد تا کوفیان با دیدن خلاف‏کاریهای عثمان و زیرپا گذاشته شدن بعضی از مقررات اسلامی، به‏صورت یکی از کارگردانان قیام علیه او درآیند و عاقبت، او را از خلافت عزل کنند. (47) حضرت علی، علیه‏السلام، قبل از شروع جنگ صفین این‏چنین از ایمان کوفیان یاد می‏نماید:
اهل شام نسبت‏به دنیا حریصتر از اهل کوفه نسبت‏به آخرت نیستند. (48)
اما این ایمان و حمیت دینی با مسلط شدن بنی‏امیه و تبلیغات آنان و اجتهادات نابجا و سستی‏های آنان در دفاع از حضرت علی، علیه‏السلام، و بالاخره با تمایل هرچه بیشتر آنها به دنیاطلبی، کم‏رنگتر شد، به‏گونه‏ای که در سال 61 هجری فرزند رسول خدا، صلی‏الله‏علیه‏وآله، را تنها گذاشتند و به جنگ با او اقدام نمودند. و نیز می‏توان ایمان سخت و بدون بینش صحیح را در پیدایش گروه خوارج که نقش عظیمی در اضمحلال حکومت‏حق ایفا نمودند، مؤثر دانست.
ج) علم: کوفه برخلاف شام شهری مملو از عالمان به قرآن و حدیث نبوی بود، زیرا این شهر نوبنیاد به‏وسیله سپاهی ساخته شده بود که بسیاری از آنان دوران پیامبر اکرم، صلی‏الله‏علیه‏وآله، را درک کرده و به‏وسیله آن حضرت، صلی‏الله‏علیه‏وآله، با معارف اسلامی آشنا گشته بودند. شاهد این مطلب آن است که عمر خلیفه دوم هنگامی که بعضی از انصار را که به‏سوی کوفه عازم بودند، مشایعت می‏کرد، خطاب به آنها چنین گفت:
شما به‏سمت مردمی می‏روید که قرآن در سینه‏های آنان است و صدای قرآن خواندن آنان همانند همهمه زنبوران عسل به‏گوش می‏رسد. (49) با پایتخت قرار دادن این شهر توسط حضرت علی، علیه‏السلام، در سال 36 هجری، مهاجرت اصحاب از شهرهای بزرگ اسلامی به کوفه رشد بیشتری یافت، به‏گونه‏ای که تعداد اصحاب شرکت‏کننده در جنگ صفین را 2080 نفر ذکر کرده‏اند که 900 نفر آنان از شرکت‏کنندگان در بیعت‏شجره و 78 نفر آنان از شرکت‏کنندگان در جنگ بدر بودند. (50) درباره رشد آگاهی کوفیان نسبت‏به بعضی از علوم اسلامی ذکر همین نکته کافی است که اکثریت گروه 12 هزار نفری خوارج را که بعد از جنگ صفین از سپاه حضرت علی، علیه‏السلام، کناره گرفتند، قراء و حافظان قرآن تشکیل می‏دادند. (51) به‏نظر می‏رسد مجموع صفات سه‏گانه فوق است که باعث ورود روایاتی از زبان ائمه اطهار در مدح کوفه گردیده است. روایاتی که در آنها از کوفه با عناوینی همچون «جمجمة الاسلام‏»، «کنزالایمان‏»، (گنج ایمان) و «شمشیر و نیزه خدا که آن را هرجا بخواهد قرار می‏دهد» یاد شده است. (52)
2- صفات و ویژگیهای منفی کوفیان
قبل از بیان این صفات دو نکته قابل ذکر است:
اول آنکه این صفات و ویژگیها درباره همه افراد اهل کوفه صادق نیست و دوم آنکه این صفات خود را در مرحله خاصی بروز داده است و چه بسا در مراحل دیگر به ضد این صفات در میان کوفیان برخورد نماییم.
