90 «وَ قالُوا لَنْ نُوْمِنَ لَکَ حَتّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الاَْرْضِ يَنْبُوعاً»
91 «وْ تَكُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الاَْنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً»
92 «وْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِىَ بِاللهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلاً»
93 «أَوْ يَكُونَ لَکَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِى السَّماءِ وَ لَنْ نُوْمِنَ لِرُقِيِّکَ حَتّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَوُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّى هَلْ كُنْتُ إِلّا بَشَراً رَسُولاً»
ترجمه :
90. و اين اكثر ناس كه كفور هستند در مقابل اين قرآن به تو مىگويند: ما هرگز ايمان به تو نمىآوريم تا اينكه از زمين براى ما چشمهها بيرون آورى.
91. يا براى تو باغستانى باشد از نخلستان و انگورستان و در خلال آنها نهرهاى آب جارى باشد.
92. يا يك قطعه از آسمان بر سر ما بيندازى يا خدا و ملائكه را به ما نشان دهى قبيله قبيله.
93. يا بيتى[= خانهاى] داشته باشى مملوّ از زخارف دنيوى يا بروى به طرف آسمان و هرگز به اين گفتههاى تو ايمان نمىآوريم تا كتابى بر ما نازل كنى كه ما قرائت كنيم. بگو: منزه است پروردگار من، آيا من جز بشر رسول هستم؟[1]
تفسير :
[بهانههاى كافران و مشركان ]
در باب معجزه مكرر گفتهايم كه اولاً، معجزه فعل الهى است از قدرت بشر حتى قدرت انبيا خارج است.
و ثانياً، ملعبه دست مردم نيست كه هر كه هر چه بگويد عمل كند.
و ثالثاً، مقدار لازم اثبات حجت است كه حجت بر خلق تمام شود و عذرى بر احدى باقى نماند.
و رابعاً، قلبى كه سياه باشد ولو هزار معجزه اقامه شود ايمان نمىآورد و حمل بر سحر مىكند.
(وَ قالُوا لَنْ نُوْمِنَ) «لن» براى نفى تأبيد است، يعنى هرگز به تو ايمان نمىآوريم (حَتّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الاَْرْضِ يَنْبُوعاً) كه اشاره به زمين كنى چشمههاى آب جوشش كند براى ما (أَوْ تَكُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ) باغستانى داشته باشى از نخل خرما و انگور كه سلاطين و اعيان و اغنيا دارند و هيچ مناسبتى با معجزه و مقام نبوت ندارد مگر اينكه بگويند اشاره به زمين كنى نخلستان و انگورستان شود آن هم (فَتُفَجِّرَ الاَْنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً) نهرهاى جارى در آنها پاى درختها سير كند (أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً) يك قطعه آسمان پاره شود و بر سر ما بيفتد، چنانچه تو ما را تخويف مىكنى[2] كه در قيامت آسمانها پاره مىشود: (إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ * وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ * وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ * وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ)[3] و گمان مىكنى كه تو بر هر امر قادرى.
(أَوْ تَأْتِىَ بِاللهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلاً) اينها علاوه از شرك و كفر قائل به تجسّم هم بودند كه خدا از آسمان بيايد و شهادت به رسالت تو بدهد و ملائكه هم قبيله قبيله بيايند و شهادت دهند (أَوْ يَكُونَ لَکَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ) عمارتى داشته باشى مزيّن به طلا و نقره و جواهرات (أَوْ تَرْقى فِى السَّماءِ) يا اينكه صعود كنى و بالا روى در آسمان كه در ليله معراج تشريف برد به آسمان (وَ لَنْ نُوْمِنَ لِرُقِيِّکَ) و هرگز ايمان به قرآن تو نمىآوريم (حَتّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً) مثل اسفار تورات كه نازل شد (نَقْرَوُهُ) كه به دست ما بدهى آن را قرائت كنيم. در جواب اين مزخرفات و اين درخواستهاى بىجا (قُلْ سُبْحانَ رَبِّى) بفرما به آنها كه منزه است پروردگار من از هر عيب و نقصى، پيغمبر خود را ملعبه ناس نمىكند، همين اندازه كه او را بفرستد با دليل قاطع و برهان ساطع و معجزه باهره كه حجت بر تمام، تمام شود و راه عذر بسته شود كه فردا نگوييد: (لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى)[4] و نگوييد كه (رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِکَ وَ نَكُونَ مِنَ الْمُوْمِنِينَ)[5] .
(هَلْ كُنْتُ إِلّا بَشَراً رَسُولاً) شما بايد بياييد مشاهده كنيد اگر شرايط رسالت در من ديديد و موانع نبوت در من نباشد و تدبّر در قرآن كنيد و معجزه آن را درك كنيد ايمان آوريد و اين بهانهها را دور اندازيد.
______________________________________________________________________________________________
[1] . ترجمه ديگر: و گفتند تا از زمين چشمهاى براى ما نجوشانى، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد«90». يا بايد براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنهاجويبارى روان سازى«91». يا چنانكه ادعا مىكنى، آسمان را پاره پاره بر سر ما فرواندازى، يا خدا و فرشتگان را در برابر ما حاضر آورى«92». يا براى تو خانهاى ازطلا[كارى] باشد، يا به آسمان بالا روى، و به بالا رفتن تو هم اطمينان نخواهيم داشت، تا برما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم. بگو: پاك است پروردگار من، آيا جز بشرى فرستاده هستم«93».
[2] . تخويف كردن: ترساندن.
[3] . زمانى كه آسمانها از هم پاشيده مىشود. و زمانى كه ستارهها ريزش مىكنند. و درياهاشكافته مىشود. سوره انفطار: آيات 1 ـ 4.
[4] . چرا نفرستادى و ارسال نكردى به سوى ما رسولى پس متابعت مىكرديم آياتى را ازپيش اينكه به ذلّت و خزيان بيفتيم. سوره طه: آيه 134.
[5] . پروردگار ما! چرا ارسال نفرمودى به سوى ما رسولى پس متابعت مىكرديم فرمانهاى تو را و مىبوديم از مؤمنين. سوره قصص: آيه 47.
آیات 90 تا 93
- بازدید: 898