11 «إِنَّ الَّذِينَ جاوُ بِالاِْفْکِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الاِْثْمِ وَ الَّذِى تَوَلّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِيمٌ»
ترجمه :
11. به درستى كه كسانى كه آمدند بالافك كه متهم شدند به دروغ بزرگ عظيم، دامن آنها پاك بود رگ و ريشه شما مؤمنين هستند و بسته به شما گمان نكنيد كه اين افك شر است براى شما، خداوند دروغ كسانى كه نسبت دادند ظاهر مىكند و دامن اينها را پاك مىفرمايد، بلكه اين خير است براى شما. از براى هر كسى از آنهاست آنچه كسب كردند از عقوبت اين افترا، و آن كسى كه تولّى كرد كبر خود را از آنها، از براى اوست عذاب عظيمى[1] .
تفسير :
آيه شريفه با آيات بعد، نزد مفسرين عامه گفتند، راجع به عايشه است[2] كه چنين نسبتى به او داده شده بود و خداوند نسبت دهندگان را رسوا كرد، لكن در اخبار ائمه طاهرين : اخبار بسيارى داريم كه راجع به ماريه قِبْطيّه مادر ابراهيم ابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سّلم) كه عايشه و حفصه حسد بردند كه اين پسر جُرَيح است كه با ماريه زنا كرده، مربوط به حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله و سّلم) نيست و پدران آنها شيخين هم شهادت دادند و خداوند همه آنها را رسوا كرد و معلوم شد كه جُرَيح[3] ممسوح است نه آلت رجوليت دارد و نه آلت انوثية، و اين اخبار را على بن ابراهيم[4] مسنداً از حضرت باقر (علیه السّلام) و حضرت صادق (علیه السّلام) و ابن بابويه[5] مسنداً از اميرالمؤمنين (علیه السّلام) و حسين بن حمدان[6] مسنداً از حضرت رضا (علیه السّلام) و سيد مرتضى در كتاب غرر و درر و در برهان مىگويد: از مشاهير اخبار است، و اين اخبار مفصل است رجوع به تفسير برهان كنيد[7] و خلاصه مفاد آنها اين است كه سلطان روم براى حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله و سّلم) يك غلام كه جريح نام داشت و يك كنيز كه نامش ماريه قبطيه بوده فرستاد و قبطيه گفتند، زيرا بسيار زيبا و خوش سيما بود، تشبيه به لباس قباطى كه از مصر مىآوردند سفيد و لطيف بود و اين دو اسلام آوردند و اسلامشان بسيار خوب بود و حضرت (صلی الله علیه و آله و سّلم)، ماريه را براى خود اختيار فرمود و از او پسرى آورد ابراهيم نام و حضرت فوق العاده علاقه به اين مادر و پسر داشت و اين موجب حسد عايشه و حفصه شده بود، تا آنكه ابراهيم هيجده ماهه از دنيا رفت.
پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سّلم) بسيار محزون شد. عايشه گفت كه اين بچه مربوط به شما نيست اين از جريح غلام است و رفتند نزد پدرانشان، شيخين آمدند شهادت دادند كه ماريه و جريح با هم نزديك شدند و ما مشاهده كرديم و پيغمبر(صلی الله علیه و آله و سّلم) با اينكه مىدانست كه اين نسبت كذب و افتراست، ولى چون وصلهاى بود كه در نظر عموم اصحاب موجب ظن يا يقين مىشد، زيرا پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سّلم) چند زن داشت و از آنها اولاد نياورد و در سن پيرى از ماريه فرزند آورد. حضرت خواست بر اصحاب مكشوف گردد، لذا به حال غضب امر فرمود به اميرالمؤمنين (علیه السّلام) با ذوالفقار برود جريح را به قتل رساند، لكن فرمود: اگر حقيقت امر بر تو مكشوف شد متعرض او نباش. موقعى كه على (علیه السّلام) آمد، جريح از خوف فرار كرد رفت بالاى درخت. حضرت تشريف برد بالاى درخت جريح خود را انداخت به زمين پيراهنش عقب رفت ممسوح بود؛ آلت رجوليت و انوثية نداشت. حضرت او را آورد نزد پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سّلم) و شرح قضيه را بيان كرد. حضرت اصحاب را طلب فرمود، آمدند مشاهده كردند و اينها رسوا شدند. آمدند نزد حضرت طلب استغفار كردند. حضرت فرمود: استغفار شما مردود است و به عذاب اين معذّب مىشويد. اين خلاصه مطلب.