الف) دنیاطلبی: گرچه بسیاری از مسلمانان صدر اسلام با هدفی خالص و به‏جهت پیشرفت اسلام و به‏دست آوردن رضای خداوند در فتوحات اسلامی شرکت جستند، اما افراد و قبایل فراوانی نیز وجود داشتند که به قصد به‏دست آوردن غنایم جنگی در این جنگها شرکت کردند. (53) این عده که پس از تاسیس کوفه در آن ساکن شده بودند، بر اخلاقیات دیگر مردم نیز تاثیر می‏گذاشتند. اینان حاضر به ازدست دادن دنیای خود نبودند و به‏محض احساس خطری نسبت‏به دنیای خود عقب‏نشینی کرده و برعکس هرگاه احساس حظ و بهره‏ای می‏نمودند، فورا در آن داخل می‏شدند. وجود این خصیصه در کوفیان باعث‏شده بود از هر جریان و حکومتی که دنیای آنان را تامین نماید، طرفداری نمایند که جریانات مختلف تاریخی مؤید این مدعاست.
در جنگ جمل که احتمال پیروزی حضرت علی، علیه‏السلام، بر سپاه دشمن کم بود، تعداد کمی از کوفیان به آن حضرت پیوستند، یعنی دوازده هزار نفر (54) که شاید حدود ده درصد جمعیت کوفه را تشکیل می‏داد. گرچه این تعداد کم از میان افراد با ایمان و شجاع کوفه بودند و توانستند سرنوشت جنگ را تغییر دهند. اما در جنگ صفین که حکومت علی، علیه‏السلام، را سامان یافته دیدند و امید فراوانی به پیروزی داشتند، رغبت‏بیشتری به شرکت در جنگ نشان دادند، به‏طوری که تعداد سپاهیان آن حضرت، علیه‏السلام، را در این جنگ بین 65 تا 120 هزار نفر نگاشته‏اند (55) که تعداد افراد غیرکوفی آن، ناچیز بود.
پس از حضرت علی، علیه‏السلام، تعداد فراوانی از کوفیان به سپاه امام حسن، علیه‏السلام، پیوستند، اما هنگامی که ضعف آن سپاه را مشاهده نمودند، دسته دسته خود را از آن بیرون کشیدند.
تعداد فراوان بیعت‏کنندگان با مسلم که رقم آنها را بین 12 تا 40 هزار نفر نوشته‏اند، (56) نیز می‏توان طبق همین اصل توجیه نمود; زیرا در آن هنگام از سویی به علت مرگ معاویه و جوانی و خامی یزید، حکومت مرکزی شام را در ضعف می‏دیدند و از سوی دیگر به علت ضعف فرماندار کوفه یعنی «نعمان بن بشیر» او را قادر به مقابله با یک قیام جدی نمی‏دانستند.
حتی پس از ورود عبیدالله به کوفه و تهدید کردن مردم، هنوز امید به پیروزی داشتند و لذا تعداد زیادی از آنها به همراه مسلم در محاصره قصر عبیدالله شرکت کردند; (57) اما هنگامی که احساس خطر نمودند، مسلم را تنها گذاشته و به خانه‏های خود گریختند، این احساس خطر هنگامی شدت گرفت که شایعه حرکت‏سپاه شام از سوی طرفداران عبیدالله میان مردم انتشار یافت، (58) ترس از سپاه شام را نیز می‏توان یکی از نتایج دنیاطلبی کوفیان دانست.
و از اینجا به عمق کلام امام حسین، علیه‏السلام، هنگام فرود در سرزمین کربلا پی می‏بریم که فرمود:
الناس عبید الدنیا والدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معائشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون
مردمان بندگان دنیایند و دین مانند امری لیسیدنی بر زبان آنها افتاده است،تا هنگامی به دنبال دین می‏روند که معیشت آنها برقرار باشد، اما هنگامی که در امتحان افتند، دینداران اندک خواهند بود. (59)
ب) نظام ناپذیری: بیشتر ساکنان کوفه را مردمی تشکیل می‏دادند که قبل از شهرنشین شدن، در میان قبایل خود، در صحراها و بیابانها ساکن بودند و بدویت عربی بر آنها حاکم بود و این اولین‏بار بود که شهرنشینی را تجربه می‏کردند. (60) یکی از ویژگیهای این صحرانشینان، آزادی بی‏حدو حصری بود که در صحرا و بیابان داشتند، این ویژگی باعث می‏شد تا در مقابل قوانین و مقررات یک نظام منسجم تحمل کمتری داشته باشند و این درست نقطه مقابل مردم شام بود که قرنها از شهرنشینی آنها می‏گذشت و لذا در مقابل حکومت، مردمی مطیع و آرام بودند.
معاویه هنگام شمردن برتریهای خود بر حضرت علی، علیه‏السلام، می‏گوید:
من در میان مطیعترین لشکریان بودم، درحالیکه او (حضرت علی، علیه‏السلام،) در میان نافرمانترین سپاه به‏سر می‏برد. (61) نظام‏ناپذیری کوفیان باعث می‏شد تا آنها از آغاز تاسیس کوفه دائما با امیران و والیان خود در کشمکش باشند، به‏گونه‏ای که عمر خلیفه دوم را ازدست‏خود به ستوه آوردند، او در مقام شکوه از آنها گفت:
چه مصیبتی بالاتر از این که با صدهزار جمعیت (مقاتل) روبرو باشی که نه آنها از امیران خود خشنودند و نه امیران ازدست آنها رضایت دارند. (62) در میان قومی این‏چنین تنها والیانی می‏توانند حکومت کنند که یا چنان رفتار نمایند که با عقاید و خواست‏های مردم برخوردی نداشته باشند و یا آنکه با شدت عمل و دیکتاتوری به سرکوب اعتراضات مردم بپردازند.
لذا می‏بینیم یکی از حاکمانی که طولانی‏ترین مدت حکمرانی را تا سال 61 هجرت در کوفه داشت مغیرة‏بن شعبة است که از سال 41 هجری تا سال مرگش در سال 50 هجری از سوی معاویه عهده‏دار حکومت کوفه بود. او سعی می‏کرد، طوری رفتار نماید که کمترین تعارض را با مردم وگروه‏های مختلف داشته باشد و لذا وقتی به او می‏گفتند: فلانی دارای عقیده شیعی یا خارجی است، جواب می‏داد: خداوند چنین حکم کرده که مردم مختلف باشند و او خود بین بندگانش حکم خواهد کرد. (63) می‏توان چنین گفت که چنین جامعه‏ای امیر عادل و آزاداندیش را برنمی‏تابد، در این جامعه از اینگونه والیان سوءاستفاده می‏کنند و در مقابل آنها به معارضه برمی‏خیزند که نمونه آن را در رفتار کوفیان با حضرت علی، علیه‏السلام، مشاهده می‏کنیم.
امیر مناسب این جامعه افرادی همانند «زیاد بن ابیه‏»، «عبیدالله بن زیاد» و «حجاج بن یوسف ثقفی‏» می‏باشند که با خشونت و ظلم آنها را وادار به اطاعت از حکومت نمایند.
ج) اجتهادات نابجا: این خصیصه را درحقیقت می‏توان از نتایج‏خصیصه قبل دانست.
کوفیان که در میان آنها صحابه و قاریان فراوانی بودند، خود را در بیشتر مسائل و حتی مسائل حکومتی و جنگی صاحب‏نظر دانسته و در مقابل حکومت‏بر دیدگاه خود پافشاری می‏کردند. (64) نمونه بارز این نوع اجتهاد را می‏توانیم در جنگ صفین ببینیم که مخالفت‏با آن حضرت از سوی تعداد فراوانی از قراء ابراز شد و به تشکیل گروه خوارج منجر گردید. همچنین در جریان صلح امام حسن، علیه‏السلام، با اظهار نظر گروههای مختلف در مقابل امام برخورد می‏نماییم.