لذا اين آيات نازل شده و خداوند وعده عذاب عظيم داده، لذا مىفرمايد : (إِنَّ الَّذِينَ جاءُو بِالاِْفْکِ) اين جمله را دو نحوه تفسير كردند، نوع مفسرين گفتند: مراد كسانى هستند كه اين افترا را به مؤمنين بستند[8] و قذفِ محصنه كردند، لكن مستفاد از اخبار اين است كه مراد كسانى هستند كه به آنها افترا بستند[9] و بنابراين دو تفسير، جُمَلات بعد هم معنى تغيير مىكند.
(عُصْبَةٌ مِنْكُمْ) «عصبة» از ماده عصب به معناى رگ كه به اعضاى بدن ملصق شده، هر جماعتى كه نحوه ارتباطى دارند يا از حيث نسب ارحام هستند، يا از حيث مسلك و در اينجا از حيث ايمان است (لا تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَكُمْ) گمان نكنيد كه اين افك شر است و صدق است.
(بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ) يا معنى اجراى حدّ است به زناى ذو افك كه باعث جلوگيرى مىشود از ديگران، يا مراد اين است كه خداوند آنها را رسوا مىكند و دروغ آنها را فاش مىفرمايد.
(لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الاِْثْمِ) «لام» به معناى «عَلَى» است كه مراد عذاب قيامت است و تعبير به لام براى اختصاص است؛ يعنى عذاب هر يك از معاصى مختص به مرتكب اوست.
(وَ الَّذِى تَوَلّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِيمٌ) «كبر» به معناى تحمل اين معصيت بزرگ را كرده و (عَذابٌ عَظِيمٌ) با اينكه تمام عذابها عظيم است عذاب اين نسبت به ساير عذابها عظمت دارد.
____________________________________________________________
[1] . ترجمه ديگر: در حقيقت، كسانى كه آن بهتان [داستان افك] را در ميان آوردند، دستهاى از شما بودند. آن تهمت را شرى براى خود تصوّر مكنيد بلكه براى شما در آن مصلحتى بوده است. براى هر مردى از آنان همان گناهى است كه مرتكب شده است، وآن كس ازايشان كه قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابى سخت خواهد داشت.
[2] . ر. ك: جامع البيان: ج18، ص114؛ تفسير ابن زمنين: ج3، ص223؛ الكشاف زمخشرى :ج3، ص53 و تفسير رازى: ج23، ص172.
[3] . جريح: نام غلامى است كه همراه ماريه قبطيه بود كه به پيامبر بخشيده شد و بعض زنان پيغمبر به خاطر اينكه آن حضرت از ماريه خوشش آمده بود به او حسد برده و به او تهمت زنا با جريح زدند ولكن بعد معلوم شد جريح نه آلت مردانگى دارد نه زنانگى و خنثى است .
[4] . مختصرى از زندگىنامه وى در همين تفسير: ج1، ص74 گذشت.
[5] . مختصرى از زندگىنامه وى در همين تفسير: ج1، ص85 گذشت.
[6] . حسين بن حمدان بن حصيب الخصيبى «ابوعبدالله الجُنبلانى الكوفى»، از مصنفين در فقه اماميه مىباشد. ساكن جنبلان (جايى بين واسط و كوفه) و بعد به حلب عزيمت نمودند. درزمان حاكميت سيف الدوله بوده است و با وى همكاى مىكرده است و اشعارى نيز در مدح اهل بيت (علیهم السلام) : سروده است. از جمله تأليفات وى مىتوان اين كتب را نام برد: الإخوان،المسائل، تاريخ الأئمة والرسالة. وى در ربيع الاول سال 358 قمرى فوت نموده است.الذريعة: ج3، ص268 و موسوعة طبقات الفقهاء: ج4، ص165.
[7] . ر. ك: تفسير قمى: ج2، ص75؛ تفسير البرهان: ج5، ص369 ـ 372، ح1 ـ 5 و ر. ك :منتخب التواريخ، ج1، باب اول ، فصل چهارم، زوجات پيامبر 9.
[8] . تفسير جوامع الجامع: ج2، ص610 و مجمع البيان: ح7، ص230.
[9] . مجمع البيان: ج7، ص230.
آیه 11 «إِنَّ الَّذِينَ جاوُ بِالاِْفْکِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ .....»
- بازدید: 825