د) احساساتی بودن: این خصیصه را می‏توان با مطالعه مقاطع مختلف تاریخ کوفه بخوبی مشاهده نمود. شاید بتوان علت اصلی آن را عدم رسوخ ایمان در قلبهای بسیاری از آنها دانست.
در طول تاریخ کوفه و بویژه در همان نیم قرن اول حیات آن به بسیاری از جریانها برخورد می‏نماییم که کوفیان تحت تاثیر احساسات و به‏وسیله سخنرانی و یا هر عامل دیگری وارد جریانی شده، اما پس از فروکش نمود. احساسات از عزم خود برگشته و از ادامه کار منصرف شده‏اند. نمونه‏های واضح آن را می‏توانیم درمواردی همچون بیعت‏با مسلم، حمله به قصر عبیدالله بن زیاد و سپس تنها گذاشتن مسلم (65) و همچنین محاصره قصر عبیدالله به وسیله قبیله «مذحج‏» در اعتراض به دستگیری «هانی‏» (66) و نیز گریه کردن کوفیان بعد از جریان کربلا و پس از سخنرانی ام‏کلثوم و امام سجاد، علیه‏السلام، (67) مشاهده نماییم.
این خصیصه در میان کوفیان تا به آن حد رسیده بود که فرماندهان و حکمرانان لایقی همچون حضرت علی و امام حسین، علیه‏السلام، نیز برای تشویق و ترغیب مردم به جنگ، چاره‏ای جز استفاده از ابزار تحریک‏کننده احساسات یعنی سخنرانی نداشتند نمونه آن را در جنگ جمل مشاهده می‏کنیم که بالاخره با سخنرانی افرادی همچون امام حسین، علیه‏السلام، و عمار یاسر نیرویی درخور توجه به کمک حضرت علی، علیه‏السلام، شتافتند. (68) و طبعا هرگاه طرف مقابل نیز از ابزار تحریک احساسات استفاده می‏نمود، این حکمرانان دچار مشکل می‏شدند، چنانچه این امر را در جنگ صفین و هنگام برافراشتن قرآن‏ها بر سر نیزه‏ها بخوبی می‏توانیم ببینیم (69) یکی از موفق‏ترین افرادی که توانست از احساسات کوفیان بخوبی بهره‏برداری نماید، مختار بن ابی‏عبید ثقفی بود که البته باز همین که کوفیان احساس نمودند ورق علیه او برگشته است، دور او را خلوت کردند تا براحتی به‏دست مصعب بن زبیر کشته شود. (70)
ه) غدر و فریبکاری: این خصیصه بقدری در میان کوفیان مشهور شد که عرب ضرب‏المثل‏های «الکوفی لا یوفی; کوفی وفا ندارد» و «اغدر من الکوفی; فریبکارتر از کوفی‏» را از آن ساخت.
این خصیصه، معلول دنیاطلبی و احساساتی بودن آنان است. در ذیل به ذکر بعضی موارد دراین‏باره می‏پردازیم:
1- حضرت علی، علیه‏السلام، خطاب به کوفیان می‏فرماید:
شما در هنگام آرامش مانند شیر هستید و در هنگام جنگ شبیه روباهید. (71)
2- و نیز آن حضرت در مقام شکایت‏به خداوند از دست کوفیان می‏گوید:
خدایا هرچه برای آنان خیرخواهی کردم، جواب مرا با فریب دادند و هرگاه آنان را امین شمردم، به من خیانت کردند. (72)
3- جناب مسلم در آخرین لحظات زندگی خود می‏گوید:
خدایا تو خود میان ما و گروهی که ما را فریب دادند و تکذیب نمودند و آنگاه ما را خوار کرده و کشتند، حکم فرما! (73)
4- امام حسین، علیه‏السلام، در آخرین ساعات حیات خود می‏گوید:
اللهم ان اهل العراق غرونی و خدعونی. (74)

_______________________________________________________
×. برگرفته از ره‏توشه راهیان نور، ج‏1، ویژه محرم‏الحرام و صفر المظفر 1422، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
1. تاریخ الطبری، محمد بن جریر طبری، بیروت، مؤسسة‏الاعلمی للمطبوعات، ج‏3، ص‏145.
2. معجم‏البلدان، یاقوت حموی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1399 ق، ج‏4، ص‏491.
3. تاریخ الطبری، ج‏4، ص‏49.
4. مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن حسین مسعودی، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، دارالمعرفة، ج‏2، ص‏385.
5. همان، ج‏2، ص‏385.
6. حیاة‏الامام الحسین بن علی، علیه‏السلام، باقر شریف القرشی، چاپ دوم: قم، دارالکتب العلمیة، 1397، ق، ج‏2، ص‏178.
7. معجم‏البلدان، ج‏4، ص‏491.
8. تاریخ الطبری، ج‏4، ص‏494.
9. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، تصحیح محمد باقر بهبودی، تهران، المکتبة الاسلامیة،44،334.
10. همان، ص‏337.
11. همان، ص‏68.
12. همان، ج‏45، ص‏4.
13. الاخبار الطوال، ابوحنیفه احمد بن داود دینوری، تحقیق عبدالمنعم عامر، چاپ اول: قاهره، دار احیاء الکتب العربیة، 1968 م، ص‏305.
14. اسرار الشهادة، فاضل دربندی، تهران، منشورات اعلمی، ص‏418.
15. تاریخ التمدن الاسلامی، جرجی‏زیدان، بیروت، منشورات دار مکتبة‏الحیاة، ج‏4، ص‏338.
16. الحیاة الاجتماعیة والاقتصادیة فی‏الکوفة فی القرن الاول الهجری، محمد حسین زبیدی، بغداد، جامعة بغداد، 1970، ص‏42.
17. حیاة‏الامام الحسین، علیه‏السلام، ج‏2،438.
18. تاریخ التمدن الاسلامی، ج‏4، ص‏370.
19. فتوح‏البلدان، ص‏279.
20. الاخبار الطوال، ص‏288.
21. فرهنگ فارسی، محمد معین، چاپ هشتم: تهران، انتشارات امیرکبیر، 1371، ج‏5، ص‏754.
22. تخطیط مدینة‏الکوفة عن المصادر التاریخیة والاثریة، کاظم جنابی، چاپ اول، بغداد، مجمع العلمی العراقی، 1386 ق، ص‏26.
23. همان، ص‏43.
24. حیاة‏الامام الحسین، علیه‏السلام، ج‏2، ص‏441 و پس از آن.
25. تاریخ الطبری، ج‏4، ص‏261.
26. مقتل‏الحسین، علیه‏السلام، عبدالرزاق موسوی مقرم، چاپ پنجم: [قم]، دارالکتاب الاسلامی، 1399 ق، ص‏149; حیاة‏الامام الحسین، علیه‏السلام، ج‏3، ص‏441.
27. الکامل فی‏التاریخ، عزالدین ابوالحسن علی بن ابی‏الکرم معروف به ابن اثیر، تحقیق علی شیری، چاپ اول: بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1308 ق، ج‏2، ص‏535.
28. تاریخ الطبری، ج‏4، ص‏132.
29. تجارب الامم، ابوعلی مسکویه رازی، تحقیق ابوالقاسم امامی، چاپ اول، تهران، دار سروش للطباعة والنشر، 1366، ج‏2، ص‏57.
30. حیاة‏الامام الحسین، علیه‏السلام، ج‏2،370.
31. تاریخ التمدن الاسلامی، ج‏3، ص‏326.
32. همان، ج‏4، ص‏341.
33. همان، ج‏2، ص‏271.
34. الحیاة الاجتماعیه...، ص‏78-77.
35. همان، ص‏91.
36. تاریخ التمدن الاسلامی، ج‏2، ص‏271.
37. الحیاة الاجتماعیه...، ص‏83.
38. وسائل الشیعه، محمدبن حسن حر عاملی، تصحیح عبدالرحیم ربانی شیرازی، چاپ ششم: تهران، مکتبة الاسلامیه، 1403 ق، ج‏14، ص‏46، ح‏4.
39. تاریخ التمدن الاسلامی، ج‏4، ص‏341.
40. الحیاة الاجتماعیة...، ص‏81.
41. همان، ص‏101-96.
42. به‏عنوان مثال برای آگاهی از قبایل شرکت‏کننده در جنگهایی همچون قادسیه و تعداد نفرات آنها ر.ک: به کوفه، پیدایش شهر اسلامی، هشام جعیط، ترجمه ابوالحسن سرو مقدم، چاپ اول، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1372، ص‏40 و 41.
43. تاریخ الطبری، ج‏2، ص‏502.
44. همان، ج‏4، ص‏103.
45. مروج الذهب، ج‏3، ص‏69; تجارب‏الامم، ج‏2، ص‏50; الاخبار الطوال، ص‏239.
46. تاریخ الطبری، ج‏3، ص‏329 و پس از آن.
47. الحیاة الاجتماعیة...، ص‏263.
48. مروج الذهب، ج‏3، ص‏23.
49. الطبقات الکبری، محمدبن سعد کاتب الواقدی، تحقیق سخاد، بیروت، دار صادر، 1377 ق، ج‏6، ص‏7.
50. مروج الذهب، ج‏2، ص‏347.
51. همان، ص‏405.
52. فضل الکوفه و مساجدها، محمد بن جعفر مشهدی حائری، تحقیق محمد سعید طریحی، بیروت، دارالمرتضی، ص‏71.
53. کوفه، پیدایش شهر اسلامی، ص‏129.
54. تاریخ الطبری، ج‏3، ص‏513.
55. تاریخ التمدن الاسلامی، ج‏4، ص‏64.
56. حیاة الامام الحسین، علیه‏السلام، ج‏3،327.
57. الاخبار الطوال، ص‏38.
58. تاریخ الطبری، ج‏4، ص‏277.
59. موسوعة کلمات الامام الحسین، علیه‏السلام، محمود شریفی و دیگران، چاپ اول: قم، معهد تحقیقات باقرالعلوم، 1415 ق، ص‏373.
60. کوفه، پیدایش شهر اسلامی، ص‏80.
61. العقد الفرید، احمدبن محمد بن عبدربه اندلسی، تحقیق عبدالمجید الترحینی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1317 ق، ج‏5، ص‏115.
62. تاریخ الطبری، ج‏30، ص‏243.
63. تجارب الامم، ج‏2، ص‏15.
64. الامامة والسیاسة المعروف بتاریخ الخلفا، ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری، تحقیق علی شیری، چاپ اول، قم، منشورات الشریف الرضی، 1371، ج‏1، ص‏127.
65. تاریخ الطبری، ج‏4، ص‏275 و 276.
66. همان، ص‏274.
67. مقتل‏الحسین، علیه‏السلام، مقرم، ص‏316 و 317.
68. تاریخ الطبری، ج‏3، ص‏500.
69. همان، ج‏4، ص‏34.
70. همان، ص‏558 و پس از آن.
71. مهرة خطب الوب، ج‏1، ص‏420 و پس از آن.
72. مختصر کتاب البلدان، ص‏171.
73. مروج الذهب، ج‏3، ص‏69.
74. موسوعة کلمات الامام الحسین، علیه‏السلام، ص‏500.
پدیدآورنده: نعمت‏الله صفری فروشانی